کشف وجود زنده و حاضر استاد رجب علی امیری فلاح در تهران سال 1370، یک
شگفتی بود. هنوز هم آن شگفتی رهایم نکرده است. چراکه دیگر این گونه افراد
وجود ندارند، یا اینکه اگر هستند سالها و بلکه ماههای آخر را میگذرانند و
ما را در این برهوت بیهنری و بیاخلاقی و بیفرهنگی تنها میگذارند.
استاد امیری فلاح از تبار انسانهای خوب و قدیمی بود. انسانهایی که شاید
کوله بار اطلاعات و محفوظاتشان به اندازه امروزیها سنگین نبود ولی از
تجربه زندگی، از معرفت هستی شناسی و از رنج انسان ساز، بهرهای تمام داشتند
و عصاره همینها بود که در صدا و آواز سازشان منعکس میشد. حتی بخش مهمی
از کشف تکنیکهای لازم برای زیباتر خواندن و نواختن را همین جوهره پاک
انسانی و جستوجوگریهای خالص و خاموش، فراهم میکرد و نیازی نبود که مثل
امروز از روی دست هم، کپی کنند یا اینکه یک تن واحد را الگوی تکراریهای
ملال آورشان قرار دهند. برای همین است که سهم فردیت، بویژه فردیت اصیل و
نوآور، در میان آدمهای هنرمند قدیم، این همه زیاد بود و امروزه تقریباً
باید گفت که باید چراغ برداشت و دنبال آثار آنها گشت، تا مگر بویی بیاید از
گلاب، در غیبت گلها.
استاد امیری فلاح، صیاد بود. صیاد دلها با آواز پاک و آسمان فرسا که
فرسودگیهای عهد کهنسالی نتوانست از لطف و تأثیر آن کم کند. او یادگاری بود
از یک روش آواز خوانی که بعد از ورود رادیو به موسیقی ایران، متأسفانه در
فراموشی افتاد و برای نگهداشتنش، اقدام درخوری نشد. روش خوانندگی او،
برخاسته از روشهای اجرایی اواخر عصر قاجار بود و با پژوهشی نه چندان جزئی
نگر میتوان گفت که امیری، به سلیمان امیرقاسمی و حسینعلی نکیسا نزدیکتر
بود تا به طاهرزاده و پیروان صدیق او، از جمله ادیب خوانساری و قمرالملوک
وزیری. اصالت لحن او درآمیخته بود با حلاوتی که خاص مردم گیلان و موسیقی
آنان است و این امیری فلاح را دارای مقام و مرتبهای خاص کرده بود و او را
هنرمندی معرفی میکرد که حامل ارزشهای هنری یک دوره سپری شده است.
ارزشهایی گاه به غایت والا و دریغ که راه و رسم این جامعه، در همیشه
تاریخ، کم اعتنایی به گوهرهای نفیس و ارزشمندی از این دست بوده است. با این
حال، نباید فراموش کرد نام رادمردانی که هرکدام به سهم خود، این هنرمند
متواضع و درویش مسلک را به جامعه فراموشکار ما شناساندند یا از محضرش بهره
گرفتهاند یا درحد وسع خود، خدمت به این وجود شریف را گرامی داشتند. از آن
هنرمند فرخ سیر که برای نخستین بار امیری را همراه با استاد فریدون حافظی
به صحنه تلویزیون آورد تا بزرگمردانی چون استاد محمدمهدی کمالیان، استاد
محمدرضا لطفی و استاد سعید هرمزی تا هنرمندان و هنرپرورانی چون جناب دکتر
جلالی و جناب محمدرئوف قنبری و جناب رضا مهدوی که در رسانههای گوناگون
ازجمله رادیو و مطبوعات از معرفی او به جامعه در سالهای آخر عمر کوتاهی
نکرد. همه اینها موجب شد که پیرمرد عزیز و خوش خوان ما در آن سالهای سر
کهولت، کمتر احساس تنهایی کند و به چشم ببیند که گروهی نخبه و هنرشناس هم
هستند که دوستش میدارند و درکش میکنند و هنرش را ارج مینهند. میشود گفت
که استاد در بین هنرمندان، مثل استاد غلامحسین بیکچه خانی، از همه کم
توقعتر بود. میراث استاد رجب علی امیری فلاح برای ما که بیست سال است در
غیبت صدا و صفای او نفس میکشیم، دو بخش است: ضبطهای بر جای مانده از او و
شاگردان برجای مانده از او. متأسفانه از سالهای جوانی استاد امیری، نسخه
ضبط شدهای با صدای روشن در دست نداریم و هرچه هست، مربوط به سالهای آخر
عمر اوست که باید شنید که با چه قدرت و صفای دلی آواز میخواند. هم نوازان
ولی در ضبطها، نامهای ماندگاری هستند از محمدمهدی کمالیان و سعید هرمزی و
محمدرضا لطفی تا داریوش طلایی و داوود آزاد و رضا مهدوی که امید داریم به
همت خانواده محترم امیری منتشر شود. شاگردان ایشان نیز تعداد زیادی نیستند
چرا که استاد امیری، موسیقی را حرفه خود نکرده بود و تنها عده اندکی او را
میشناختند. آیین چراغ، خاموشی نیست و هنرهای اصیل ایرانی، به مدد عشق و
فداکاری معدودی افراد همیشه زنده و گرم خواهند ماند.
میرعلیرضا میرعلینقی
منبع روزنامه ایران
صفحه روزنامه ایران که در آن چاپ شده
رجب علی امیر فلاح در ویکی پدیا
رضا مهدوی از انتشار آلبوم «به یاد استاد رجب علی
امیری فلاح» خبر داد و گفت: این آلبوم همنوازی سنتور من و تار فریدون حافظی
با آوای استاد امیری فلاح است.
سلام...
وبلاگ بروزی دارید خوشحال میشوم به ما هم سری بزنید.@};-