میگذرد
و در این مدت، تحریریه «موسیقی ما» بیش از 250 قطعه را انتخاب کردند که در
دورههای مختلف به دلایلی هیت شده بودند. در مرحله بعدی با کمک نظرات
کاربران گرامی سایت و همچنین مشورت با تعدادی از اهالی موسیقی، این تعداد
به حدود نصف یعنی 130 قطعه رسید و تعدادی از آثاری که از قلم افتاده بودند
نیز به این لیست اضافه شدند. مشورت با کارشناسان موسیقی همچنان ادامه دارد
تا در نهایت 100 هیت پس از انقلاب انتخاب شوند و در نهایت ترتیب این لیست
با رأیگیری عمومی از مردم و کارشناسان مشخص خواهد شد.
انتخاب چنین لیستی از قطعات هیت 4 دهه
موسیقی داخل ایران، سختیهای متعددی دارد و البته میتواند در سالهای
آینده به عنوان یک منبع و مرجع شناخته شود. از آنجا که چنین لیستی برای
اولین بار در موسیقی ایران تهیه میشود، ممکن است خالی از ایراد نباشد و
راهنماییها و یادآوریهای تمام عزیزانی که این مطلب را میخوانند،
میتواند در هرچه کمنقصتر شدن این فهرست به ما کمک کند. نکته مهم در این
میان این است که
بعد از
انتشار کامل لیست نوبت به مخاطبان سایت است که ترتیب آنها را در یک
نظرسنجی مشخص کنند. این لیست ممکن است در آینده به عنوان رفرنسی در شناخت
قطعات بسیار شنیده شده در این سالها مورد استفاده قرار بگیرد. پس اگر قرار
باشد رأی شما بر اساس علاقه شخصی و هواداری از خواننده محبوبتان داده
شود، این ماجرا به بیراهه خواهد رفت. بنابراین
قطعات
را بر اساس هیت بودنشان انتخاب کنید نه علاقه شخصیتان به یک یا چند
خواننده. برای این کار هم تنها کافی است به حافظه خود رجوع کنید و ببینید
آیا این قطعه را در زمان انتشارش (و نه لزوماً الان) در جاهای مختلف
میشنیدهاید یا نه. MP3Playerها، ضبط ماشینها، مهمانیها و جمعهای
خودمانی و... بهترین جاها برای سنجش هیت بودن و نبودن یک آهنگ هستند.
.
همه ما بسیاری از آهنگهای زیبا و شنیدنی در خاطرمان داریم که ویژگیهای
همهگیر شدن را نداشتهاند و در تولیدشان اصلاً فکر کردن به مخاطب عام
اولویت اول نبوده است. همینطور بسیاری از قطعات را میشناسیم که هیت
شدهاند ولی به لحاظ کیفی یا تکنیکی یا علمی یا محتوایی و... ارزش چندانی
ندارند. مثلاً ترانه و شعر خوبی ندارند یا ملودی آنها اصولی و زیبا نیست یا
تنظیم درستی ندارند یا تلفیق شعر و ملودی در آنها به خوبی صورت نگرفته یا
همه این موارد. حتی بسیاری قطعه هیت سراغ داریم که در زمان خودشان به شدت
فراگیر شدهاند اما بیش از چند ماه ماندگار نبوده و به زودی فراموش
شدهاند.
هیت قطعهای است که در زمان انتشار و یا حتی پس از آن، به دلایلی در جامعه فراگیر میشود و توجه عمومی را نسبت به خود جلب میکند.
برای خیلی از ما سوال است که ترانههایی که همیشه میشنیدیم و زمزمه
میکردهایم، در چه شرایطی ساخته شده و چگونه تا این حد فراگیر شدهاند.
«موسیقی ما» حین انتخاب و معرفی صد هیت برتر 4 دهه اخیر موسیقی ایران، در
مورد این قطعات به این دو سوال پاسخ میدهد که هر قطعه چگونه ساخته شده و
در چه شرایطی و به چه دلیلی هیت شدهاند.
را از میان این 100 قطعه برای شما منتشر میکنیم.
چشمامو
رو هم میذارم و/ تو رو به یادم میآرم و/ دوباره دست تکون میدن و/ تو رو
به هم نشون میدن و/ کم میآرم آخه تو رو/ تو رو به یادم میآرم و/ دنیا
دیگه مث تو نداره/ نه داره، نه میتونه بیاره/ دلا همه بیقرار عشقن/ اما
عشقه که واسه تو بیقراره...
تابستان سال 84 همهجا را گرفته بود. نه سایتهای دانلود موسیقی قدرت امروز
را داشتند و نه رسانهای به این قطعات میپرداخت. اما گرفته بود. میخواند
«دنیا دیگه مث تو نداره/ نه داره، نه میتونه بیاره» تبلیغات زبانی با این
آهنگ و هیت شدنش معنا پیدا کرد. هرکس، دوستی را میدید، میگفت آهنگ
بنیامین را شنیدهای؟ همراه با این ترانه، حتی کار دیگرش «ترانه واژه» هم
محبوب شد. عکسهای زیادی با نام بنیامین روی CDهای خیابان انقلاب قرار
گرفت؛ بیش از پانزده تصویر. خیلی زود، دو قطعه مذهبیاش یعنی «عموم
ابالفضل» و «آقام آقام» هم منتشر و محبوب شدند؛ دو قطعهای که برای آلبوم
«ماه مهربون» (متعلق به شرکت سروش) ساخته شده بود.
پاییز همان سال محسن رجبپور خبر داد که سال بعد، یک نفر میآید که موسیقی
پاپ را منفجر میکند. او از بنیامین میگفت و آلبومی که در دست ساخت بود و
قرار بود رکوردها را جابهجا کند و سبکی نو در اندازد. آلبوم منتشر شد و
همه، داخل و خارج کشور از پدیده «بنیامین» میگفتند. فرزاد فرزین میگفت
بنیامین با «دنیا دیگه مث تو نداره» بازار صداکلفتهای موسیقی را خراب کرد.
ترانه اینقدر گرفته بود که ترجیعبندش همراه با عکس بنیامین روی
بیلبوردهای تبلیغاتی شرکت بیم قرار گرفت.
این ترانه فرید احمدی را قرار بود بهنام علمشاهی بخواند. حتی داوود ناقور
هم آن را خواند، اما ماکت صدای بنیامین همهگیر شد. میگویند احتمالاً این
CD پس از سرقت اتومبیل زندهیاد نیما وارسته لو رفته بود. نکته جالب درباره
ترانه کامل «خاطرهها» است که در کتاب «تنها شدم وای» فرید احمدی آمده
است. بنیامین در بخش پایانی آهنگ منتشر شده میخواند: «نه نداره دنیا مث
تو/ مث تو» و بعد از تکرار آن، ترجیعبند را میخواند اما ترانه کامل
اینطوری است: «نه نداره دنیا مث تو/ ایستگاه سایه روشنو/خیابون عاشق شدنو/
خاطرهها مث ترنو/با خودشون میبرن منو/ نه نداره دنیا مث تو»
ساده
بگم ساده بگم/ ساده بگم داهاتیام/ اهل همین نزدیکیا/ همسایه روشنیا و/
همخونه تاریکیا/ ساده بگم ساده بگم/ بوی علف میده تنم/ هنوز همون
داهاتیام/ با همه شهری شدنم...
«دهاتی» به گواه بسیاری از آنها که دستی بر تهیه و تولید موسیقی در ایران
دارند، پرفروشترین یا یکی از 3 آلبوم پرفروش تاریخ موسیقی پاپ ایران است.
اگرچه صفحه رسمی فیسبوک شادمهر مدتی پیش میزان فروش آن را 10میلیون نسخه
عنوان کرده، اما رقم فروش واقعی آن چیزی در حدود 2میلیون نسخه است.
شادمهر در سالهای نخست مهاجرتاش در گفتگویی تلویزیونی اعلام کرده بود که
سود کلان از فروش این اثر را شرکت تهیهکننده برد و نه او. به گفته شادمهر
رقم دریافتی او بابت خوانندگی، آهنگسازی، تنظیم و نوازندگی در آلبوم
«دهاتی» از شرکت «فارسنوا» ۴۰ میلیون تومان بوده که برای سال 78 رقم بسیار
زیادی است. هرچند تهیهکننده ادعا میکند که بابت دستمزد این اثر، منزل
مسکونی شادمهر واقع در زعفرانیه را برای او خریدهاند.
«دهاتی» را شرکت پرکار و معروف آن سالها «دارینوش» تهیه کرد که پیش از آن
آثار پرفروشی را راهی بازار موسیقی کرده بود. اما از آنجا که این آلبوم با
تولیدات پیشین این شرکت تفاوت محتوایی داشت، آن را با لیبل شرکت «فارسنوا»
منتشر کرد.
قطعه «دهاتی» و بسیاری دیگر از قطعات این آلبوم در همان سال به محبوبیتی
همهگیر در بین نسل جدید دست پیدا کرد و «شادمهر عقیلی» به چهره اول موسیقی
آن سالها در کشور تبدیل شد. شادمهر در کنار دیگر خوانندگان مطرح آن
سالها و با آثاری چون «دهاتی» توانستند در سالهای پایانی دهه 70 موسیقی
لسآنجلسی را به انزوا بکشانند. قطعه «دهاتی» از آن دست قطعاتی بود که با
ترانه بدیع و البته ملودی رواناش تقریباً در دورافتادهترین شهرهای کشور
هم شنیده شد تا تبدیل به یکی از مگاهیتهای تمام سالهای پس از انقلاب شود.
سالها پس از انتشار این آلبوم صفحه رسمی فیسبوک شادمهر اعلام کرد که
«سیاوش قمیشی» آهنگساز قطعه دوم این آلبوم به نام «پائیز» بوده. همچنین
بهروز صفاریان نیز از تنظیمکنندههای این آلبوم بوده که در جلد آن نام این
موزیسین تنها به عنوان نوازنده کیبورد درج شده بود.
بازنشر جنجالی آلبوم دهاتی در ایران در دیماه سال 92 از سوی شرکت
«ایرانگام» بازتابهای زیادی از سوی رسانههای تندرو در پی داشت. همچنین
طرفداران شادمهر عقیلی درباره تغییر طرح جلد این آلبوم در چاپ مجددش اعتراض
داشتند. طرح جلدی که شادمهر برای گرفتن مجوز آن در سال 78 بیش از 13 بار
مجبور شده بود قرار عکاسی بگذارد تا بتواند تأییدیه طرحاش را از وزارت
ارشاد بگیرد!
تنهای
بی سنگ صبور/ خونهی سرد و سوت و کور/ توی شبات ستاره نیست/ موندی و راه
چاره نیست/ اگرچه هیچکس نیومد/ سری به تنهاییت نزد/ اما تو کوه درد باش/
طاقت بیار و مرد باش...
«تنها استودیویی که در حیاط خانهمان برای ضبط آثار داشتم را شهرداری تخریب
کرده بود و دیگر فاصلهای تا آخر دنیا برایم باقی نمانده بود. هیچ
انگیزهای نداشتم و اوضاع مالی و زندگیام هم خیلی بد بود. در اوج این
شرایط بود که تلفنام زنگ خورد. جواب دادم و آقایی از آن طرف خط گفت: «سلام
من شریفینیا هستم.» تعجب کردم و قبل از اینکه بیشتر بپرسم، ادامه داد:
«حامد شریفینیا، برادرزاده محمدرضا شریفینیای معروف!» همان روز و همان
لحظه ایشان به من گفت که آقای «داریوش مهرجویی» برای فیلم جدیدشان
میخواهند که بخوانی و چند قطعه بسازی. قرار شد در خانه آقای «مهرجویی»
برای یک جلسه مشترک حاضر شویم و صحبتهای لازم را انجام دهیم. شرایط مالی
من جوری بود که حتی پول نداشتم تا بالای شهر بروم! آدرسی که این دوست به من
داده بود و قرار بود در آنجا آقای مهرجویی را ملاقات کنیم، حوالی محله
«ازگل» تهران بود و با محله ما فاصله زیادی داشت. چارهای نداشتم و از یکی
از دوستانم خواستم که من را با ماشیناش برساند. رفتیم و نشستیم و بعد از
سلام و احوالپرسی، آقای مهرجویی گفت: «بعضی از کارهایت را شنیدهام و فضایی
که تو میخوانی خیلی به فضای فیلم جدید من نزدیک است.» خیلی با احترام
گفتم آقای مهرجویی، من تا به حال کار موسیقی فیلم نکردهام و هیچ شناختی هم
در این باره ندارم. ولی ایشان توضیح دادند که قرار نیست موسیقی فیلم را
بسازم و از من چند قطعه برای این فیلم میخواهند که بسازم و بخوانم. بعد
فیلمنامهای را به من دادند و گفتند برو این را بخوان و شروع کن. فیلمنامه
را خواندم و بعد دو نسخه از آن تهیه کردم و دادم به «حسین صفا» و «امیر
ارجینی». خواستم که آنها برای آن، ترانه بنویسند. ترانه سروده شد و تنها
چیزی که از حذفیات این ترانه یادم مانده، مصرع: «علی بینوای سنتوری» بود
که من خیلی هم دوستش داشتم.»
«این شروع ماجرا بود و داستان داشتیم سر محل ضبط کارها. نه استودیویی بود و
نه مکان مناسبی که در آن بشود وکال (صدای خواننده) را ضبط کنم. چارهای جز
این نداشتم که در خانه و در یکی از اتاقهایمان کار ضبط را انجام بدهم. به
کمک مادرم یک پتو را با میخ به جلوی پنجره زدیم و دیوارها را هم با پتو
پوشانیدم تا صدا نپیچد. مادرم از اتاق بیرون رفت و با یک پتو از بیرون، در
اتاق را پوشاند. خودم هم از این طرفِ در یک پتو آویزان کردم تا بتوانم در
نهایت فضایی را در اختیار داشته باشم که در آن بشود وکال گرفت. بعد از همه
این ماجراها، پتو را کشیدم روی سرم و در همان شرایط خواندم و همه وکال را
ضبط کردم. از زیر پتو که بیرون آمدم، «علی سنتوری» به دنیا آمده بود. همان
نسخه هم نهایی و پخش شد!»
اینها را محسن چاوشی در گفتگو با مجله فیلم گفته، درباره همکاریاش با
کارگردان بزرگی مثل داریوش مهرجویی که سرنوشت زندگی او با این همکاری عوض
شد. سنتوری فیلمی بود اجتماعی با رویکردی انتقادی که تم اصلی آن تضاد سنت و
مدرنیته در جامعه امروز ایران و موضوع آن سقوط هنرمند و خودویرانگری او در
جامعهای است که مدام هنر و هنرمندش را محدود و سرکوب میکند.
استقبال از فیلم و البته اولین حضور رسمی چاوشی در داخل کشور به عنوان
خواننده این فیلم در جشنواره همان سال به شدت خبرساز شد و جنجالهای ممانعت
از اکران عمومی آن باعث شد نسخهای از فیلم به بیرون درز کند و قطعات
چاوشی روی اینترنت به صورت غیرقانونی منتشر شوند. اما این تنها آغاز
حاشیههای محسن چاوشی در این اثر بود و کمی بعد «اردوان کامکار» در گفتگو
با «ایسنا» چاوشی را خوانندهای درجه 3 دانست و درباره همکاریاش در این
اثر گفت: «محسن چاووشی خواننده نازنینی است ولی من تحت هیچ شرایطی حاضر
نیستم که روزی من ساز بزنم و او بخواند. جزء محالات است. من فقط به خاطر
شخص داریوش مهرجویی این کار را انجام دادم چون اساساً سبک کار ما دو نفر با
یکدیگر متفاوت است. من باید در این فیلم رابطهای بین موسیقی پیشرفته سنتی
ایران و موسیقی درجه سه پاپ پیدا میکردم. به عبارتی باید این فیلم موسیقی
عامهپسندی داشت ولی در عین حال کاری خارقالعاده میبود.»
قطعه «سنتوری» به مرور و با استقبال مخاطبان موسیقی به یکی از پرطرفدارترین
قطعات این خواننده تبدیل شد و زمزمه انتشار آلبوم رسمی این خواننده نیز
باعث شد اثر جدید او بیشتر شنیده شود.
«سنگ صبور» در 17 مهر سال 1390 در قالب آلبوم «سنتوری» و علیرغم اینکه تمام
قطعاتش پیش از این با کیفیت بالا در اینترنت منتشر شده بود، به صورت آلبوم
به بازار آمد و با استقبال خوبی در فروش مواجه شد.
واسه نونه واسه نونه/ تا به کارش تو بخندی/ که اگه اینو بدونی/ تو به دلقک نمیخندی/ تو به دلقک نمیخندی...
همهچیز از یک کلیپ تلویزیونی شروع شد. قطعهای جدید از دکتر «محمد
اصفهانی» که روی تصاویری از «چارلی چاپلین» میکس شده بود و از همان نمایش
نخست در تلویزیون خبرساز شد. در نمایش نخست این ویدئوکلیپ در یک برنامه
ترکیبی شبکه اول، تعدادی از بازیگران سریال «خط قرمز» حضور داشتند و آنها
نخستین کسانی بودند که در یک برنامه تلویزیونی زنده، نسبت به این اثر و ربط
دادن آن به «چارلی چاپلین» و هنرش موضع گرفتند و همین موضعگیریها آرام
آرام به جامعه رسانهای کشور هم سرایت کرد تا محمد اصفهانی و اثر جدیدش به
یکباره در صدر اخبار قرار بگیرند.
«رها شایان» ترانهسرای قطعه «دلقک» پس از موفقیتهای این اثر ادعا کرد که
بابت واگذاری این ترانه، بیشترین دستمزد تاریخ موسیقی ایران را گرفته و
بلافاصله محمد اصفهانی این ادعا را تکذیب و این ترانه را در ردیف
ارزانترین ترانههای سالیان اخیر معرفی کرد. شرکت تهیهکننده هم که دستمزد
رها شایان را پرداخت کرده بود، هنوز واقعیت ماجرا در مورد قیمت ترانه
«دلقک» را اعلام نکرده است. قطعه «دلقک» با همین حواشی به یکی از آثار مهم
دکتر اصفهانی در سال 81 تبدیل شد.
دکتر اصفهانی که در سالهای انتهایی دهه هفتاد با دو آلبوم «حسرت» و «تنها
ماندم» به یکی از محبوبترین خوانندههای آن دوره تبدیل شده بود و جنس صدا و
تکنیک قوی او بین خانوادهها طرفدار پیدا کرده بود، با این قطعه و این
آلبوم وارد فضاهای فانتزی-اجتماعی جدیدی شد که میتوانست ریسک بزرگی برای
این خواننده باشد.
فضای تازه و عجیب این اثر از یک سو و پخش مکرر آن از تلویزیون که همزمان با
مسابقات فوتبال جام جهانی، از سوی دیگر موجب شد که «دلقک» به شدت در میان
مردم جای خود را باز کند و در آن دوره از هر جا شنیده شود.
چرا
رفتی چرا من بیقرارم/ به سر سودای آغوش تو دارم/ نگفتی ماهتاب امشب چه
زیباست/ ندیدی جانم از غم ناشکیباست/ چرا رفتی چرا من بیقرارم/ به سر
سودای آغوش تو دارم...
از آخرین باری که یک تصنیف موسیقی سنتی اینهمه فراگیر شود و همهجا آن را
بشنوی، زمان خیلی زیادی میگذرد؛ شاید حتی چند دهه! یعنی آن زمانی که
موسیقی پاپی در کار نبود و رپ و سبکهای امروزیتر هم هنوز وجود نداشتند و
موسیقی اصیل ایرانی یکهتاز میدان بود. «چرا رفتی» اما توانست تنها قطعه
هیت سنتی سالهای اخیر باشد، حتی بیشتر از «ارغوان» مهیار علیزاده و علیرضا
قربانی که یک سال قبل از آن موفقیتهای زیادی کسب کرده و مورد توجه خواص
جامعه و بخش زیادی از عوام واقع شد.
کسی نمیداند که در موفقیت غیرقابل تصور این تصنیف چه عاملی بیش از همه نقش
داشته؛ عاشقانهی زیبای سیمین بهبهانی یا ملودی دلنشین تهمورس پورناظری یا
تنظیم شرقی و مدرن دیوید گارنر یا آواز تأملبرانگیز هماین شجریان؟ اما
بدونشک کسی نمیتواند منکر نقش ویدیوکلیپی شود که به کارگردانی «باران
کوثری» در مراسم رونمایی این آلبوم پخش شد و بعداً حواشی متعددی به وجود
آورد و همین حاشیهها «چرا رفتی» را به دل تودههای مختلف مردم راه داد.
یکی دیگر از نکات مهم در این تصنیف، بخش اوج آواز آن است که داستان جالبی
دارد. در حالی که این آلبوم میکس و مستر شده بوده و آخرین مراحل پیش از
انتشار را طی میکرده، همایون شجریان به همراه سهراب پرناظری در استودیو
مشغول ضبط آواز تصنیف «با من صنما» از موسیقی فیلم «آرایش غلیظ» بودهاند
که همایون با تبحر بینظیری آن را اجرا میکند و سپس سهراب اصرار میکند که
حالا که همایون چنین اجرایی داشته، تکه اوج «چرا رفتی» را مجدداً بخواند و
سرانجام اصرارهای سهراب بر تنبلی ذاتی همایون میچربد و اوج این تصنیف به
این شکل اجرا میشود.
نمیخوام
دربهدرِ پیچ و خمِ این جاده شم/ واسه آتیشِ همه یه هیزم آماده شم/ یا یه
موجود کم و خالیِ پرافاده شم/ وایسا دنیا، وایسا دنیا من میخوام پیاده
شم...
یکی از راههای تشخیص اینکه ترانهای در میان مردم هیت شده و سر زبانها
افتاده، این است که بخشی از آن به تکیهکلام مردم تبدیل شود. این روزها
علیرغم گذشت 9 سال از انتشار «وایسا دنیا»، هنوز که هنوز است جوکهایی در
میان مردم رد و بدل میشود که با این عبارات تمام میشوند: «وایسا دنیا، من
و رضا صادقی میخوایم پیاده شیم!» یا «وایسا دنیا، من کرایه خودم و رضا
صادقی رو حساب میکنم پیاده میشیم!» اینها همه نشانهای است از اینکه این
ترانه کار خودش را کرده است.
ترانه این کار اگرچه در لحظاتی ضعف تألیف و قافیه دارد، اما مضمون تازه و
جالب آن، این ضعفها را پوشاند و توانست به خوبی جای خود را در میان مردم
باز کند. ملودی هم پابهپای ترانه پیش میرود و تلفیق شعر و ملودی کمنقص
است. اما شاید یکی از مهمترین عواملی که «وایسا دنیا» را به یکی از
محبوبترین قطعات دو دهه اخیر تبدیل کرد، تنظیم درخشان و فراتر از زمانه
«سیروان خسروی» بود. فراموش نکنید که سیروان این تنظیم را در 23 سالگی
انجام داده و قطعاً یکی از بهترین تنظیمهای موسیقی پاپ دهه 80 است که چه
دیگران و چه حتی خود سیروان کمتر توانستهاند چنین تنظیمی را تکرار کنند.
در زمانهای که روز به روز تکنیکها و ابزار تنظیم موسیقی پاپ و الکترونیک
تازه میشوند، تنظیم «وایسا دنیا» هنوز شنیدنی و جذاب است و کوچکترین رنگی
از کهنگی به خود نگرفته است.
موفقیت تیم سیروان-رضا صادقی اما دوام چندانی نداشت و بر اثر حاشیههای به
وجود آمده، این دو بیش از 7-8 سال با بکدیگر قهر بودند و سرانجام پارسال
آشتی کردند. در این مدت رضا صادقی تلاش کرد که رو یهمان ملودی موفق «وایسا
دنیا» ترانه جدیدی بسازد و این بار تنظیم کار را به «آرون حسینی» سپرد تا
در مقابل سیروان او را عَلَم کند، اما «کفش آهنی» به موفقیت وایسا دنیا
نرسید.
ناصریا
تو که تا حالا بدت دیدم / از دنیا خوشی ندیدم / از همه کس بدت دیدم /
ناصریا از نارفیق پشتت خمیده / از ناروش سینه ت دریده / از همه کس بدت
دیدم / عشق تو حقن(حقه)ولی دنیا پر ناحقن / از همه کس بدت دیدم از هیچ کس
خوشی ندیدم ...
اولین بار شب میلاد پیامبر اکرم (ص) از شبکه ٣ پخش شد؛ سال ٧٩. ناصر
عبداللهی پیش از آن در برنامه «صبح به خیر ایران» به مناسبت تولد حضرت
فاطمه (س) شرکت کرده و قطعهای را اجرا کرده بود و همین کار سر و صدای
زیادی به پا کرد. سپس به تهران آمد و با انتشار آلبوم «عشق است» طرفداران
بسیاری برای خود دست و پا کرد.
اما پیش از آن و میان قطعات صدا و سیمایی، آهنگی با مختصات «ناصریا» هرگز
پخش نشده بود. کسی نمیدانست ناصر در این ترانه چه میخواند، ولی همه محو
ملودی فوقالعاده و تنظیم اسپانیش کار شده بودند. خیلیها میگفتند ناصر
عبداللهی مگر زبان اسپانیولی بلد است که به این زبان خوانده؟! پس از روز
تعطیلی ١٧ ربیعالاول، اغلب روزنامهها و مجلات بهویژه عامهپسندها، عکس و
خبر ناصر عبداللهی را کار کردند و آنجا بود که مردم فهمیدند او این قطعه
محبوب را به زبان بندرعباسی خوانده.
پس از آن، ترجمه شعر هم منتشر شد و به فاصله کمی آلبوم «دوستت دارم» به
آهنگسازی خود ناصر عبداللهی و تنظیم او و بهنام ابطحی با ترانههایی از
محمدعلی بهمنی، یغما گلرویی، قیصر امینپور و... با دکلمه پرویز پرستویی به
بازار آمد که فروش بینظیری هم داشت. روی جلد آلبوم هم نوشته شده بود:
«بهترین هدیه برای کسی که خیلی دوستش دارید». مدیریت هنری این آلبوم هم با
فریدون شهبازیان بود که آلبومهایی که عبارت «به اهتمام فریدون شهبازیان» ا
روی جلد خود داشتند، عموماً موفق و ماندگار بوده و هستند.
ظاهراً ناصر ملودی و ترانه «ناصریا» را سال ۱۳۷۶ ساخته بود. در حالی که
خیلیها فکر میکردند این ترانه عاشقانه است، خود ناصر، هدف از ساخت آن را
اعتراض ضد ظلم در جهان و همدردی با ستمدیدگان جهان عنوان کرده است. بر اساس
متن شعر ناصریا اگر کسی قصد یاری مظلومی را داشته باشد، پس از تحمل سختی
بسیار و دشواریهای این راه در پایان پیروز خواهد شد.
در مورد «ایران ایران» چه میشود گفت؟ ترانه یا سرود انقلابی که فراتر از
نسلهاست و قطعاً همه مردم بارها و بارها آن را شنیدهاند. آنها که اوایل
انقلاب را به یاد دارند، آن را در حالوهوای انقلاب و آنها که بعد از آن
سالها به دنیا آمدهاند، با این آهنگ با حالوهوای روزهای پرشور انقلاب
آشنا شدهاند و این قطعه مثل یک مگاهیت در خاطرشان حک شده است. شنیدن
داستان تولید این قطعه از زبان رضا رویگری لذتبخش است:
«من در کارهای آربی آوانسیان و اسماعیل خلج بیشتر در نقشهایی بازی میکردم
که کاراکترش علاوه بر بازی، آواز هم داشت. یک جوری خواننده و بازیگر بودم.
در «گلدونه خانم»، «قمر در عقرب» و نمایشهای دیگر بازی کردم و آواز
خواندم؛ طوری که کمکم به همین خاطر و با همین عنوان معروف شدم. منتقدان آن
زمان برای بازیگری که خواننده هم هست، نقد مینوشتند و از من تعریف
میکردند. آواز را هم خودم کار کرده و یاد گرفته بودم. بنابراین صدایم شبیه
صدای کسی نبود و به نوعی مستقل بود، شبیه به خودم، بکر و البته خام و
صریح. بنابراین به درد صحنه میخورد.
آوازم با بازیام هماهنگ بود و از آن بیرون نمیزد. مشتریان تئاتر
میدانستند من آواز میخوانم و صدایم هم بد نیست و لابد فریدون خشنود هم در
یکی از همان نمایشها صدای مرا شنیده بود. این را از خودش نپرسیدم. در
بحبوحه انقلاب و شلوغیهای آن روزها بود. هر روز در تظاهرات شرکت میکردیم و
بعضی وقتها هم تیراندازی میشد و خلاصه شرایط خاصی بود. گفتم جوانهای
مردم دارند شهید میشوند و مملکت در این وضعیت است و تو از من میخواهی
بیایم برایت آواز بخوانم؟! نه نمیآیم. فکر میکردم مثل آوازهای آن زمان
است و اصلاً به فکر یک سرود انقلابی نبودم.
خشنود برایم توضیح داد که شعر این آهنگ در مورد وقایع و جریانات روز است و
نهتنها دور از جریانات انقلاب نیست، بلکه درست درباره آن ساخته شده و بعد
که شعرش را برای من خواند، دیدم راست میگوید. گوشهای از ملودی را هم اجرا
کرد، دیدم یک کار قابل توجه است. تا آن موقع من زیاد خوانده بودم اما به
جز دو کار همهاش در تئاتر بود و روی صحنه.
این فعالیتها را کرده بودم با این حال خودم را خواننده نمیدانستم و
خواننده هم نبودم. فقط تئاتریها مرا به عنوان بازیگری که صدایش هم خوب است
میشناختند. چه میدانستم که میخواهم آهنگی را بخوانم که مثل توپ صدا کند
و آهنگ را هم همه مردم زمزمه کنند.
درست 26 دیماه سال 57 به استودیوی صبا در خیابان کاخ آن زمان و فلسطین
الان رفتیم. شبها حکومت نظامی بود و اگر میماندیم، مجبور میشدیم تا صبح
همانجا بمانیم. وقتی که نزدیک به غروب میشد، تند و تند کارمان را انجام
میدادیم که به حکومت نظامی نخوریم. با این حال چند بار بچههای گروه کر را
گرفته بودند و البته آنها گفته بودند دانشجو هستند و خلاص شده بودند. آن
موقع هنوز کسی نمیدانست که ممکن بود انقلاب بشود. جو هنوز جو خفقان بود.
ممکن بود هر لحظه همه کسانی را که دارند بر ضد حکومت کار میکنند، بگیرند و
ماجرا تمام شود. یعنی اصلاً ما اینطور فکر میکردیم.
با این حال به سختی کار را ساختیم و شد آهنگ «ایران ایران، رگبار
مسلسلها». شعر آن مال حسین سرفراز بود. نواری که روی آن ضبط انجام شد، از
آن نوارهای استخوانی آن زمان بود و برای اینکه طرف دیگرش خالی نباشد، روی
آن طرف شعری از علی باباچاهی و یک نفر دیگر که اسمش یادم نیست را دکلمه
کرده بودم.
وقتی که خواندم و نوار پخش شد، تا صبح صدای تلفن خانه من قطع نشد. آنها که
اهل تئاتر بودند، میدانستند که من آن را خواندهام اما اکثریت مردم
نمیدانستند. برای من هم مهم نبود. برای آنکه ریا نشود، به کسی نمیگفتم که
من هستم. گویا یک نفر ادعا کرده بود که او این آهنگ را خوانده اما من فقط
خندیده بودم. مهم نبود. مهم این بود که مردم آن را زمزمه میکردند و روی
آنها تأثیر مثبت داشت. بعدها خیلی فکر کردم که چرا ساواک با اینکه میدانست
من آن را خواندهام مرا نگرفت. حتماً آنها هم میدانستند.»
قسمت نمیشه انگار دست تو رو بگیرم/ برای آخرین بار برای تو بمیرم/ هیشکی مث من تو رو دوس نداره/ اینو از تو چشام میتونی بخوونی...
شادمهر عقیلی تازه از ایران رفته بود. سایتهای اینترنتی دانلود موسیقی هم
مدتی بود که فعالیت میکردند. البته آن زمان بازار CDهای غیرمجاز هم خیلی
داغ بود. خیابان انقلاب هم معدن این CDها بود. ولی سایتها داشتند کمکم
بازار این CDهای زیرزمینی را از سکه میانداختند. یعنی لازم نبود همه منتظر
CD جدیدی باشند. کمکم دانلود جایش را باز میکرد. در این زمان و در حالی
که هنوز بازار خیلی شلوغ نشده بود و تعداد سینگلها هم مثل امروز زیاد
نبود، در سایتهای دانلود، یک قطعه جدید به عنوان آهنگ جدید شادمهر با
اقبال بسیار خوبی روبهرو شد.
تنظیم مدرن کار شبیه تنظیمهای جدید شادمهر در آلبوم دومش در لسآنجلس بود،
فضایی شبیه آلبوم «پاپکورن». تنظیم بسیار خوب و کار شده میلاد ترابی با
صدایی که انگار خود شادمهر بود، کار را هیت کرد. پس از مدتی خبر رسید که
این خواننده، شادمهر نیست و خواننده جدیدی است به اسم علیرضا فرد. تا
مدتها علیرضا فرد نفر اول موسیقی پاپ داخلی بود.
تا اینکه نهایتاً آلبومی به نام «کما» از سوی «پویا موزیک» به بازار آمد که
نام خوانندهاش بود حمید عسکری. آلبوم «کما» بسیار موفق بود. عسکری آلبوم
را به خیلی از شرکتهای معروف آن زمان برد اما کسی آلبومش را نپذیرفت، اما
نهایتاً این یحیی مشایخی بود که احساس کرد می تواند از این پسر فولادشهری
یک ستاره بسازد. میگویند یحیی مشایخی تهیهکننده آلبوم «کما» به حمید
عسکری قول داده بود اگر آلبومش بالای ٥٠٠ هزار نسخه بفروشد، برایش ٢٠٦
بخرد! پس از فروش بسیار بالاتر آلبوم، عسکری از او مدل اتومات میخواست و
مشایخی میگفت که من مدلش را نگفته بودم و همان تیپ ٢ را برایت میخرم!
معروف است که مشایخی آلبوم را مثلاً میبرد به پارک لاله و آن را به مسئول
پخش موسیقی دفتر سمعی و بصری پارک میداد تا از بلندگوهای پارک پخشش کند.
بعد روی یک صندلی مینشست و واکنش مردم عادی را زیر نظر میگرفت. او به این
ترتیب، نوع مخاطبان آلبوم را تشخیص میداد و در نحوه پخش آلبوم، این مسأله
را لحاظ میکرد.
بازی جواد رضویان در سریال «چارخونه» در نقش «شنبه» و اجرایی که او با ساز
ابداعی خودش (یک پیت حلبی و یک سیم) از آهنگ «قسمت» حمید عسکری داشت، در
فراگیر شدن این آهنگ میان توده مردم نقش داشت.
کسی را سراغ دارید که این قطعه را نشنیده باشد؟ جواب به طور حتم منفی است.
یعنی لازم نیست که از علاقهمندان موسیقی ملی باشید تا این قطعه را گوش
کرده باشید. کافی است در روزهای خاص مثلاً زمان انتخابات یا سالگرد پیروزی
انقلاب، پیچ رادیو و تلویزیون -رادیوها و تلویزیونهای امروزی البته دیگر
پیچ ندارند؛ بهتر است بگوییم دکمهشان- را فشار داده باشید تا این قطعه را
بارها با صدای «سالار عقیلی» و تنظیم «پیمان سلطانی» شنیده باشید. البته
این قطعه، قدمتی بسیار طولانی دارد و داستانی جالب.
این قطعه را آهنگسازی غیر ایرانی با نام «ژان باتیست لومر»
-موزیکانچیباشیِ دربار قاجار- ساخته است. «ناصرالدین شاه» قبل از اینکه به
اروپا سفر کند، دستور میدهد مارشی نظامی ساخته شود تا در دیدارهای رسمی
شاه در کنار سرودهای ملی کشورهای دیگر نواخته شود. آلفرد لومر، اطاعت
میکند و مارشی نظامی با نام «سلام شاه» را برای پیانو میسازد. همان زمان
یعنی سال 1252 زمانی که ناصرالدین شاه به دیدار ملکه ویکتوریا در انگلستان
میرود، این قطعه در قصر ویندسور نواخته میشود. یک بار هم زمان حضور
مظفرالدین شاه در پاریس نواخته میشود.
این قطعه در ابتدا بدونکلام بوده و «شاهی» نام داشته و در دوره مظفرالدین
شاه بر روی صفحه ضبط میشود و وقتی شاه برای سلام رسمی به تخت مرمر میآمد و
بر صندلی مخصوص مینشست، دسته موزیک این آهنگ را اجرا میکرد و این کار تا
دوره محمدعلی شاه معمول بود. صفحهای از آن موجود است که رویش نوشتهاند:
«سلام شاه با سلامتی، ارکستر شاهی». سرود بعدها توسط سیاوش بیضایی با
افزودن یک مقدمه، بخش میانی و بخش پایانی تکمیل شده که این قسمتها از
لومر نیست و به این قطعه صلابت بیشتری برای یک سرود ملی داده میشود.
منوچهر صهبایی معتقد است این سرود تا سال 1309 سرود ملی ایران بود و بعد از
آن سرودی از غلامرضا مینباشیان جایگزیناش شد.
بعد از آن اما پیمان سلطانی -آهنگساز- تنظیمی جدید روی آن انجام میدهد و
از «بیژن ترقی» میخواهد تا روی آن شعر بگوید. زندهیاد ترقی از نسل
ترانهسرایانی بود که روی آهنگ شعر میگفتند. در آن زمان «پیمان سلطانی»
ارکستر ملل را اداره و رهبری میکرد و اجرای آن را به «سالار عقیلی» سپرد.
اولین اجرای اثر هم دهم و یازدهم مهرماه سال 84 در تالار وحدت تهران بود.
البته در همان زمان منوچهر صهبایی -آهنگساز، نوازندهی ابوا و رهبر ارکستر
سمفونیک تهران در سال 1386- در نامهای به رئیس دفتر موسیقی وزارت ارشاد،
ثبت این اثر توسط پیمان سلطانی و اجرای آن را خیانت در امانت دانست: «زمانی
که در اروپا زندگی میکردم، تحقیقات بسیاری بر روی آثار آهنگسازان ایرانی
داشتم و در این ارتباط آثار بسیاری را با زحمت فراوان و با هزینه خودم توسط
ارکسترهای بزرگ در اروپا اجرا و ضبط کردم. در لابهلای این تحقیقات برخی
سرودهای ملی مانند سرودی ساخته غلامرضا مینباشیان در سال 1309 و همچنین
سرود لومر (ایران جوان یا وطنم) که یکی از آثار او بود را پیدا کردم. بعد
از آن، من این قطعه را با حفظ اصالتهای موجود در اثر، با پیانو اجرا کردم
ولی طی ماجرایی پیمان سلطانی از روی این قطعه کپیبرداری کرد.»
او سپس به ملاقات چهار سال قبل خود با پیمان سلطانی اشاره کرد و نوشت:
«چهار سال پیش شخصی به نام پیمان سلطانی این مجموعه را بهطور امانت از
اینجانب گرفته و با توجه به این که هیچ اجازه رسمی یا غیررسمی از بنده
نداشته، حتی مشورتی در خصوص تنظیم اثر و یا انتشار آن نکردهاند، با
تنظیمهای نامناسب و اجرای آنها به اصالت آثار ارزشمند لطمه بزرگی زدهاند.
ایشان (سلطانی) این آثار را به نام خود ثبت کرده و خیانت در امانت
نمودهاند.»
در برابر این نامه، پیمان سلطانی (آهنگساز و رهبر ارکستر ملل) نیز در
نامهای به ایرادات وارده از سوی صهبایی پاسخ داد. سلطانی با اشاره به
سابقه آشنایی خود با منوچهر صهبایی که به نیمه اول دهه هفتاد بازمیگردد،
گفت: «در این مدت دیدارهای فراوان و چندین دعوت از سوی من و همچنین
نشستهای متعددی با حضور طرفین صورت گرفته، ضمن اظهار تأسف برای لحن و بیان
ایشان، متعجبم که چگونه پس از این همه سال آشنایی، آقای صهبایی از عبارت
«شخصی به نام پیمان سلطانی» استفاده کرده است [...] حوالی سال 1383 در
نشستی دو نفره، آقای صهبایی یک عدد CD برای انتشار در مجموعه انتشاراتی
اخوی بنده ارائه کردند، البته پیشنهاد همکاری ابتدا توسط اخوی بنده اعلام
شده بود. آقای صهبایی با اظهار علاقه به این پیشنهاد، علت این همکاری را
نارضایتیاش از انتشارات ماهور عنوان کرد...»
او در ادامهی نامهاش آورده بود: «مجموعهای که ایشان در آن CD ارائه
کردهاند، آثاری از آقایان لومر، خادممیثاق، ضیاء مختاری، مینباشیان و...
است. ایشان بههیچوجه وارث حقوقی و حقیقی این آثار نیستند. آثار گذشتگان
متعلق به یک فرهنگ و یک ملت است و در عین حال این آثار چه به صورت نت و چه
به صورت شنیداری وجود دارند و در آرشیوهای خصوصی، آرشیو رادیو، آرشیو
هنرستان و... یا در صفحات قدیمی موجود هستند و بخش زیادی از آنها در اختیار
افراد متعدد و همچنین من قرار دارد. لذا آثار فوق اکتشافات و استخراجهای
تاریخی و باستانشناسانه آقای صهبایی به حساب نمیآیند.»
هر چه هست اما این قطعه حالا توانسته به عنوان یکی از هیتهای موسیقی ملی
ایران شناخته شود و البته که تلویزیون در این میان نقش بسیار مهمی ایفا
کرده؛ بهطوری که در یکی از اتفاقات دوران معاصر، روزانه چندین و چند بار
اثر پخش میشد که به اعتراض سلطانی انجامید.
ترانهسرا: محسن یگانه
آهنگساز: محسن یگانه
تنظیم: محسن یگانه
خواننده: محسن یگانه
میکس و مسترینگ: ایمان حجت (استودیو راگا)
آلبوم: رگ خواب
سال انتشار: 1389
ناشر: آوای هنر
بخشهایی از ترانه: سکوت قلبتو بشکن و برگرد/ نذار این فاصله بیشتر از این شه/ نمیخوام مثل گذشته که رفتی/ دوباره آخر قصه همین شه...
قطعاً هیتترین و موفقترین اثری که محسن یگانه ساخته و خوانده و همهی
مخاطبین موسیقی پاپ آن را شنیدهاند، «سکوت» است. این مگاهیت دهه هشتادی،
قطعهای پرماجرا و حاشیهدار هم هست. اولین تراک آلبوم «رگ خواب» که به
گفتهی خالقش در کمتر از یک روز تنظیم شده، مدت کمی پس از انتشار بسیار
همهگیر شد و خود یگانه معتقد است هدیهای از خدا بوده و بارها گفته
نمیداند در ازای کدام کار خوب آن را از خدا پاداش گرفته است!
ماجرای این قطعه از زبان خود یگانه (گفت و گو با مجله ترانه ماه - 1390) هم
کامل است و هم خواندنی: «هم علی لهراسبی و هم یکی از دوستانم با نام
فریبرز، از من شعر و ملودی میخواستند. همان زمان یکی-دو بیت از ترجیعبند
سکوت را نوشته بودم و خودم میدانستم که کار خاصی خواهد شد... کار را قرار
بود به فریبرز بدهم، اما هر کاری میکردم کامل نمیشد و نشد که کار را به
او بدهم. علی لهراسبی هم به دنبال یک کار ریتمیک بود، من هم ترانه و ملودی
«غافل» را در اختیارش گذاشتم که به دلایلی آنی نشد که او میخواست و از من
خواست کار دیگری را برایش بسازم. باز هم پای «سکوت» نشستم اما هر کاری
میکردم باز هم تکمیل نمیشد. حتی به فکرم رسید که ترانه را به روزبه بمانی
یا مونا برزویی بسپارم. اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که خودم باید
تمامش کنم. زمان گذشت و آلبوم علی آماده شد و نتوانستم این کار را به او هم
بدهم.
مدتی گذشت و بالاخره توانستم «سکوت» را تا حدی کامل کنم. هومن سودمند مشغول
جمعآوری آلبومش بود و من هم کار را به او دادم. اما راستش را بخواهید
پشیمان شدم. این عادت را ندارم که کاری را که به کسی واگذار کردهام، پس
بگیرم اما این بار از هومن خواستم کار را به خودم پس بدهد، البته نه با
نارضایتی. در نهایت هم قطعه «مهره» را به او دادم که نام آلبومش هم شد.
کار را گرفتم و نوبت به آلبوم خودم رسید. اعتقادم این بود که سرآلبومیام
باید قطعه «نباشی» یا همان «تابوت» باشد. خودم فکر میکردم از این قطعه
خیلی جواب خواهم گرفت؛ اما قطعه «نباشی» آنقدر تنظیم شد که به نوعی از چشمم
افتاد.من خیلی به «سکوت» اعتقاد نداشتم. با این حال کار را برای تنظیم در
اختیار کوشان حداد قرار دادم. کوشان ماکت کار را زد و خوب هم زد. حتی ملودی
اورتور وسط کار هم ساخته کوشان است. وقتی قرار شد کار، نهایی تنظیم شود و
ما نسخه نهایی کار را در اختیار دفتر موسیقی قرار دهیم، کوشان ناگهان گم
شد. هر چقدر سعی کردم پیدایش کنم، نشد. من در شرایط خاصی قرار گرفتم و در
نهایت به این نتیجه رسیدم که خودم تنظیم این قطعه را تست کنم. شروع کردم به
چیدن صداها و به خانمم گفتم حواسش باشد که لاینهای زیادی را استفاده نکنم
و به قول معروف کار را خلوت تنظیم کنم. یک شبانهروز وقت گذاشتم و از همه
ایدههایی که در ذهنم بود استفاده کردم و خدا را شکر کار شیکی شد.
قسمت بود که این کار را خودم بخوانم و خودم هم تنظیمش کنم. روی شعر این
قطعه دقت عجیب و غریبی داشتم. دقتی که شاید به وسواس تبدیل شد. شاید شعرش
خیلی هم ویژه نباشد، اما در مجموع کار جدیدی بود که خدا را شکر به دل
مخاطبان موسیقی نشست. از علی ثابت هم ممنونم که مرا متقاعد کرد که از این
قطعه به عنوان سرآلبومی استفاده کنم. در حالی که قرار بود سکوت قطعه 7
آلبوم باشد.»
کاور کردن «سکوت» توسط Levent Azer (خواننده ترکیهای)، -که ید طولایی در
کاور کردن از آثار هنرمندان ایرانی و به ویژه محسن یگانه دارد- دیگر
حاشیهای بود که این قطعه به دنبال داشت. بخش تلخ ماجرا برای یگانه این بود
که قطعهی خواننده ترک -که Sapladi Kalbime نام داشت- با عنوان «نسخه اصلی
قطعه سکوت» روی برخی سایتهای ایرانی قرار گرفت و طوری عنوان شد که یگانه
این کار را کاور کرده است! در حالی که Sapladi Kalbime یک سال پس از سکوت
منتشر شده بود و تاریخ انتشار این قطعه در سایتها، حقیقت ماجرا را روشن
میکرد.
ریمیکس «سکوت» که توسط «مهران عباسی» صورت گرفته بود در مهرماه 1390 منتشر
شد و زمینهساز همکاریهای بعدی او با یگانه را فراهم کرد.
-
*** عشق من باش
ترانهسرا: زانیار خسروی
آهنگساز: بهنام صفوی و سیروان خسروی
تنظیم: سیروان خسروی
خواننده: بهنام صفوی
آلبوم: عشق من باش
سال انتشار: 1388
ناشر: پویا موزیک
بخشهایی از ترانه: خوب
من، میخوامت، آرزومه بیام تو خوابت/ عزیزم، بخندی، بشم محو صورت ماهت/
دوس دارم بمیرم، اما اون اشکاتو نبینم/ بردی تو دیگه قلب من، میخوام اون
دستاتو بگیرم/ عشق من باش، جون من باش، نذاری یه روز این دلو تنهاش/ ای
دیوونه، دوسِت دارم، نمیتونم از تو چشم بردارم...
بهار 1388 و در شرایطی که کشور روزهای چندان دلچسبی را سپری نمیکرد،
قطعهی ششوهشت «بهنام صفوی» -که آن زمان با کلیپ «تمنا» شناخته میشد- در
مدت کمی پس از انتشار فراگیر شد و در هر مهمانی و خیابانی به گوش میرسید.
«عشق من باش» که بعدها به الگویی برای ساخت آهنگهای پاپ ششوهشت تبدیل
شد، باعث شد بهنام صفوی به خوانندهای شناخته شده تبدیل شود و هنوز هم
خیلیها او را با این قطعه میشناسند.
خوانندهی این قطعه، درباره ماجرای ساخت آن میگوید: «برای این قطعه ابتدا
ملودی ساخته شد. ملودی «عشق من باش» را مشترکاً با سیروان ساختیم.
زمزمههایی از آن در ذهنم بود که پیش سیروان بردم و با هم تکمیلش کردیم. از
یکی دو ترانهسرا خواستم روی آن ملودی، ترانه بنویسند. اما کسی که به خوبی
از پس این کار برآمد «زانیار» بود و در نهایت تنظیمش هم توسط سیروان انجام
شد و «عشق من باش» شکل گرفت.»
صفوی با اشاره به نقش «شانس» در موفقیت قطعات میگوید: «هیچ خوانندهای تا
به حال نتوانسته دلیل قطعی و درستی برای هیت شدن کارش ارائه کند! همهی
عوامل باید دست به دست هم بدهند تا یک قطعه هیت شود. اما به نظرم در نهایت
این «شانس» و اتفاق است که باعث این مسئله میشود. شاید خیلی وقتها تمام
تلاشتان را برای هیت شدن یک قطعه به کار میگیرید و همهی کارها را به
بهترین نحو پیش میبرید، اما باز هم بر خلاف پیشبینیها این اتفاق
نمیافتد.»
او ادامه میدهد: «فکر میکنم «عشق من باش» در زمان خودش سبک و سیاقِ نو و
متفاوتی داشت. به نظرم همهچیز این آهنگ اعم از ترانه، ملودی و تنظیم با هم
جفت و جور بود. پس از چند سال، همچنان تنظیمش به روز است و شعر و ملودیاش
به دل مینشیند. حتی هنوز هم خود من آن را در جاهای مختلف میشنوم. کارهای
زیاد دیگری را شنیدهام که از روی «عشق من باش» ساخته شدهاند و در آنها
از فضای تنظیم و ملودی آن استفاده شده است. مهمترین عامل هیت شدن این قطعه
را نو بودن و هماهنگی اجزای آن میدانم.»
-
*** وقف پرندهها
ترانهسرا: محمدعلی شیرازی
آهنگساز: اکبر آزاد
تنظیم: بهروز صفاریان
خواننده: قاسم افشار
آلبوم: فصل آشنایی
سال انتشار: 1376
ناشر: سروش
بخشهایی از ترانه: آی
آدمای مهربون، واجبه که کمک کنین/ فکری برای بستنِ زخمای شاپرک کنین/
واجبه که جلا بدین، آبیِ آسمونی رو/ وقف پرندهها کنین، دونهی مهربونی
رو...
بدون شک «صدا و سیما» نقش مهم و غیرقابلانکاری در رونق و رواج موسیقی
داخلی در دهه 70 خورشیدی داشت. «وقف پرندهها» با صدای «قاسم افشار» از
جمله قطعاتی است که در سال 1376 به سفارش مرکز موسیقی و سرود سازمان صدا و
سیما -که «فریدون شهبازیان» و «علی معلم» مدیریت آن را بر عهده داشتند-
تولید شده است. این قطعه همراه با تصاویری از طبعیت و گل و بلبل از صدا و
سیما پخش شد و بعدها در قالب آلبوم گروهی «فصل آشنایی» (با حضور خشایار
اعتمادی، قاسم افشار، حسین زمان، علیرضا عصار و شادمهر عقیلی) توسط شرکت
«سروش» به بازار آمد. جالب آنکه آن روزها آلبومهای موسیقی در تبلیغات
تلویزیونی هم جای داشتند.
افشار درباره «وقف پرندهها» میگوید: «آقای محمدعلی شیرازی ترانهی این
کار را سروده بودند و آن را در اختیار آقای اکبر آزاد قرار دادند. آقای
آزاد هم ملودیِ کار را بسیارحسی ساختند و از سوی ایشان و مرکز موسیقی
خواندن این قطعه به من پیشنهاد شد. بهروز صفاریان در مورد گام قطعه
هماهنگیای با من کرد و کار را تنظیم کرد و چند روز بعد قطعه را در استودیو
103 سازمان ضبط کردیم.»
قاسم افشار «فضا و بستر مناسب» را از جمله عوامل موفقیت «وقف پرندهها»
میداند: «دلایل مختلفی باعث موفقیت این قطعه شد. به طور کلی در آن سالها،
فضا و بستر خوبی برای ارائه موسیقی فراهم بود. کارهایی که در آن سالها
توسط همکاران من ارائه شد، آثار فاخری بود که اکثراً از لحاظ شعر، ملودی و
تنظیم آثار خوب و قابلدفاعی بودند و خدا را شکر این مسئله در مورد این
قطعه هم وجود داشت و باعث شد این اتفاق برای آن بیفتد.»
-
*** تو مثل گلی
ترانهسرا: شهره قائد
آهنگساز: مجید رضازاده
تنظیم: مجید رضازاده
خواننده: سعید پورسعید اصفهانی
آلبوم: یلدا (غیررسمی) / بهونه (رسمی)
سال انتشار: 1375 (غیررسمی) / 1382 (رسمی)
ناشر: سعید پورسعید / نوای رامشه
بخشهایی از ترانه: تو مثل گلی، ناز و خوشگلی/ با این همه درد ای یار، درمون دلی/ با عشوه و ناز، دل رو میبری/ هیچی نمیخوام ای یار وقتی با منی...
شاید این را ندانید که «سعید پورسعید» اولین کسی است که پس از انقلاب به
صورت زیرزمینی آثارش را منتشر کرده است. خوانندهای که با آثاری چون
«نوازشم کن»، «عجب صبری خدا دارد»، «مشعل شادی» و چند قطعه دیگر شناخته شد.
در روزهایی از دهه 70 خورشیدی که «موسیقی» هم جزو «اسمشو نبر»ها بود،
قطعات پورسعید از طریق یکی از دوستانش، در اختیار یکی از تکثیرکنندگان
کاستهای هنرمندان آنسوی آبی قرار گرفت و لابهلای همان آثار به فروش
رسید.
پس از گذشت چند سال و با احیای موسیقی در کشور، آلبوم «بازگشت» به عنوان
نخستین آلبوم رسمی در کارنامه هنری «سعید پورسعید اصفهانی» ثبت شد. اصفهانی
بودن، اجرای مشترک با «نصرالله معین» در آلمان و استفاده معین و پورسعید
از عینکهایی مشابه به دلیل بیماری چشمی، باعث شد خیلیها این دو را برادر
بدانند! مسئلهای که البته توسط هر دوی این دوستان قدیمی تکذیب شد.
از میان قطعات پورسعید، «تو مثل گلی» سرنوشت متفاوتی پیدا کرد. خود او
درباره ساخت این قطعه به «موسیقی ما» میگوید: «قطعه «تو مثل گلی» خیلی
اتفاقی ساخته شد. من اصلاً نمیخواستم بندری بخوانم! سال 75 بود و به اتفاق
مجید رضازاده در امارات بودیم. قرار شد مجید رضازاده روی شعر این قطعه کار
کند. او کار را ساخت و من همانجا اتودی برای آن خواندم تا بعداً و در فرصت
مناسب بار دیگر آن را بخوانم. وقتی به ایران برگشتم، رضازاده کار را با
همان اتود در امارات پخش کرده بود، چون احساس فوقالعادهای داشت. نکتهی
جالب آنکه ساخت این قطعه با آشنایی مجید رضازاده با خانم شهره قائد مصادف
شد که این آشنایی به ازدواج این دو انجامید. خانم قائد میخواست با این
ترانه که اولین کار او هم بود، با احساس بیشتر علاقهاش را به مجید نشان
دهد و مجید هم که عاشق او شده بود، تمام هم و غمش را گذاشت تا بتواند با او
ازدواج کند، چون دوستش داشت.»
سعید پورسعید «عشق» را عامل اصلی موفقیت و هیت شدن «تو مثل گلی» میداند:
«پشت سر هر سه عامل ساخت این قطعه (ترانهسرا، آهنگساز و خواننده)، فقط عشق
بود. هیچ بحث مادیای در میان نبود. نه ما میخواستیم پولی بگیریم و نه
اصلاً قرار بود کسی پولی به ما بدهد. من پس از آن بیش از 10 مرتبه این را
در استودیو با امکاناتی به مراتب بهتر و حرفهایتر خواندم، ولی هیچوقت آن
احساس شکل نگرفت.»
-
*** یاد ایام
آهنگساز: محمدرضا شجریان
خواننده: محمدرضا شجریان
تنظیم: داریوش پیرنیاکان
شعر: رهی معیری
آلبوم: یاد ایام
سال: 1372
ناشر: دل آواز
بخشهایی از ترانه: یاد
ایامی که در گلشن فغانی داشتم/ در میان لاله و گل آشیانی داشتم/ گرد آن
شمع طرب میسوختم پروانهوار/ پای آن سرو روان، اشکِ روانی داشتم...
در سال 1369 محمدرضا شجریان همراه با داریوش پیرنیاکان (تار)، جمشید
عندلیبی (نی) و مرتضی اعیان (تمبک) سه کنسرت را در سه دانشگاه امریکا اجرا
میکنند که با استقبال بسیار زیادی روبهرو میشود و حاصل آن در آلبومهای
«پیام نسیم» و «سرو چمان» منتشر شد. «یاد ایام» دو سال بعد از این کنسرتها
روی صحنه میرود، در حالی که «همایون شجریان» به عنوان نوازندهی جدید
تنبک جای مرتضی اعیان را میگیرد. همایون در این کنسرت که اولین بار در
امریکا اجرا و سپس آلبومش منتشر میشود، تنها 16 سال دارد. اما توانسته
همراهی خوبی با دیگر نوازندگان و بهخصوص آواز پدرش داشته باشد. این اولین
حضور صحنهای همایون است.
«یاد ایام» حالا همچنان بعد از گذشت بیش از 20 سال به عنوان یکی از
پرمخاطبترین قطعات موسیقی اصیل ایرانی شناخته میشود. نکتهی مهم در این
قطعه، این است که خود شجریان، آهنگسازی آن را انجام داده. استاد آواز در
این سالها، قطعات اندکی ساخته و ترجیح داده تا بیشتر تمرکز خود را روی
آواز معطوف کند؛ اما قطعات ساخته شده توسط او بعضاً قطعات ماندگاری
شدهاند، از جمله همین «یاد ایام» یا «بیهمزبان» بر روی کلام جواد آذر.
«یاد ایام» با ارکستری کوچک اجرا شده که در عین جمعوجور بودن، فضای کاملی
هم میسازد و اتفاقاً بسیاری از ماندگارترین آثار شجریان هم با چنین
گروههای کوچکی تولید شدهاند. «یاد ایام» آن زمان ابتدا به شکل کاست به
بازار آمد و جزو پرفروشترین آثاری است که تاکنون در حوزهی موسیقی سنتی
منتشر شده و فیلم آن هم در فضاهای مجازی نیز وجود دارد و جزو
پربازدیدترینهاست.
-
*** غریبانه
ترانهسرا: دکتر افشین یداللهی
آهنگساز: احسان خواجهامیری
تنظیم: بهنام خدارحمی
آلبوم: برای اولین بار (تیتراژ سریال غریبانه)
انتشار: 1384 (شرکت پیام کاست)
بخشهایی از ترانه: هر چی آرزوی خوبه مال تو/ هر چی که خاطره داریم مال من/ اون روزای عاشقونه مال تو/ این شبای بیقراری مال من...
شبکه تهران در ماه محرم سال 83 سریال «غریبانه» را روی آنتن برد. تیتراژ
پایانی این مجموعه در روزهای اول پخش با انتقاداتی مواجه شد. اولین دیدگاه
منفی این بود که نباید برای یک سریال ماه محرم از موسیقی باکلام استفاده
شود. دومین مورد هم بهرهگیری از صدای یک خواننده 19ساله بود. اما
رفتهرفته این دیدگاه تغییر کرد و تیتراژ آن سریال به یکی از آثار ماندگار
موسیقی پاپ در این سالها تبدیل شد.
صدای «احسان خواجهامیری» در حالی توسط «قاسم جعفری» برای سریال غریبانه
انتخاب شد که او پیش از آن، تجربه حضور در تلویزیون را نداشت. شاید یکی از
دلایل ماندگاری قطعه «غریبانه» هم همین بیتجربگی خواجهامیری باشد؛ یعنی
پیروی از قانون نانوشته «شانس تازهکارها» هستند. شعر تأثیرگذار دکتر افشین
یداللهی را هم نباید نادیده گرفت. شعری که در آن سالها بهوفور و از طریق
پیامک بین مردم دست به دست شد.
از سوی دیگر خواجهامیری برای اولینبار در این قطعه از گامهای بالای صدای
خود استفاده کرد که استقبال از این بخش وکالش باعث شد تا او چند ترانه
دیگر با همین سبک و سیاق را هم بخواند. هنوز هم برخی طراحان گرافیک از بیت
«هرچی آرزوی خوبه مال تو/ هرچی که خاطره داریم مال من» در آثار خود وام
میگیرند. این قطعه یک سال بعد در قالب دومین آلبوم و یا به عبارتی اولین
اثر مستقل احسان خواجهامیری منتشر شد و هنوز هم جزو آثار بسیار محبوب
احسان خواجهامیری است.
-
*** تصنیف در هوای تو (یارا یارا)
آهنگساز: عباس خوشدل
خواننده: علیرضا افتخاری
شعر: قیصر امینپور
آلبوم: نیلوفرانه
سال: 1379
ناشر: مشکات
بخشهایی از ترانه: یارا
یارا گاهی دل ما را به چراغ نگاهی روشن کن/ چشم تار دل را چو مسیحا به
دمیدن آهی روشن کن/ بیتو برگی زردم/ به هوای تو میگردم/ که مگر بیفتم در
پایت/ ای نوای نایم به هوای تو میآیم/ که دمی نفس کنم تازه در هوایت/ تا
فدا کنم جان و دل برایت...
باز همان ترکیب: «قیصر و افتخاری و خوشدل». این بار اما پای «فریدون
شهبازیان» هم در میان است؛ اثر این بار به همت او ساخته و منتشر میشود. با
همهی اینها نمیشود صدای گرم افتخاری را مهمترین دلیل ماندگاری و این
میزان استقبال از قطعه ندانست. حالا این روزها افتخاری، نقش چندانی در
صحنهی موسیقی ندارد. ممکن است خیلیها با برخی مواضعی که خواسته و
ناخواسته واردش شد، موافق نباشند. اما مگر میشود منکر صدای حیرتانگیزش
شد؟
البته این ماجرا تنها به خاطر جنسِ صدایش نیست، کسی که 11 سال نزد استاد
«تاج اصفهانی» آموزش دیده باشد، از اصفهان حرکت کند و 4 صبح به تهران
برسد، دو ساعتی -در سرما و گرما- در ترمینال بخوابد تا حمام باز شود و
آراسته پیش استاد «دادبه» برود، حتماً زمانی که کنار کسی چون «خوشدل» قرار
بگیرد، میتواند این اثر ماندگار و ماندگارهای زیادتری را نیز خلق کند.
زمانی که این اثر به انتشار درآمد، دو-سوم نمایندگان مجلس نامهای به رییسِ
وقت صدا و سیما نوشتند و به خاطر انتشارِ این اثر از او تشکر کردند.
افتخاری اما خودش میگوید انتظار چنین استقبالی از این قطعه را نداشته است.
سالها بعد در یکی از گفتوگوهایش به این مسأله اشاره کرد که هر زمان که
اراده کند، حتی بدون حضور ساز، میتواند قطعاتِ این اثر را اجرا کند:
«نیلوفرانه در وجود من رسوخ کرده است.»
عباس خوشدل اما این روزها چندان از خوانندهی قدیمی آثارش راضی نیست.
میگوید: «افتخاری خوانندهی بسیار خوشصدا و صاحبنامی بود؛ اما مردم او
را با «نیلوفرانه»ها شناختند. او یکی از بهترین خوانندههایی است که بعد از
انقلاب ظهور کرده. وسعت، رنگ و جذابیت صدا و به خصوص اطلاعاتی که در مورد
اشعار قدما دارد، بینظیر است. برای نیلوفرانه هم بیش از توانش زحمت کشید.
من علاقهی شدیدی به صدای ایشان داشتم و دارم؛ اما گاهی متأثر میشوم که
چرا این خوانندهی دوستداشتنی، باید از کارهای سست استفاده کند؟ آقای
افتخاری میگوید اگر بخواهم کارهای خاصی بخوانم، باید از ساختههای خوشدل
بخوانم و آن هم سه سال طول میکشد.» البته اگر بدانید که افتخاری تمام
دیوان حافظ را از حفظ است، مولویشناس است و بسیار اهلِ مطالعه، شخصیتش
برایتان جذابتر میشود.
-
*** تصنیف «شب دهم»
آهنگساز: فردین خلعتبری
تنظیمکننده: فردین خلعتبری
خواننده: علیرضا قربانی
شعر: افشین یداللهی
بخشهایی از ترانه: مرز
در عقل و جنون باریک است/ کفر و ایمان چه به هم نزدیک است/ عشق هم در دل
ما سردرگم/ مثل ویرانی و بهت مردم/ گیسویت تعزیتی از رویا/ شب طولانی خون
تا فردا/ خون چرا در رگ من زنجیر است/ زخم من تشنهتر از شمشیر است/ مستم
از جام تهی حیرانی/ باده نوشیده شده پنهانی
«علیرضا قربانی» در کارنامهاش قطعات پرمخاطب کم ندارد؛ اما در این میان
«شب دهم» را میتوان یکی از ماندگارترین قطعاتش دانست. این قطعه تیتراژ
سریالی بود به همین نام. سریالی خوشساخت به کارگردانی «حسن فتحی» و همین
هم در فراگیر شدن اثر کمک بسیاری کرد؛ اگرچه خود قطعه هم تمام پارامترهای
لازم برای «هیت» شدن را داشت.
خوانندهای جوان و خوشصدا، آهنگسازی کاربلد و شاعری جوان و خوشنام سبب شد
تا قطعهای که تنها دو دقیقه و 30 ثانیه زمان دارد، اینچنین پرمخاطب شود.
دیگر همکاریهای میان این مثلث هم، همچنان پرمخاطب و پرطرفدار است.
قربانی، بارها این مسأله را گوشزد کرده که خلعتبری خیلی خوب او را میشناسد
و به همین خاطر آثاری که او برایش میسازد، میتواند با استقبال بالایی
روبهرو شود.
خود قربانی دربارهی این اثر گفته: «در سریال «شب دهم» همه عوامل در یک
مسیر و هماهنگ با هم حرکت کردند. کارگردانی، داستان، شعر و موسیقی و همه
عوامل دیگر موجب ماندگاری این اثر شد. در چنین مواردی ممکن است مردم داستان
سریال را در گذر زمان فراموش کنند و این تنها به علت طولانی بودن داستان
است اما موسیقی تیتراژ را مردم پس از پایان سریال نیز میتوانند بشنوند و
به یاد داشته باشند.» این اثر از سوی تصویر دنیای هنر به عنوان بهترین
تیتراژ سریالهای تلویزیونی انتخاب شده است.
-
*** دوست دارم زندگی رو
ترانهسرا: زانیار خسروی
آهنگساز: زانیار خسروی
تنظیم، میکس و مسترینگ: سیروان خسروی
خواننده: سیروان خسروی
تاریخ انتشار: پنجشنبه 26 اردیبهشت 1392
بخشهایی از ترانه: یه
صبح دیگه/ یه صدایی توی گوشم میگه/ ثانیههای تو داره میره/ امروزو
زندگی کن، فردا دیگه دیره/ نمنم بارون، میزنه به کوچه و خیابون/ یکی
میخنده یکی غمگینه/ زندگی اینه، همهی قشنگیش همینه/ دوست دارم زندگی رو،
دوست دارم زندگی رو...
بنا به اذعان بسیاری از اهالی موسیقی پاپ، سیروان از جمله هنرمندان داخلی
است که کوشیده کاری فراتر از استانداردهای مارکت داخلی ارائه دهد و آثارش
را به سطح بینالمللی نزدیک کند. در سالهایی که راکاستارها پرطرفدار
شدهاند و راک در موسیقی بینالمللی جایگاه مهمی دارد، سیروان با نزدیک شدن
به فضای پاپ-راک و پافشاری بر آزمون و خطاهایش در این زمینه توانست مخاطب
ایرانی را به سمت موسیقیای بکشاند که شاید پیشتر گرایش چندانی نسبت به آن
وجود نداشت.
«دوست دارم زندگی رو» را باید حاصل یکی از تجربههای سیروان در این زمینه
دانست؛ یک قطعهی هاوسِ راکاستایل با ترانهای مثبت و امیدبخش. سیروان
قبلاً در «زندگی همین امروزه» هم تقریباً این فضا را محک زده بود و آن قطعه
هم با فضایی هاردتر مورد توجه قرار گرفته بود، اما مثل «دوست دارم زندگی
رو» تبدیل به هیت نشد.
استفادهی بجا از کُرال برای ملودی در ترجیعبند «دوست دارم زندگی رو»،
اتفاقی بود که پیش از آن همکاران ایرانی سیروان سراغش نرفته بودند و همین
یکی از جذابیتهای این قطعه بود که بعدها در کنسرتهای سیروان بیشتر نمایان
شد. «دوست دارم زندگی رو، اُ اُ اُ اُ اُ... اُ اُ اُ اُ اُ...»
این قطعه که در زمان کوتاهی فراگیر شد و تا مدتی نیز به پای ثابت
برنامههای صبحگاهی صدا و سیما تبدیل شده بود، تأثیر بهسزایی بر شهرت و
محبوبیت سیروان گذاشت و پای خیلیها را به کنسرتهای او باز کرد. همچنین
خوانندههای دیگری نیز سعی بر ساخت قطعاتی در فضای مشابه داشتند که البته
موفقیت چندانی نصیبشان نشد.
-
*** جز تو
ترانهسرا: علی بحرینی
آهنگساز: میلاد ترابی
تنظیم: میلاد ترابی
آلبوم: سورپرایز
انتشار: 1391
ناشر: ایرانگام
بخشهایی از ترانه: جز
تو کی میتونه عزیز من باشه؟/ کی میتونه تو قلب من جا شه؟/ مگه میشه مثل
تو پیدا شه؟/ همه چیزم، وای عزیزم/ جز من کی واسه دیدن تو حریصه؟/ اسمتو رو
قلبش مینویسه؟/ گونههاش از ندیدنت خیسه؟/ همه چیزم، وای عزیزم
زندگی حرفهای «محمد علیزاده» را باید به دو بخش تقسیم کرد. زمانی که بعضی
از مخاطبان جدی تلویزیون او را با ترانه «خداحافظ همین حالا» میشناختند و
زمانی که اغلب مخاطبان موسیقی او را به نام همان خواننده «جز تو کی میتونه
عزیز من باشه؟» شناختند. این قطعه در سال 87 و به واسطه آشنایی «میلاد
ترابی» با محمد علیزاده و «علی بحرینی» تولید و منتشر شد.
محمد علیزاده در مصاحبه با روزنامه «همشهری» و در پاسخ به این سوال که «جز
تو» یکشبه موفق شد، میگوید:«نه. موفقیت «جز تو» یکشبه نبود. هشت ماه طول
کشید تا مردم آن را بشنوند. هیچوقت دوست نداشتم از پله اول مثلاً بپرم
روی پله پنجم. وقتی هنوز تجربه پلههای دوم، سوم و چهارم را به دست
نیاوردهای، اگر بر روی پله پنجم بایستی به راحتی پایین میآیی.»
یکی از اصلیترین دلایل موفقیت این قطعه، در بخش ترانه بود. ترانهای
فانتزی با کلمات و عبارات ساده اما در عین حال عاشقانه که آن را میتوان به
عنوان یکی از سه ترانه برتر رزومه علی بحرینی دانست. «جز تو» تا حدودی
پایه استایل ترانههای این خواننده بود و او در آثار آینده به دفعات از
کلمات عزیز، عزیزم، جز تو و مشتقاتی از آنها استفاده کرد.
برای خیلی از ما سوال است که ترانههایی که همیشه میشنیدیم و زمزمه
میکردهایم، در چه شرایطی ساخته شده و چگونه تا این حد فراگیر شدهاند.
«موسیقی ما» حین انتخاب و معرفی صد هیت برتر 4 دهه اخیر موسیقی ایران، در
مورد این قطعات به این دو سوال پاسخ میدهد که هر قطعه چگونه ساخته شده و
در چه شرایطی و به چه دلیلی هیت شدهاند.
بنابراین هر روز داستان شکلگیری و هیت شدن
10 قطعه را از میان این 100 قطعه برای شما منتشر میکنیم.
نکته: در انتشار این قطعات هیچگونه ترتیبی رعایت نشده است.
-
*** تصنیف «سپیده» (ایران، ای سرای امید)
آهنگساز: محمدرضا لطفی
آواز: محمدرضا شجریان
شعر: هوشنگ ابتهاج
بخشهایی از ترانه: ایران
ای سرای امید/ بر بامت سپیده دمید/ بنگر کزین رَهِ پُرخون/ خورشیدی خجسته
رسید/ اگر چه دلها پُرخون است/ شکوه شادی افزون است/ سپیده ما گلگون است/
که دست دشمن در خون است/ ای ایران! غمت مَرِساد! جاویدان شُکوهِ تو باد...
در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب، آثار و قطعات ماندگاری در حوزهی
موسیقی اصیل ایرانی با استفاده از شور و حال آن روزها ساخته شد که در تاریخ
موسقی ایران ماندگار شدند. یکی از مهمترین این آثار که همچنان هم یکی از
پرمخاطبترین آثاری که در برهههای حساس -کشور ما، برهههای حساس بسیار
دارد- منتشر میشود، قطعهی «ایران، ای سرای امید» با آهنگسازی زندهیاد
«محمدرضا لطفی» است. نام اصلی این قطعه البته «سپیده» است؛ اما با نام
«ایران، ای سرای امید» میان مردم مشهور است.
زندهیاد لطفی، این اثر را زمانی ساخته که در کانون چاووش فعالیت میکرد.
«چاووش» یک کانون موسیقایی بود که در سالهای میانی دهه 50 فعالیت میکرد و
جمعی از بزرگترین اساتید امروز موسیقی ایران در زمان جوانی در این کانون
به سرپرستی محمدرضا لطفی مشغول فعالیت بودند. از این کانون 12 آلبوم (10
آلبوم رسمی) منتشر شد که با نام «چاووش 1 تا 12» شناخته میشوند و در آنها
هنرمندانی چون لطفی، مشکاتیان، علیزاده و... به آهنگسازی پرداخته و شجریان،
ناظری، پریسا و... هم آنها را خواندهاند. آثار ابتدایی و انتهایی این
مجموعه صرفاً هنریاند و چاووش 2 تا 8 تحت تأثیر فضای سیاسی-اجتماعی سال 57
قرار دارند.
تصنیف «سپیده» (ایران، سرای امید) در قالب «چاووش 6» با آهنگسازی لطفی و
شعری از هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه) در دستگاه ماهور ساخته شده است. در این
سالها، خوانندگان بسیاری این قطعه را بازخوانی کردهاند؛ اما همچنان
ماندگارترین آنها، اجرای شجریان است.
چند سال پیش، رئیس وقت مرکز موسیقی صدا و سیما، طرح یکصد اثر برتر یکصد سال
تاریخ موسیقی ایران را ارائه داد و با توزیع پرسشنامه بین نوازندگان،
آهنگسازان، ترانهسرایان و موسیقیدانان در پی شناسایی نفرات و آثار برتر
برآمد و طی آن، «سپیده» شجریان از بین حدود 2500 قطعه با 1261 رأی اول شد.
این قطعه برای نخستین بار در سال 1358 در دانشگاه ملی (شهید بهشتی) با حضور
اعضای گروه چاووش اجرا شد.
هوشنگ ابتهاج خاطرهی جالبی از این اثر دارد: «در زندان بودم و با یک هموطن
لر همبند! همین ترانهی «ایران ای سرای امید» از بلندگوی زندان پخش شد. تا
که شنیدم، زدم زیر گریه! همبندم گفت: چرا گریه میکنی؟ گفتم: شاعر این
ترانه منم. گفت: خب اگه تو این شعر را گفتی، پس چرا در زندانی؟!» همان زمان
استاد «شهریار»، نامهای به آیتالله خامنهای -رییسجمهور وقت- نوشته و
در آن آورده بود: «وقتی سایه را زندانی کردند، فرشتهها بر عرش الهی گریه
میکنند.» سایه در کتاب «پیر پرنیاناندیش» تأکید میکند آزادیاش از
زندان در سال ۱۳۶۳ بعد از این نامه بوده است. ابتهاج در چاووش، شعر بسیاری
از ماندگارترین قطعات را سروده است.
چند سال قبل و به دنبال اتفاقات سیاسی سال 88، شجریان در نامهای به
عزتالله ضرغامی، خواستار عدم پخش این قطعه شد. دلیل خودش را هم برای
ماجرا داشت: «من هرگز هنر را برای هنر یا هنر را برای خودم دنبال نکردهام.
همیشه به حال و هوای مردم و جامعه نگاه میکردم. مردم چه میخواهند؟ شرایط
چگونه است؟ زمانی که همه خوب بودهاند، از عشق و عاشقی حرف زدهام. اگر
مردم اعتراضی داشتند، من زبان اعتراض مردم شدم.» او البته در این نامه قطعه
«ربنا» را -که شامل چهار دعا از آیات قرآنی است- به این دلیل که با سفره
افطار ایرانیان در ماه رمضان عجین شده، استثناء دانست و اجازه پخش آن را
داد. اما صدا و سیما اعلام کرد که حتی در ماه رمضان هم ربنای شجریان پخش
نخواهد شد.
این نامه اما باعث بروز اختلاف میان شجریان و زندهیاد لطفی شد. او در
گفتوگویی به این مسأله اشاره کرد که شجریان هیچ زمان سیاسی نبود. این در
حالی است که خود شجریان هم اعتقاد داشت که هنرمند نباید در دامن سیاست
بیفتد: «نباید موسیقی از همه ابعاد آن دور شده و فقط یک جهت سیاسی پیدا
کند. موسیقی باید در همه ابعاد خود ادامه پیدا کند؛ وجوه عاشقانه، ریتمیک و
چهارمضراب هم باید باشد تا زندگی خشک و خشن نشود.»
-
*** حسرت
ترانهسرا: سهیل محمودی
آهنگساز: دکتر محمد اصفهانی
تنظیمکننده: فؤاد حجازی
خواننده: دکتر محمد اصفهانی
آلبوم: حسرت
سال انتشار: 1377
ناشر: پیام اسلام
بخشهایی از ترانه: نمیخواستم
خورشیدو ازت بگیرم/ نمیخواستم آسمونت ابری باشه/ نمیخواستم که چشات
بارونی و سرد/ سهم تو گریه باشه بیصبری باشه/ دخترم دلخوشی بابا همیشه/ به
گلافشونی لبخند تو بوده/ خودش آشنای پاییزه و اما/ واسه خاطر تو از بهار
سروده...
میگویند که دومین آلبوم هر خوانندهای آلبوم مرگ و زندگی او است. یا
میتواند به مسیر خود ادامه دهد و به موفقیتهای بزرگ دست پیدا کند یا
اینکه از عرصه رقابت حذف میشود. بخش اول این قانون نانوشته درباره دکتر
«محمد مهدی واعظ اصفهانی» صدق کرد. خوانندهای که در سال 77 توانست با
انتشار آلبوم «حسرت» جایگاه خود را در موسیقی ایران تثبیت کند.
قطعه «حسرت» در آن آلبوم به عنوان سرکاستی انتخاب شد و با سایر قطعات
مجموعه تفاوتهای زیادی داشت اما ساز مخالف نبود. با جنس صدا و استایل کاری
محمد اصفهانی همخوانی داشت و با وجود اینکه ترانهای عاشقانه و ملودی
ریتمیک نداشت، مورد استقبال مردم قرار گرفت.
دکتر محمد اصفهانی درباره پروسه ساخت این اثر به سایت «موسیقی ما» گفت: «یک
شب فواد حجازی به من گفت که دوستی به نام «شادمهر عقیلی» دارد که او هم
مثل ما مشغول تولید یک آلبوم است. او پیشنهاد داد که به منزل ایشان برویم و
با هم آشنا شویم. من با فواد رفتیم و دیدیم که پسر جوانتری آنجاست که به
شادمهر کمک میکند. با او هم آشنا شدیم و معلوم شد که آن پسر «بهروز
صفاریان» است. من و فواد مشغول تولید آلبوم بودیم و آنها هم مجموعهای را
در دست انتشار داشتند. شادمهر برخی از قطعاتی که ساخته بودند را با گیتار
خواند و بهروز صفاریان هم به همراه او در چند اثر کیبورد نواخت. او سپس گفت
که شما هم یکی از قطعات خود را بخوانید. من و فواد حجازی هم قطعه «خانه
دل» را اجرا کردیم. شادمهر از صدای من خوشش آمد و گفت که با فواد دوستی
دیرینهای دارم و فکر میکنم که تو خیلی مشهور بشوی و صدای خیلی خوبی داری.
اصلاً نباید جلوی تو می خواندم و کلاً تعارفهایی از این دست را بیان
کرد.»
«هنگام خروج، او گفت من شعری از «سهیل محمودی» دارم و هرکاری میکنم
نمیتوانم روی این شعر آهنگی بسازم. زیرا در مورد دختر است و چون تو گفتی
که دختر داری، حدس زدم شاید احساس ساخت آهنگ روی این کار را داشته باشی.
شعر قشنگی است و بخوان اگر دوست داشتی این برای تو باشد. شعر «حسرت» را
برای من خواند و من آن را دوست داشتم و از شادمهر گرفتماش و سپس با آقای
سهیل محمودی صحبت کردم. اتفاقاً همان شب یا دو سه شب بعد از بازگشت از منزل
شادمهر، آن آهنگ را ساختم.»
«این اتفاق هم بهطور ناگهانی رخ داد؛ یعنی ضبط را بدون برنامهریزی روشن
کردم و خواندم و با کیبورد نواختم و همان شد. با خودم گفتم که این اثر را
فعلاً نگه میدارم و بعداً مورد تجدید نظر قرار میدهم و آن را بهتر
میکنم. هر کاری کردم که روی آن تجدید نظر کنم، دیدم که بهتر از این
نمیشود. یعنی آن چیزی که بار اول ساختم را به فواد حجازی سپردم. در آن
زمان هم «علیرضا عصار» با ما بود و درباره آثار همدیگر اظهار نظر
میکردیم.»
«فواد و عصار هر دو این نظر را داشتند که قطعه «حسرت» در آن آلبوم قرار
ندهیم. اعتقاد داشتند که جنس این کار از جنس شعرهایی که در سایر آثار آلبوم
استفاده کردهایم نیست و با آنها هماهنگی ندارد. من اصرار کردم که این کار
باشد. اتفاقاً این قطعه را به عنوان سرکاستی انتخاب کردیم و خوشبختانه
مردم هم از آن استقبال کردند. در همان ایام از ستاد مبارزه با مواد مخدر
پیشنهاد ساخت کلیپ برای این قطعه مطرح شد.»
ترانه «حسرت» که یکی از عوامل توفیق این اثر بود را میتوان در زمره کارهای
اجتماعی طبقهبندی کرد. زیرا در آن مفاهیم و معضلات اجتماعی به صورت
مستقیم بیان نمیشود اما به شکل غیرمستقیم به دغدغهها و مسائلی اشاره
میشود که شاید خیلیها با آن دست به گریبان باشند. ملودی این اثر هم
همخوانی خوبی با ابیات و فراز و فرودهای ترانه داشت و تنظیم ارکسترال فواد
حجازی هم توانست مکمل ترانه و ملودی باشد. همچنین موزیک ویدئویی هم که برای
این کار ساخته شد و هنوز هم گاهی از تلویزیون پخش میشود، باعث شد تا
«حسرت» بیشتر در میان مخاطبان شنیده شود.
دکتر اصفهانی درباره دلایل موفقیت «حسرت» اعتقاد دارد: «متأسفانه منحنی
طلاق در جامعه ما شیب صعودی دارد. از قدیمالایام این موضوع یکی از مشکلات
جامعه ما بوده و در موارد زیادی به دلیل اینکه بین همسران ایرانی حجب و
حیای بیشتری وجود دارد، شاهد طلاقهای پنهان هستیم. یعنی افراد ظاهراً در
یک خانه زندگی میکنند و با همدیگر ارتباطی ندارند و دور از هم هستند. یا
مرد با فداکاری به خاطر فرزندانش تحمل میکند یا زن فداکاری میکند. به نظر
من اینکه خیلی از بزرگترها به عنوان پدر یا مادر و خیلی از کوچکترها به
عنوان فرزند با این قطعه همذاتپنداری میکردند، موجب شد بین مخاطبان شنیده
شود. اصولاً هر اثری که با حال و روز مردم همخوانی داشته باشد و چارچوب و
استاندارد هنری در ساخت آن رعایت شود، استقبال ویژهای را به دنبال خواهد
داشت.»
«من با علیرضا عصار در ایام انتشار این اثر به کیش سفر کردم. ما هم در
فرودگاه تهران و هم فرودگاه کیش این اثر را شنیدیم. زمانی هم که در خلیج
فارس، سوار قایق بودیم یک کشتی از کنار ما گذشت و قطعه «حسرت» را آنجا هم
شنیدیم. علیرضا با خنده گفت: «تو هیچجا دست از سر من برنمیداری و همه جا
صدای تو هست!» برای خرید سوغاتی به یک پاساژ مراجعه کردیم و باز هم آنجا
حسرت را شنیدیم. یک خانم و آقا هم من را شناختند و بابت این کار تبریک
گفتند. آنها به این نکته اشاره کردند که ما با وجود اینکه فرزند داشتیم،
تصمیم به طلاق گرفته بودیم ولی این ترانه شما باعث شد که منصرف شویم.»
-
*** رنگینکمون
ترانهسرا: ابوالفضل عزیزی
آهنگساز: ساسان جمالیان
تنظیمکننده: ساسان جمالیان
خواننده: محمدرضا عیوضی
سال انتشار: 1376
آلبوم: رنگینکمون (تیتراژ سریال «روزگار جوانی»)
ناشر: پیام اسلام
بخشهایی از ترانه: مثل یک رنگینکمون هفترنگ/ سرگذشت زندگیمون رنگرنگ/ ای صمیمی ای قدیمی همقطار/ در دل شب، شبنم عشقی بکار...
«روزگار جوانی» یکی از پرطرفدارترین سریالهای سیما است که سری اول آن در
سال 76 پخش شد. مجموعهای با موضوع روایت زندگی و اتفاقات چند جوان دانشجوی
شهرستانی که ساکن یک آپارتمان در تهران بودند. این مجموعه با محوریت مسائل
اجتماعی و عاشقانه و چاشنی طنز، آنقدر مورد توجه قرار گرفت که سری دوم آن
هم ساخته شد، اما با استقبال کمتری مواجه شد.
«محمدرضا (شهرام) عیوضی»، خوانندهای که در دهه 70 فعالیت حرفهای خود را
آغاز کرد، اجرای تیتراژ پایانی «روزگار جوانی» را بر عهده داشت. او درباره
ساخت این قطعه به سایت «موسیقی ما» گفت: «اوایل سال 76 در آزمون صدا و سیما
پذیرفته شدم و هنگامی که برای دریافت پاسخ به مرکز موسیقی سازمان مراجعه
کردم، با آقای ساسان جمالیان آشنا شدم. ایشان پیشنهاد اجرای تیتراژ سریال
روزگار جوانی را به من داد. من هم پذیرفتم و با ایشان به دنبال یک ترانه
مناسب بودیم. سناریو را از کارگردان دریافت و مطالعه کردیم. با یکی از
همخدمتیهای خودم یعنی آقای ابوالفضل عزیزی که لیسانس ادبیات داشت و کار
ترانهسرایی انجام میداد، مشورت داشتیم. چند ترانه سرود و نهایتاً اثری که
احساس میکردیم با داستان سریال هماهنگی دارد انتخاب شد. پس از پخش کار در
تیتراژ «روزگار جوانی» و استقبالی که به عمل آمد و آنقدر از رادیو و
تلویزیون پخش میشد، بعضی از دوستان میگفتند که این اثر سرود ملی است!»
«یکی از دلایل موفقیت این کار به نظر من این است که قطعه «رنگینکمون»
صددرصد پاپ بود و میتوان گفت که اولین موسیقی پاپی بود که پس از انقلاب در
تیتراژ یک سریال پخش میشد. پس از انقلاب آثاری نزدیک به پاپ منتشر شد. از
جمله دوست خوبم «خشایار اعتمادی» که قطعه «من باهارم تو زمین» را اجرا کرد
ولی آن کار یک مقدار نزدیک به سرود بود. قبلاً هم آقای «حمید غلامعلی» در
پایان سریال، کاری را خوانده بودند ولی به آن شکل پاپ نبود.»
دلایل زیادی دست به دست هم داد تا قطعه «رنگینکمون» به یک اثر هیت بدل شود
که یکی از شاخصترین آنها، ترانه آن است. زیرا در آن زمان خیلیها با
کاراکترهای سریال «روزگار جوانی» همذاتپنداری کردند و مضمون ترانه، یادآور
اتفاقات و داستانهای آن افراد بود. همچنین از حمایت ویژه تلویزیون هم
نباید غافل شد. زیرا در جنگهای شبانه و برنامههای مناسبتی طرفداران زیادی
داشت و محمدرضا عیوضی تا مدتها پس از «روزگار جوانی»، در اغلب این
برنامهها به عنوان مهمان حضور داشت و «رنگینکمون» را اجرا میکرد. همین
استقبال باعث شد تا عیوضی خواننده سری دوم «روزگار جوانی» هم باشد. نسخه
جدید قطعه «رنگینکمون» با همان ملودی و تنظیم اما ترانهای تقریباً متفاوت
اجرا شد اما اصلاً اثر قابل قبولی از آب در نیامد و همانند سری دوم آن
سریال ماندگار نشد.
-
*** تو خیال کردی بری
ترانهسرا: امید اطهرینژاد
آهنگساز: سیروان خسروی
تنظیم: سیروان خسروی
خواننده: سیروان خسروی
میکس و مسترینگ: سیروان خسروی
آلبوم: تو خیال کردی بری
سال انتشار: 1384 (ریمیکس: 1391)
ناشر: آوای باربد
بخشهایی از ترانه: تو
خیال کردی بری، دلم برات تنگ میشه/ نمیدونستی دلم به سختیِ سنگ میشه/
فکر نکردی میتونم تو رو فراموش کنم/ مث بادی بِوَزم، شعلَهتو خاموش
کنم...
«تو خیال کردی بری» برای هواداران «سیروان» قطعهای محبوب و نوستالژیک است.
اثری که البته پس از به شهرت رسیدن این هنرمند به عنوان تنظیمکننده و
محبویت آثاری چون «وایسا دنیا» و «یالا»، بیشتر و بهتر شنیده شد. «تو خیال
کردی بری» ترنسی است که یک دهه پیش در قالب اولین آلبوم رسمی سیروانِ 23
ساله منتشر شد و از جمله نخستین آثار موسیقی الکترونیک در مارکت موسیقی
ایرانی به شمار میآید که کیفیت بالایی داشته و در زمان خود به سطح آثار
بینالمللی نزدیک بود. کلیپ جالب این قطعه که بعدها از برخی شبکهها منتشر
شد نیز تأثیر بهسزایی در شنیده شدن این قطعه و شناخته شدن سیروانِ خواننده
داشت.
29 تیر 1391، هفت سال بعد از انتشار نخستین آلبوم سیروان و در حالی که او
دیگر خوانندهای شناخته شده بود، نسخهی جدیدی از قطعه «تو خیال کردی بری»
منتشر شد. نوستالژی، تنظیمی به مراتب حرفهایتر و شنیدنیتر، بالا رفتن
تجربه سیروان در خوانندگی و البته نوازندگی هنرمندانه توسط «هومن نامداری»
(ساکسفون) و «نیما رمضان» (گیتار الکتریک) در این قطعه، عواملی بودند که
باعث شدند نسخهی جدید «تو خیال کردی بری» با استقبال بالایی مواجه شود و
بار دیگر خاطرات گذشته را برای هواداران سیروان زنده کند.
-
*** مشکی رنگ عشقه
ترانهسرا: رضا صادقی
آهنگساز: رضا صادقی
تنظیمکننده: رضا صادقی
خواننده: رضا صادقی
آلبوم: مشکی رنگ عشقه (غیررسمی) – پیرهن مشکی (رسمی)
انتشار : 1382 (غیررسمی) – 1385 (رسمی)
بخشهایی از ترانه: مشکی
رنگ عشقه، مث رنگ چشای مهربونت/ مشکی رنگ عشقه، مث شبای قلب آسمونت/ کی
میگه رنگ غم سیاهه، رنگ خوش سپیدی؟/ کی میگه آبیه رنگ صداقت، مشکیه رنگ
پلیدی؟/ چرا یه عدهای مشکی رو رنگ غم میدونن؟/ مگه رنگ پر پرستوی عشقو
ندیدن؟...
میگویند از 25 مرداد 1372 پیراهن مشکی را بر تن کرده و از آن زمان تا به
امروز، نهتنها کسی هیچ رنگ دیگری بر تن او ندیده، بلکه این رنگ و گرایش به
آن را به یک مکتب و اعتقاد تبدیل کرده؛ با کمی چاشنی اغراق. رضا صادقی اما
چند سال بعد از شروع مشکیپوشی ستاره شد. پیش از آن، آلبومهای زیادی را
در بازار موسیقی غیررسمی منتشر کرده بود و موفق شده بود طرفدارانی هم برای
خود دستوپا کند. اما «مشکی رنگ عشقه» به یکباره سرنوشت رضا صادقی را
تغییر داد و خوانندهی بندرعباسی را به ستاره موسیقی پاپ ایران تبدیل کرد.
در آن روزها آلبوم غیرمجاز او و به خصوص همین آهنگ را هر جا میشنیدی. در
خیلی از ماشینها و مهمانیها و... حتی شاید کسی خوانندهاش را نمیشناخت،
اما ممکن نبود مگا هیت «مشکی رنگ عشقه» را نشنیده باشد. این را میشد از
تکیهکلام مردم متوجه شد که هر جا صحبت از رنگ مشکی بود (خواه برای انتخاب
رنگ لباس باشد یا ماشین یا هر چیز دیگری)، این عبارت تکرار میشد.
خواننده مشکیپوش، پیش و پس از آن ترانههای متعدد دیگری هم با همین محتوا
تولید کرد؛ از «پرچم مشکی» و «حکایت مشکیپوش» گرفته تا «پیرهن مشکی» و...
حتی برخی به خاطر زیادهروی در این مضمون، از او انتقاد هم میکردند. او
اما با خواندن ترانه «دیگه مشکی نمیپوشم» در آلبومی به همین نام، این تصور
را به وجودآورد که ممکن است از مشکیپوشی دست بردارد. اتفاقی که هرگز
نیفتاد.
رضا صادقی این روزها با ارکسترش «مشکی پوشان» مشغول کنسرت دادن است و
همچنان پای عقایدش ایستاده: «چرا ما ایرانیها معتقدیم مشکی رنگ عزاست و در
مقابل، همه عرفا رنگ سیاه نیمه شب را برای خلوت با معبود برمیگزینند؟ چرا
پارچه کعبه مشکی است؟ همه درویش، همه عارف، جای عاشق پس کجاست؟»
مهمترین دلیل موفقیت «مشکی رنگ عشقه» را هم شاید بتوان ترانه ساختارشکنانه
آن دانست. در دورهای که ترانههای واسوخت یکهتازی میکردند و بعضاً
عاشقانههایی هم بودند که با استقبال مواجه میشدند، این ترانه باعث شد که
جمع زیادی با این موج همراه شوند. اما در مقابل، افرادی هم بودند که با این
عقیده مخالف بودند. به عنوان مثال یک گروه موسیقی گمنام که بعداً هم نامی
از آنها به میان نیامد، قطعهای را منتشر و ویدئوی آن را روانه شبکههای
ماهوارهای کردند که در آن به تمجید رنگ قرمز میپرداختند و شاهبیت اثر
آنها هم این بود: «چرا از مشکی بخونم؟»!
-
*** گل هیاهو (آهای خوشگل عاشق)
خواننده: فریدون آسرایی
ترانه: رضا جزء مطلب تبریزی
ملودی: فریدون آسرایی
تنظیم: بهروز صفاریان
آلبوم: غریبه
سال انتشار: 1383
ناشر: ایرانگام
بخشهایی از ترانه: آهای
خوشگل عاشق، آهای عمر دقایق/ آهای وصله به موهای تو سنجاق شقایق/ آهای ای
گل شب بو، آهای گل هیاهو/ آهای طعنه زده چشم تو به چشمای آهو/ دلم لاله
عاشق، آهای بنفشهی تر، نکن غنچهی نشکفتهی قلبم رو، تو پرپر...
سال ٨٣ آلبوم سوم آریان (که آن موقع محبوبترینهای موسیقی پاپ بودند) هم
به بازار آمده بود. به نظر میرسید آنها دوباره رکوردها را بشکنند، اما
اینطور نشد. یک رقیب تازهنفس از کانادا پیدا شده بود که پوسترهای آلبومش
هم با پوسترهای آن زمان متفاوت بود. فریدون آسرایی که با گروه بهروز
صفاریان و پدرام کشتکار و تهیهکننده کاربلدی مثل جلال مشفق همراه شده بود،
آلبومی به بازار عرضه کرد که دل از همه ربود.
پیش از آن، فریدون آلبومی به اسم «اولین سلام» با آهنگسازی و تنظیم «رامین
زمانی» را خارج از کشور منتشر کرده بود. یک کلیپ هم داشت به اسم «تیک تیک».
او برای تهیه آلبوم دومش به ایران آمد تا با آهنگسازان و ترانهسرایان
وطنی کار کرده و همان را خارج از ایران منتشر کند. اما توسط دکتر چراغعلی
به پدرام کشتکار و از طریق پدرام با بهروز صفاریان آشنا شد.
بهروز صفاریان زمان انتشار آلبوم در دبی بود و نمیدانست در وطن چه اتفاقی
با کار تازهاش افتاده. خودش و فریدون میدانستند کار میگیرد ولی اصلاً
باورشان نمیشد کار در این سطح شنیده و به یکی از مگاهیتهای موسیقی ایران
تبدیل شود. در این آلبوم فوقالعاده، یک آهنگ یگانه بود؛ «آهای خوشگل عاشق»
که نام اصلیاش بود «گل هیاهو». میگویند جلال مشفق همان زمان میگفته این
قطعه، ایران را فتح میکند.
ترانهسرایش هم یک دانشجوی ادبیات رودهن بود که با بنیامین همکلاس بود: «رضا جزء مطلب تبریزی» صاحب کتاب مجموعه شعر «هنر هشتم».
یکی از همکلاسیهایش درباره روزی که این ترانه نوشته شد، میگوید: «روزی
که داشت این ترانه متولد میشد، در کنارمان بود، در کلاس ادبیات معاصر. رضا
دلش از کلاس گرفته بود. حوصلهی استاد را نداشت. از کیفش قلمی در آورد و
کاغذی. قلی از قلهای هدفون را گذاشت توی گوشش و واکمن همیشه در کیفش را
روشن کرد. «رضا استاد میبینهها!» سرش را جمع کرد توی خودش و زل زد به
کاغذ سفید. نوک خودکار را چسباند به آن به قصد نوشتن و سرایش. آمدیم چیزی
بگوییم، گفت: «هیس! دارد چیزی متولد میشود» آن کلاس که تمام شد، رضا وقت
خروج داشت به شکل غریبی لبخند میزد. در دو سه ماه بعد، رضا چه مرارتهایی
بر سر آن شعر کشید و تلاشهایش برای دلنشین کردنش را میدانیم... و
میدانیم که دیوارهای دانشکده اولین پناه و شنوندهی او بودند... «تا اون
روزی که نبضم بزنه، ترانهسازم» او چندان در عرصه ترانهسرایی پرکار نیست.
از او در این سالها «گل گندم» را با صدای فریدون و «ذوب آهن» را با صدای
محمد علیزاده هم شنیدهایم.
فریدون یکی از آدمهای عجیبِ این موسیقی است. کسی که در کانادا مغازه فروش
نوار و CD موسیقی داشت و با اتفاقاتی عجیب و غریب، در پنجمین دهه زندگیاش
در ایران ستاره شد. او سال بعد 60 ساله میشود و هنوز در میان تینایجرهای
ایرانی هواداران بسیاری دارد و بدونشک همه اینها را مدیون یک پدیده است:
«آهای خوشگل عاشق».
-
*** بهار آمد و شمشادها جوان شدهاند
خواننده: بیژن خاوری
ترانه: ایرج قنبری
آهنگ و تنظیم: فرید شبخیز
سال تولید: ١٣٧٢
بخشهایی از ترانه: بهار
آمد و شمشادها جوان شدهاند/ پرندگان مهاجر ترانهخوان شدهاند/ دوباره
پنجرهها بال عشق وا کردند/ دوباره آینهها با تو مهربان شدهاند
بیژن خاوری با «جُنگ ٥٧» وارد تلویزیون شد و صدایش مورد توجه مردم قرار
گرفت. پس از آن هم در برنامه بسیار موفق و نوستالژیک «ساعت خوش» و «سال
خوش» حضورش در عرصه خوانندگی پاپ تثبیت شد.
خودش که پس از مدتها غیبت در برنامه «موسیقی من» فرزاد حسنی حاضر شده بود،
درباره حضورش در صدا و سیما میگوید: «حدود سال 70 و یا 71 مدیر واحد
موسیقی سازمان صدا و سیما از من دعوت کرد که با آنها همکاری کنم. در آن
زمان تهاجم فرهنگی در کشور بسیار زیاد بود و هدف این واحد این بود
موسیقیای تولید شود که با این تهاجم فرهنگی مبارزه کند و همچنین از نظر
شعر و آهنگ، فاخر باشد که جوانان را نیز جذب کند.»
آن زمان ابتدا کارها به شکل سرود بودند و کمکم حالت ترانه پیدا کردند. این
یکی از سیاستهای مهم و بسیار موفق صدا و سیما در دوره علی لاریجانی بود.
اغلب کارها را هم «فرید شبخیز» میساخت. کار «بهار آمد و شمشادها جوان
شدهاند» هم یکی از ملودیهای او بود با تنظیمی که برای آن زمان تلویزیون،
خیلی مدرن به نظر میرسید. خاوری در این باره میگوید: «هرچه فرید شبخیز
میساخت، تکرارنشدنی و مخصوص به خودش بود؛ ملودیهایی ناب و گیرا.»
ایرج قنبری هم جزو ترانهسرایان پرکار آن روزها بود که درباره سرودن این
ترانه میگوید: «به خاطر دارم نخستین سالهای پس از پیروزی ما در جنگ
تحمیلی بود و در هفته دفاع مقدس بودیم. فکر میکنم سال 71 بود و به اتفاق
جمعی از شاعران عازم مناطق جنگی قصرشیرین بودیم که استاد مشفق به خاطر لطفی
که به بنده داشتند، به من گفتند ترانهای را با موضوع بهار که مناسبتی هم
با مقاومت و پایداری ملت ایران داشته باشد، آماده کنم. از آنجا که قبلاً هم
با حمایت ایشان ترانههایی از من به آهنگسازان سپرده شده و برخی از آنها
هم با اقبال خوبی روبهرو شده بودند، با کمال میل پیشنهاد ایشان را پذیرفتم
و شروع به کار کردم و به خاطر حس ویژهای که در آن سفر داشتم، هنگام
بازگشت شعر را تکمیل کردم و در اختیار ایشان گذاشتم.»
بیژن خاوری که سالها در زمینه اجاره اکوچنگ و دستگاههای صدابرداری فعالیت
داشت، این روزها تهران را رها کرده و به آرامش سُرخرود پناه برده و
میگوید تهران شلوغ و پرترافیک شده است.
-
*** نینوا
آهنگساز: حسین علیزاده
تنظیمکننده: حسین علیزاده
تکنواز نی: جمشید عندلیبی
سال انتشار: 1362
ناشر: ماهور
«حسین علیزاده» بودن باید کار سختی باشد. این میزان نبوغ در جامعهای که
هنوز، بود و نبود موسیقی در آن با حرف و حدیثهای بسیاری همراه است، از
کمتر کسانی برمیآید. علیزاده، در این سالها در این چند دههای که
فعالیتهای موسیقاییاش را انجام میدهد، یکتنه بار خیلی چیزها را به دوش
کشیده. تحولات مهمی در عرصهی موسیقی شکل داده و کارهایی کرده که جز از
توانِ او، خارج بوده است. نمونهاش؟ اثر «نینوا» که حالا به شناسنامهی
آهنگساز کهنهکار بدل شده است. شاید کمتر کسی تصور کند، یک قطعهی بیکلام،
در موسیقیای که همواره بار اصلیاش بر دوش خواننده است، بتواند جزو
قطعاتِ هیت باشد و این میزان در خاطرهی موسیقایی مردم نقش بسته باشد و
علاوه بر آن منتقدان داخلی و خارجی نیز یکسره آن را تحسین کنند؛ برای مثال
منتقد «آلمیوزیک» آن را همپایهی آثار کورساکف، رالف وان ویلیامز و
شوستاکوویچ بداند.
آلبوم 32 سال پیش منتشر شده اما همچنان همان تأثیرگذاری را دارد. همان
میزان مخاطب را هم. در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب و تعطیلی تقریبی
موسیقی در ایران، تنها اثری مثل «نینوا» میتوانست مخالفین سرسخت موسیقی
را آچمز کند؛ اثری که جایی برای چون و چرا باقی نمیگذاشت، چه برای عوام
(که از موسیقی لذت میبرند یا با آن مخالفاند) و چه برای کارشناسان و
اهالی حرفهای موسیقی. «نینوا» از همه لحاظ آنی بودکه باید باشد.
برای نسل ما «نینوا» عجین شده با تصاویر تشییع پیکر امام خمینی (ره) در
سال 67 که مستقیماً از صدا و سیما پخش میشد؛ با گرد و خاکی که از نشست و
برخاستِ هلیکوپتر حامل جنازه امام به هوا میرفت؛ با تمام مناسبتهای
مذهبیِ قبل و بعد از آن که «نینوا» تبدیل میشد به موسیقی غالب رادیو
وتلویزیون. اما ماجرا فقط همین نبود. چراکه این اثر به لحاظ موسیقایی آنقدر
قوی بود که در تمام این سالها در حافظه موسیقایی مردم باقی بماند و تکرار
شود و در تأیید این ادعا همین بس که تاکنون چند بار در سالهای اخیر توسط
ارکسترهای مختلف اجرا شده و سالنهای کنسرت زیادی با نام «نینوا» پر
شدهاند.
نام «نینوا» هم بر شائبههای مذهبی این اثر اضافه میکرد که «نینوا» نام
دیگر «کربلا»ست و پخش همیشگی این اثر در ماه محرم میتوانست این تصورات را
تقویت کند. علیزاده البته میگوید که این اثر را با دید مذهبی ننوشته اما
از استفاده آن در مناسبتهای مذهبی خوشحال است. این اثر، نوعی کنسرتو برای
ارکستر و نی است و دلیل نامگذاری آن استفاده از ساز «نی» در ارکستراسیون و
همینطور انتخاب دستگاه «نوا» بوده؛ دستگاه محبوب حسین علیزاده.
نینوا اثری ارکسترال است و آنطور که گفته میشود، پایههایش به سالها قبل
از انتشارش برمیگردد، به سال 55. نخستین طرحهای نینوا در این سال بر
اساس دستگاه نوا در جشن هنر شیراز با همنوازی سازهای ایرانی اجرا شد. با
این فرق که شکل اصلی کار بهطور کامل بر پایه ردیف سازی و آوازی بنا شده
بود. در سال ۱۳۶۱، همان طرح با تغییراتی اساسی از نظر محتوا و فرم، برای
ارکستر زهی و نی تکنواز نوشته و در نهایت در تابستان ۱۳۶۲ با نام «نینوا»
پخش شد.
نی «جمشید عندلیبی» در این اثر نقش یک راوی را دارد. عندلیبی در این کار از
نی هفتبند -که ریشه در اصفهان و مرکز ایران دارد- استفاده کرده است. او
در استودیو فقط یک بار نی را نواخته و همان یکبار ضبط شده و در آلبوم قرار
گرفته است! اگرچه گروه، چند ماهی تمریناتِ جسته و گریختهای برای اثر انجام
میداده است. علیزاده در «نینوا» تلاشی دیگر جهت رسیدن به فرم چندصدایی
داشته. تجربهای موفق که در سطح بینالمللی نیز مطرح شده و ارکستر رودکی،
ارکستر سمفونیک اوکراین، ارکستر پارسیان و یک ارکستر فرانسوی آن را به صورت
زنده اجرا کردهاند.
علیزاده دربارهی این اثر چنین گفته است: «روزهای خاصی بود که هنوز هم تمام
جزئیاتش -از جمله تلخیها و شیرینیها که تلخیهایش بیشتر بود- برایم زنده
است. ولی برای من «نینوا» مانند نوشتن خاطرات روزانه بود و وقتی میگویند
که انگیزه و منظورت از ساخت این اثر چه بود، میگویم که هیچ منظوری جز
اینکه خاطرات روزانهام را در سال ۶۲ به زبان موسیقی بنویسم، نداشتم.»
علیزاده با فاصله کمی از انتشار «نینوا» ایران را به مقصد اروپا و امریکا
ترک میکند تا تحصیلاتش را در زمینه موسیقی ادامه دهد. به همین خاطر،
شیرینی موفقیت کمنظیر اثرش را از نزدیک لمس نمیکند. بزرگترین حاشیهای
که در مورد این اثر وجود دارد، شایعههایی است در مورد اینکه «نینوا» را
فرهاد فخرالدینی، استادِ حسین علیزاده تنظیم کرده است.
علیزاده، خودش این اثر را بسیار دوست دارد و دربارهاش میگوید: «یادم هست
یکبار یک نفر از من پرسید که «نینوا» چه رنگی است؟ گفتم یک افق تیرهای
است که رنگ قرمزش غالب است؛ چرا که ساخت این قطعه در نگاهم به افق در یک
غروب اتفاق افتاد. اولین جلد «نینوا» هم با طرحی از رضا درخشانی به همین
رنگ چاپ شد. تمام هنرمندان یک اثر میسازند و دائم آن را با روایتهای
مختلف بیان میکنند. من هم دائم با شکلها و شیوههای مختلف در تکنوازیها
و کارهای گروهیام از «نینوا» الهام گرفتهام. زمانی که این قطعه را
میساختم، زمان جنگ بود و من همراه با نوشتن نتهای آن گریه میکردم.»
-
*** تصنیف «هوای گریه»
خواننده: همایون شجریان
شعر: سیمین بهبهانی
آهنگ و تنظیم: محمد جواد ضرابیان
آلبوم: نسیم وصل
سال انتشار: 1380
ناشر: دل آواز
بخشهایی از ترانه: نه
بستهام به کس دل، نه بسته کس به من دل/ چو تخته پاره بر موج، رها رها رها
من/ ز من هر آنکه او دور، چو دل به سینه نزدیک/ به من هر آنکه نزدیک، از
او جدا جدا من/ .../ ستارهها نهفتم، در آسمان ابری/ دلم گرفته ای دوست،
هوای گریه با من...
از اولین باری که «همایون شجریان» در کنسرتهای اروپا و آلبوم «آهنگ وفا»
در کنار پدرش همخوانی کرد تا 14 سال بعد که او اولین آلبوم مستقل خودش را
منتشر کرد، همه میپرسیدند که آیا او روزی از پدرش مستقل خواهد شد؟ همایون
مستقل شد و در سالروز تولد 28 سالگیاش، «نسیم وصل» را با موسیقی مجمد جواد
ضرابیان منتشر کرد. البومی ارکسترال و تصنیف-محور که تنها یک ساز و آواز
داشت؛ آنهم ساز و آواز دلنشینی با همراهی تار شهرام میرجلالی. چه
علاقهمندان همایون و چه حتی همه آنها که منتقد مسیر امروزی او هستند،
«نسیم وصل» را آلبومی شایسته و انتخابی مناسب برای اولین اثر مستقل همایون
میدانستند.
اما در آن آلبوم، یک تصنیف بود که شاید سرنوشت «همایون» را طور دیگری رقم
زد؛ «هوای گریه» بر روی غزل زندهیاد سیمین بهبهانی. بهبانی اما در جای
دیگری هم نقطه عطفی در کارنامه همایون ثبت کرد. بیدلیل نبود که در زمان
درگذشت بانوی غزل، همایون در پیامی چنین نوشت: «آن زمان که خواندن را با
«هوای گریه»ات آغاز کردم، کلام تو صدای مرا تا گرمترین و امنترین نقطه
قلبها برد و در این شبها که «چرا رفتی»ات را بر صحنه فریاد میکشم، باز
این نگین شعر توست که بر صحنهها میدرخشد. این چه سرّی است در سرنوشت من
که هر بار با شعر تو محبوب میشوم؟»
برای توفیق کمنظیر این تصنیف شاید بتوان عواملی را تصور کرد؛ از پخش مداوم
آن از صدا و سیما گرفته تا غزل دلنشین سیمین بهبهانی، آهنگ ضرابیان، آواز
همایون، تنظیم ارکسترال ضرابیان، تکنوازی نی دلچسب بیژن کامکار و... اما
هرچه که هست، کسی شکی ندارد که «هوای گریه» نقطه اوج کارنامه همایون شجریان
برای مخاطب عام است و برای تصاحب عنوان محبوبترین تصنیف همایون، رقابت
سختی با «چرا رفتی» دارد.
-
*** خیال نکن
خواننده: علیرضا عصار
ترانهسرا: شاهکار بینشپژوه
آهنگساز: علیرضا عصار
تنظیمکننده: فؤاد حجازی
آلبوم: عشق الهی
سال انتشار: 1383
ناشر: سروش
خیال نکن نباشی/ بدون تو میمیرم/ گفته بودم عاشقم/ حرفمو پس میگیرم/ خیال
نکن نمونی/ کارم دیگه تمومه/ لیلی فقط تو قصهس/ جنون دیگه کدومه؟...
آنها 3 ترانه بودند. هر سه از شاهکار بینشپژوه. سه ترانه واسوخت و برخلاف
موج ترانههای عاشقانه آن روزگار. یکی را خشایار اعتمادی خواند، دیگری را
شادمهر در اولین روزهای مهاجرت به کانادا خواند و شد «خیالی نیست» و سومی
را عصار خواند و شد «خیال نکن». هر سه در زمان خودشان سر و صدا کردند، اما
«خیال نکن» و «خیالی نیست» تبدیل شدند به مگاهیتهای آن دوره. شاهکار در
آخرین ماههای حضور شادمهر در ایران، به نوعی زیردست او به حساب میآمد و
اگرچه سعی میکرد با سرک کشیدن به سبکها و شاخههای مختلف، اضافه کردن
پیشوند «دکتر» به نام خود، صحبت کردن مداوم از مدرک دکترای مدیریت شهری و
تواناییاش در نواختن درامز از روی نت، سری میان سرها در بیاورد، در عمل
کسی او را جدی نمیگرفت.
«خیال نکن» با ترانهای پُر ایراد ولی تازه، با ملودی فانتزی عصار که به
خوبی با شعر تلفیق شده بود، با تنظیم جذاب و نمکین فواد حجازی، با آن
سولوهای ساکسفون شنیدنی فواد و در نهایت با لحن منحصربهفرد خوانندهاش که
ترکیبی از طنز و تهدید و کنایه را در خود داشت، به موفقیتی عجیب و غریب
رسید. شاید در آلبومی مثل «عشق الهی» که بیشتر ترانههایش فضایی عرفانی،
عاشقانه و حتی اجتماعی داشتند، «خیال نکن» چندان وصلهی جوری نبود؛ اما هر
چه که بود، آن آلبوم و به ویژه این ترانه، راه خود را در دل مردم باز کردند
و با فروش بسیار بالایی هم مواجه شدند.
در آن سالها که بازار کنسرتهای پاپ در سیطره گروه آریان، علیرضا عصار و
ناصر عبداللهی بود، 2 بار رکورد 28 اجرای متوالی (دو هفته، هر شب دو سانس)
در سالن میلاد نمایشگاه توسط آریان و عصار بر جای گذاشته شد؛ رکوردی که
شاید برای سوپراستارهای امروز موسیقی پاپ هم رویایی است. در همان روزها بود
که عصار و حجازی با ارکستر پرتعدادشان، بر استیج سالن میلاد حکمرانی
میکردند و «خیال نکن» محبوبترین ترانه آن روزگار بود. این تصویر شاید
برای تمام شرکتکنندگان آن کنسرتها تصویری آشنا باشد؛ تصویری که در آن
علیرضا عصار دو دستش را به میکروفون میگرفت و با لحنی کنایهآمیز
میخواند: «خب حرفمو پس میگیرم!» و سپس با لبخندی به فواد حجازی نگاه
میکرد که داشت با ساکسفون سولوی شیریناش را مینواخت. آن روزها فعلاً
قرار نیست تکرار شوند و این حسرت علاقهمندان جوانِ آن روزهای موسیقی پاپ
است که امروز دیگر کمکم وارد میانسالی میشوند.
برای خیلی از ما سوال است که ترانههایی که همیشه میشنیدیم و زمزمه
میکردهایم، در چه شرایطی ساخته شده و چگونه تا این حد فراگیر شدهاند.
«موسیقی ما» حین انتخاب و معرفی صد هیت برتر 4 دهه اخیر موسیقی ایران، در
مورد این قطعات به این دو سوال پاسخ میدهد که هر قطعه چگونه ساخته شده و
در چه شرایطی و به چه دلیلی هیت شدهاند.
بنابراین هر روز داستان شکلگیری و هیت شدن
10 قطعه را از میان این 100 قطعه برای شما منتشر میکنیم.
نکته: در انتشار این قطعات هیچگونه ترتیبی رعایت نشده است.
خواننده: شادمهر عقیلی
ترانهسرا: نیلوفر لاریپور
آهنگساز: شادمهر عقیلی
تنظیمکننده: شادمهر عقیلی
آلبوم: پر پرواز
سال انتشار: 1379
ناشر: همآواز آهنگ
بخشهایی از ترانه: یه
پنجره با یه قفس/ یه حنجره بیهمنفس/ سهم من از بودن تو/ یه خاطرهس همین
و بس/ تو این مثلث غریب/ ستارهها رو خط زدم/ دارم به آخر می رسم/ از
اونور شب اومدم...
«پر پرواز» فیلمی است به کارگردانی خسرو معصومی که فیلمبرداری آن در ۲۷
آذرماه ۱۳۷۹ در تهران آغاز شد. فیلمنامه آن را کیانوش عیاری و خسرو معصومی
نوشتهاند. قصه چندخطی این فیلم هم به «بابک» (با بازی شادمهر عقیلی)
اختصاص داشت که به همراه نامزد خود «ستاره» (با بازی زیبا بروفه) در پی
گرفتن مجوز برای انتشار کاست خود بود، اما موفق نمیشود. در این حین از
طریق نامزد خود با دختری به نام یاسمن آشنا میشود که پدر او صاحب شرکت
تولید کاست و سیدی است. یاسمن عاشق بابک میشود و سعی دارد تا او را با
خود به لسآنجلس ببرد تا در آنجا فعالیت موسیقی خود را دنبال کند. ستاره
به همراه پدرش به دنبال نجات رابطه خود با نامزدش، موفق میشود تا مجوز
انتشار آلبوم بابک را بگیرد و به این ترتیب مانع از رفتن او به آمریکا
میشود. خیلیها اعتقاد دارند حضور شادمهر در این فیلم نوعی اعتراض به رویه
برخورد و عدم اعطای مجوز به آثارش بود و پایانبندی این فیلم کنایهای از
سوی این خواننده بود که میخواست تلنگری به سیستم بزند.
پس از اکران این فیلم، آلبوم «پر پرواز» با آهنگسازی دکتر محمدرضا چراغعلی
روانه بازار شد که در اصل موسیقی متن این فیلم سینمایی بود به همراه قطعات
باکلامی که شادمهر برای آن خواند. دو قطعه از سه قطعه باکلام آن را محمدرضا
چراغعلی ساخت. اما معروفترین آهنگ این فیلم یعنی قطعه «علامت سوال» (یه
پنجره با یه قفس) را خود شادمهر ساخته و تنظیم کرده است.
در بروشور این آلبوم به اشتباه آهنگساز و تنظیمکننده تمام قطعات محمدرضا
چراغعلی معرفی شده در صورتی که ترانهسرای این آلبوم نیلوفر لاریپور و
همچنین صفحهی رسمی شادمهر عقیلی در فیسبوک بارها اعلام کردهاند که
آهنگساز و تنظیمکنندهی قطعه «علامت سوال» شادمهر است.
نیلوفر لاریپور درباره داستان شکلگیری این ترانه میگوید: «پیشنهاد سرودن
ترانههای فیلم «پر پرواز» سال 79 به من داده شد. اول قرار بود برای سکانس
پایانی و یک سکانس که مربوط به مهمانی فیلم بود، ترانه گفته شود که من آن
دو کار را بر اساس فضاهایی که خواسته بودند، نوشتم و تحویل دادم (قطعات
«آتیش بازی» و «پرپرواز»). در این حین شنیدم که ترانهی دیگری نیز در نظر
گرفته شده و برخلاف قرار اولیهمان، سرودن آن به ترانهسرای دیگری سپرده
شده است. من هم چون اولاً معتقد بودم در تیتراژ فیلم مشخص نخواهد شد چه کسی
ترانه را گفته و ثانیاً اینکه زیاد به محکم بودن ترانه دیگر از نظر رعایت
قواعد و... مطمئن نبودم و نمیخواستم به اسم من تمام شود، با این قضیه
مخالفت کردم و به شادمهر و آقای چراغعلی آهنگساز فیلم و همچنین آقای
«قزلایاق» (تهیهکننده فیلم) گفتم که در این صورت دو ترانه دیگرم را هم از
فیلم درآورده و به همان ترانهسرا بگویند که برای آن دو سکانس ترانه
بنویسد.»
لاریپور ادامه میدهد: «شادمهر وقتی اصرار من را در این باره دید، گفت
خیلی سریع برای یک سکانس که شکل کلیپگونه دارد و مربوط به صحنههایی است
که در کیش گرفته شده، یک ترانه بنویس که فکر میکنم بعد از انقلاب اولین
بار بود که به این صورت، موسیقی در بین فیلم پخش میشد. من ترانهی «علامت
سوال» را قبلاً نوشته بودم. این ترانه جزو آن دسته ترانههایی بود که دوست
نداشتم دست هر آهنگسازی بیفتد. کلیت ترانه به موضوع نمیخورد. چون این
ترانه با موضوع فیلم که در آن شخصیت اصلی بین دو نفر و دو قضیه متضاد مانده
بود، تقارن خاصی نداشت. باید به یک مثلث عشقی اشاره میشد که در آن، رأس
این مثلث راه اشتباه را انتخاب کرده. چون این ترانه را دوست داشتم، تصمیم
گرفتم روی آن کار کنم. به همین خاطر مصرع «تو این مثلث غریب ستارهها رو خط
زدم» را به آن اضافه کردم و بهتبَع آن تغییراتی را هم در آن ایجاد کردم
که ترانه در شکل کلی یکدست شود. چون باید خیلی زود این کار آماده میشد.
با این که آهنگساز فیلم آقای چراغعلی بودند، شادمهر خودش کار را ساخت و
تنظیم کرد. وقتی آقای چراغعلی کار را شنید، از آن خوشش آمد و با اجرای آن
با همان فرم موافقت کرد. خودم نباید بگویم، ولی به نظر من ماندگارترین اثر
پاپی که بعد از انقلاب ساخته شد همین کار «یه پنجره با یه قفس» است؛
کمااینکه بعد از این همه سال، هنوز هم این کار سر زبان مردمی که حتی ممکن
است فیلم را ندیده باشند مانده و اکثرشان با آن خاطره دارند، آن را حفظ
هستند و در مهمانیها آن را زمزمه میکنند . حتی ملودی آن جزء قطعاتی است
که اکثر نوازندگان آن را مینوازند. این را هم اضافه کنم که خودم این ترانه
را جزو بهترین کارهایم میدانم.»
قطعه «علامت سوال» در سالهای اخیر تقریباً به قطعه ثابت کلاسهای آموزش
گیتار در همه آموزشگاههای داخلی تبدیل شده و هر کسی که تجربهای هرچند
کوچک در نوازندگی گیتار پاپ دارد، «علامت سوال» جزو نخستین آثاری است که
دوست دارد آن را اجرا کند. «شادمهر» پس از مهاجرت و در همه کنسرتهایش این
قطعه را اجرا میکند و بعد از اجرای آن همیشه یک جمله ثابت دارد: «چقدر
حالمان آن روزها خوب نبود!»
-
*** ماه عسل
خواننده: فرزاد فرزین
ترانهسرا: روزبه بمانی
آهنگساز: فرزاد فرزین
تنظیمکننده: مهران خلیلی
آلبوم: شخصی (و تیتراژ برنامه «ماه عسل»)
سال انتشار: 1392
ناشر: رویال هنر پارس
بخشهایی از ترانه: همه
عمر من سجده کردم به تو/ من از حسرت غیر تو خالیام/ هنوزم زمان پرستیدنت/
برام هیچ فرقی نداره کیام/ هوایی رو که تو نفس میکشی/ دارم راه میرم
بغل میکنم/ تو با من بمون تا ته این سفر/ من این ماهو ماه عسل میکنم...
تقریباً در تمام کنسرتهای فرزاد فرزین، بیشترین درخواست برای اجرای این
قطعه داده میشود. قطعهای که اولین بار در سال 92 تیتراژ برنامه «ماه عسل»
احسان علیخانی شد، پس از پخش و همهگیر شدناش، در آلبوم «شخصی» فرزاد
فرزین نیز گنجانده شد. عدم درج کامل نام «روزبه بمانی» به عنوان ترانهسرای
این اثر و برخی قطعات دیگر در کارهای آلبوم، سر و صدای زیادی را در
رسانهها به پا کرد. فرزین در برابر نام ترانهسرای قطعاتی که این
ترانهسرا سروده بود فقط نام او یعنی «روزبه» را درج کرده بود.
فرزین درباره داستان ساخته شدن قطعه «ماه عسل» میگوید: «روی این شعر، من و
دو آهنگساز دیگر، سه آهنگ جداگانه ساختیم. من آخرین نفری بودم که کار را
تحویل دادم چون ابتدا یک ملودی ساخته بودم که خودم دوست نداشتم و چند روز
اول تلاش کردم آن ملودی را به جایی برسانم. این اتفاق رخ نداد تا اینکه با
«احسان علیخانی» تماس گرفتم و گفتم که ملودی بچههای دیگر را گوش کنید و
کاری که ساختهام چون خودم را راضی نکرد شاید به شما حتی برای گوش کردن
ارائه نکنم. با «امیرمیلاد نیکزاد» به استودیو رفتیم و تصمیم گرفتیم
تغییراتی در آن ایجاد کنیم. ناگهان جرقهای در ذهنم ایجاد شد و این ملودی
را در سه دقیقه ساختم. همان موقع که این را ساختم امیرمیلاد هم آن را تأیید
کرد و گفت سریع ضبط کنیم که یادمان نرود!»
«قرار بود با پیانو بزنیم اما کل موسیقی را زدیم و در 45 دقیقه یک میکس و
تنظیم هم انجام دادیم. وقتی پیش احسان رفتم، به او گفتم که من یا این کار
را میخوانم یا هیچ کاری را نمیخوانم! گفتم تیتراژ همینه که هست! دوستان
گوش کردند و فردا بعدازظهر احسان با من تماس گرفت و گفت که کار خوب بوده و
همه از آن خوششان آمده. من از قبل فکر میکردم که «مهران خلیلی» میتواند
حس این ملودی را بشناسد با توجه به اینکه رمانتیک و در عین حال شیک تنظیم
میکند. او هم فقط دو یا سه روز وقت داشت و جالب اینجا بود که من خودم هم
مسافرت بودم و وکال را برایش با ایمیل فرستادم و تلفنی در ارتباط بودیم.
روز آخر کار میکس را با هم انجام دادیم و از کار راضی بودیم. خدا را شکر از
قبل فکر موفقیت کار را میکردیم. یعنی موسیقی خوب را همه باید دوست داشته
باشند.»
قطعه «ماه عسل» در دومین جشن سالانه «موسیقی ما» در بخش بهترین قطعه از نگاه مردمی توانست رتبه نخست را به خود اختصاص دهد.
-
***گل میروید به باغ
خواننده: عباس بهادری
ملودی و تنظیم: فرید شبخیز
ترانه: ?
سال انتشار: ١٣٧٢
بخشهایی از ترانه: گل میروید به باغ گل میروید/ با شبنم صبحگاه رخ میشوید/ گل جلوهای از جمال جانانه ماست/ بلبل به ترانه وصف او میگوید...
دو نفر در اتاق صدابرداریاند؛ یکی نشسته و در حال انجام تنظیمات میز
صدابرداری است و دیگری با کاغذهایی در دست، همراه با آهنگ، گردنش را تکان
میدهد؛ این دو فرید و رحیم شبخیز هستند که موسیقی پاپ بعد از انقلاب
قطعاً مدیون آنهاست. فرید شبخیز با اشاره دست از خواننده میخواهد که
بخواند. تصویر کات میشود به اتاق اجرا. جوانی بلندقد با مو و ریشهای مشکی
که کاپشن چرم مشکی پوشیده و هدفون روی گوشش است، در حالی که خط اخمی روی
پیشانیاش شکل گرفته میخواند: «گل میروید به باغ، گل میروید» او عباس
بهادری است؛ دیپلمه ادبیات که از سال ٦٨ وارد مرکز سرود صداوسیما شده و پس
از ٤ سال و در برنامهای به نام «نوروز ٧٢» نامش همهگیر میشود.
«نوروز 72» همان برنامهای است که مهران مدیری و گروهش را به مردم معرفی
کرد. همان برنامهای که در تیتراژش یک نفر از دختر بچهای میپرسید: «دختر
کوچولو کجا میری؟» و او با شیرینزبانی جواب میداد: «بعداً میگم».
نوروز 72 پر از صداها و تصویرها و حرفها و اتفاقات جدید بود. آنها پیش از
آن با «پرواز ٥٧» وارد تلویزیون شده بودند اما آغاز دوره محبوبیتشان با
نوروز ٧٢ رقم خورد. عباس بهادری هم برای اولینبار ترانه «گل میروید به
باغ» را در این برنامه خواند.
ای ترانه آنقدر محبوب شد که برایش آیتم طنز هم ساختند. در یکی از بخشهای
طنز این برنامه، مهرداد نظری که بعدها با کاراکتر «حسنی» خیلی معروف و
محبوب شد، با سری تراشیده در حالی که یک گل سرخ به پشت سرش چسبانده بود،
همزمان با پخش قطعه «گل میروید به باغ» مقابل دوربین میآمد.
عباس بهادری درباره میزان محبوبیت این ترانه میگوید: «زمانی که این ترانه
از صدا و سیما پخش شد، مردم وقتی مرا در خیابان میدیدند با عنوان «گل
میروید به باغ» من را صدا میکردند و این برای من بسیار دوستداشتنی بود
چرا که کار من مورد توجه مردم قرار گرفته بود.»
جالب اینکه این ترانه به عنوان یکی از اولین ترانههای پاپ رسمی بعد از
انقلاب، یک کلیپ هم داشت؛ مسألهای که هنوز هم یکی از مشکلات اصلی موسیقی
پاپ ماست. از طرف دیگر در آن سالها عباس بهادری همراه با یک گروه نمایشی
کوچک از بازیگران صدا و سیما به نقاط مختلف کشور میرفتند و کنسرت برگزار
میکردند؛ کنسرتهایی که در سالنهای سینما یا سالنهای ورزشی با بلیتی
بسیار ارزان در حدود ٢٠٠ تومان برگزار میشد.
از دیگر سرودهایی که با صدای عباس بهادری در همان برنامهی «نوروز72» برای
اولین بار پخش شد، سرود «برخیز» با این ترجیعبند بود: «برخیز، برخیز،
هنگام کار است/ چشم مه و مهر، در انتظار است» سرود دیگری هم که تا حدودی
محبوب شد، در این برنامه پخش میشد که دو بیت اولش این بود: «ای دل ببین
کرامت باران را/ دشتی پر از شقایق و ریحان را/ از انجماد خاک نخواهی رست/
تا غافلی حضور بهاران را»
بعدها سه آلبوم به نامهای «رقص گلها»، «گلباران» و «ای عشق» منتشر کرد.
او این روزها فقط در بعضی برنامههای نوستالژیک در رادیو یا تلویزیون حاضر
میشود و اساساً کمکار شده است. هرچند در این باره میگوید: «من از موسیقی
فاصله نگرفتهام و مثل گذشته کار میکنم اما متأسفانه تهیهکنندهها
یکمقدار کملطفی میکنند. کسانی که تازه وارد کار شدهاند، قدیمیها را از
یاد بردهاند. ما آهنگها را میخوانیم اما متأسفانه مستقیم به آرشیو
منتقل میشود. حتماً به ما محبت دارند که اینطور برخورد میکنند! من سالی
6-5 تا کار میخوانم اما تهیهکنندهها یکمقدار جوان هستند و با آهنگها
برخورد سلیقهای دارند.»
با این وجود که عباس بهادری میگوید هنوز هم شغل اولش موسیقی است اما مشغول
بیزنس هم هست: «یک رستوران در شهر کرج تأسیس کردهام که آن را اجاره
دادهام. این روزها بیشتر در نجفآباد اصفهان هستم و با یکی از دوستان
داریم مقدمات کار دامداری را انجام میدهیم. البته هنوز هم موسیقی شغل اول
من است و هر وقت فرصت کنم در این حوزه مطالعه دارم و کارهای جدید میکنم.»
-
*** سفر به خاطر وطن
ترانه و طرح آهنگ: نادر ابراهیمی
آهنگسازی و تنظیم برای ارکستر: فریدون شهبازیان
خواننده: محمد نوری
بخشهایی از ترانه: ما
برای پرسیدن نام گلی ناشناس/ چه سفرها کردهایم، چه سفرها کردهایم/ ما
برای بوسیدن خاک سر قلهها/ چه خطرها کردهایم، چه خطرها کردهایم/ ما برای
آنکه ایران گوهری تابان شود/ خون دلها خوردهایم، خون دلها خوردهایم/
ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود/ رنج دوران بردهایم، رنج دوران
بردهایم...
این ترانه بعد از سالها که از اجرای آن میگذشت و در مراسم و محافل مختلف
به صورت غیررسمی خوانده میشد، در سال 1385، سالی که مرحوم استاد محمد نوری
به عنوان چهره ماندگار برگزیده شد، توسط ایشان و با تنظیم و پیانونوازی
علیرضا شفقینژاد اجرا شد و برای همین هم هست که عمدتاً کلیپ آن در فضای
مجازی دست به دست می شود. آهنگی که در اصل مربوط به تیتراژ یا متن یک سریال
به نام «سفرهای دور و دراز هامی و کامی» بود.
«سفرهای دور و دراز هامی و کامی در وطن» نام مجموعه داستانی بود که توسط
نادر ابراهیمی در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ نوشته شد. استاد مهروند با همکاری
دوستانش که میکوشند برنامهای به نام طرح تربیتی و آموزشی برای کودکان ۱۱
تا ۱۳ ساله اجرا کنند، برای این طرح دو نوجوان به نامهای هامی (همایون) و
کامی (کامبیز) برمیگزینند. پس از پایان مرحله آموزش مهارتها و اطمینان از
دریافت نسبی چگونگی طرح از سوی هامی و کامی، همه وسیلهها و ابزاری که
برای یک زندگی مستقل لازم است، در دسترس آن دو گذاشته میشود (حتی ماشین).
دو نوجوان با دلهره و شور بسیار از خانوادهها و دوستان خود خداحافظی
میکنند و سفر دور و دراز خود را به اقصینقاط ایران آغاز میکنند. در این
سفرها، پژوهشگران بدون اینکه بچهها بدانند از دور مواظب بچهها هستند.
بچهها آزادند هر کاری دوست دارند انجام بدهند، به هرجا میخواهند بروند و
هر باوری که دارند به زبان بیاورند و انجام بدهند.»
فریدون شهبازیان آهنگساز و تنظیمکننده این اثر میگوید: «برای این سریال
مرحوم نادر ابراهیمی دو شعر زیبا گفته بودند که یکی «سفر برای وطن» و دیگری
«ای وطن» بود که هر دو را محمد نوری خوانده است. ایشان از من خواستند که
برای این سریال بر اساس این دو شعر موسیقی بنویسم و اجرا کنیم. ابراهیمی
خودش همراه با شعرهایش ملودیهایی را به صورت ذوقی و قریحهای زمزمه میکرد
که البته به دلیل اینکه ایشان موزیسین نبودند، اشکال فراوان داشت اما به
هر صورت هم شعر و هم ارتباط ملودی و شعری که ایشان زمزمه و به آن فکر
میکردند زیبا بود. بر این اساس من 2 کار در مجموعه موسیقی این سریال
نوشتم.»
کیومرث پوراحمد، کارگردان نامدار که بنا داشت قصه زندگی استاد محمد نوری را
فیلم کند، درباره تأثیر این قطعه و جایگاهش در آثار محمد نوری و نوستالژی
خودش از این قطعه گفته است: «قاعدتاً باید از گل کردن تصنیف «نازنین مریم»
بوده باشد که نسل ما دوستدار محمد نوری شد. برای من پس از دوست داشتن،
شیفتگی آمد که از یک تصنیف میهنی شروع شد. بهار ۱۳۵۴ آغاز دومین همکاریام
بود با زندهیاد نادر ابراهیمی به عنوان کارگردان دوم سریال «سفرهای دور و
دراز هامی و کامی در وطن». این همکاری ادامه پیدا نکرد و در همان آغاز
متوقف شد. نادر ابراهیمی شعری سروده بود برای عنوانبندی سریالش با ملودی
که خودش ساخته بود و آن را به فریدون شهبازیان سپرد تا تنظیم کند و محمد
نوری (که انتخاب خود نادر ابراهیمی بود) آن را بخواند. پخش سریال سفرهای
دور و دراز... اندکی پیش از انقلاب شروع و با وقوع انقلاب قطع شد و فیلمها
برای همیشه به بایگانی رفت. شعر نادر ابراهیمی برای سفرهای دور و دراز...
همین تصنیفی است که اینک همهی شاگردان و دوستداران نوری به هر بهانهای
آن را دم میگیرند و میخوانند: «ما برای آنکه ایران خانهی خوبان شود/
خون دلها خوردهایم/ خون دلها خوردهایم...» و این تصنیف پابهپای
نازنین مریم برای همیشه گل سرسبد کنسرتهای محمد نوری ماند که ماند.
-
*** من و بارون
ترانهسرا: بابک جهانبخش
آهنگساز و تنظیمکننده: بابک جهانبخش
خواننده: بابک جهانبخش ( و رضا صادقی)
آلبوم: من و بارون
انتشار: 1391
ناشر: اکسیر نوین
بخشهایی از ترانه: بازم
دلم گرفته تو این نمنم بارون/ چشام خیره به نور چراغ تو خیابون/ خاطرات
گذشته منو میکشه آروم/ چه حالی دارم امشب، به یاد تو زیر بارون...
آلبومهای «احساس» و «زندگی من» پلههای نسبتاً خوبی برای پرش «بابک
جهانبخش» به جمع خوانندگان پرفروش پاپ بود اما آن استواری لازم را نداشتند.
قطعه «من و بارون» به تنهایی کار آن پله آخر را کرد و معادل تمامی
آلبومهای این خواننده برایش مخاطب جذب کرد. قطعهای که نسخه دوصداییاش با
حضور «رضا صادقی» بیش از نسخه تکصدایی آن شنیده شد. ترانه احساسی این کار
همخوانی خوبی با ملودی داشت و جفتوجور شده بودند.
شاید «من و بارون» هم از این قاعده تبعیت کرد که کارهای فیت در هر حالت و
با هر ویژگی از کارهای تکصدایی موفقتر هستند و آن هم به دلیل استقبال
طرفداران دو خواننده از آن اثر است. آلبوم «من و بارون» در اغلب
نظرسنجیهای سال به جمع بهترینها راه پیدا کرد و در اولین جشن سالانه
موسیقی ما عنوان بهترین قطعه موسیقی پاپ سال را از آن خود کرد.
-
*** دوسِت دارم
خواننده؛ گروه سون
ترانهسرا: امیر قنادی و کیارش پوزشی
آهنگساز: امیر قنادی
تنظیمکننده: گروه سون
آلبوم: دوسِت دارم
سال انتشار: 1392
ناشر: ایرانگام
بخشهایی از ترانه: دوست دارم/ دوست دارم هنوز عشق منی/ میدونم منو از یاد می بری/ بهونه ی نفس کشیدنم تویی/ دوست دارم تو قلب من فقط تویی...
خیلیها میگویند که همزمان شدن ممنوعالکاری گروه «سون» و انتشار و
همهگیر شدن قطعه «دوسِت دارم» باعث شد بار دیگر این گروه بتواند در بازار
موسیقی کشور به محبوبیت دست پیدا کند و این قطعه را باید نوعی شروع مجدد
فعالیتهای این گروه دانست. قطعهای که با آن در سالن کنسرتهای این گروه
معرکهای به پا میشود و همیشه محبوبترین اثر گروه در همه اجراهای زنده
است.
امیر قنادی درباره داستان ساخته شدن این اثر در یکی از کنسرتهای برج میلاد
این گروه گفت: «همیشه سعی بر این داشتیم که قطعاتی ریتمیک را همراه با حس
غمانگیزی همراه و اثری ماندگار خلق کنیم و هیچچیز بهتر از این نیست که به
همدیگر بگوییم: دوسِت دارم.
اعضای گروه بارها از ایمیلهایی سخن به میان آوردهاند که در آن عنوان شده
بسیاری از زوجهای جوان پس از شنیدن این قطعه بار دیگر به زندگیشان برگشته
و از طلاق منصرف شدهاند. خود اعضای گروه هم در میزگردی که برای آلبوم
«دوسِت دارم» در سال 92 برگزار شد، اعتقاد داشتند: «نمیتوان کاملاً بر این
باور اعتقاد راسخ داشت که ترانه پرطرفدار «دوسِت دارم» اجتماعی نیست. شاهد
و گواه این ادعا را میتوانیم با نشان دادن ایمیلهای فراوانی که به ما از
سمت علاقهمندان رسیده ارائه دهیم. اینکه بسیاری از زوجهای جوانی که در
شُرف طلاق بودهاند، با شنیدن این آهنگ که نشأت گرفته از امید به آینده است
از تصمیم خود پشیمان شده و دوباره به زندگی بازگشتهاند. اینها اعجاز
موسیقی است که شاید باور آن سخت باشد.»
تکقطعه «دوسِت دارم» آبان 89 و پیش از انتشار آلبوم آن در فضای مجازی
منتشر شد و چون پیش از آن در هیچ کنسرتی اجرا نشده بود، وجود صدای جیغ و
همخوانی مردم با خوانندههایی که روی سن بودند، صحبتها و اظهار نظرهای
زیادی را در فضای مجازی باعث شد.
-
*** تصنیف «بارون»
آهنگساز و تنظیمکننده: کیهان کلهر
خواننده: محمدرضا شجریان
شاعر: علی معلم دامغانی
آلبوم: شب، سکوت، کویر
سال: ؟
ناشر: ؟
بخشهایی از ترانه: ببار ای بارون ببار/ با دلم گریه کن خون ببار/ در شبهای تیره چون زلف یار/ بهر لیلی چو مجنون ببار/ ای بارون...
شجریان و علیزاده؛ شجریان و کلهر؛ شجریان و مشکاتیان؛ شجریان و لطفی؛ اینها
هر وقت کنار هم جمع شدهاند، نتیجه اعجابانگیز بوده است. اینها هر وقت با
هم همکاری داشتهاند، اثری خلق کردهاند که شده بخشی از تاریخ موسیقی
ایران. اما اگر در تاریخ موسیقی ایران، همواره از حضور مثلثهای طلایی
آهنگساز، شاعر، ترانهسرا نام میبرند که منجر به خلق آثاری بدیع و ماندگار
شده، در موسیقی اصیل ایرانی، گروهی چهارنفره متشکل از شجریان، علیزاده،
کلهر و همایون -البته همایون نوازنده، نه خوانندهی نامدار این روزها- شکل
گرفته بود که آثار ماندگار و پرمخاطبی نتیجهی آن همکاری بود؛ آلبومهایی
چون «زمستان است»، «بیتو به سر نمیشود»، «فریاد» یا کنسرتهای «همنوا با
بم» و غیره.
حسین علیزاده دربارهی آشناییاش با کیهان کلهر میگوید: «یادم میآید
اولین بار نوازندگی ایشان را وقتی بسیار کم وسن سال بود، در گروهی دیدم. در
میان اعضای آن گروه آقای کلهر و نوازندگیشان واقعاً برجستهتر بود. دیدم
نوازندهای آنجا نشسته که مجنونوار ساز میزند و انگار با سازش یکی شده
است. کیهان کلهر اصلاً خود را به فرمولها و شیوههای دیکته شده نوازندگی
پایبند نمیکند و اساساً نوازندهای است که به خود و سازش، فرصت آزاد شدن
از این قید وبندها را میدهد. به معنای کامل کلمه، با سازش پرواز میکند.
جدا از تکنیک بالای او در نوازندگی، یکی از ویژگیهای برجسته کلهر، حرکات
دلنشین با سازش است که ضمن طبیعی بودن، برای اجرای زنده بسیار مناسب و
دیدنی است. هم محتوا دارد و هم تکنیک و هم تماشایی است. تکنیک کمانچه کلهر،
واقعاً متفاوت است و او خود را به شیوههای سنتی نوازندگی و جملات
کلاسهبندی شده و نگاههای تکبُعدی به کمانچه محدود نکرده است. یعنی به
خود نمیگوید که چون سازم ساز سنتی ایرانی است، پس باید تنها به یک شکل و
شیوه به آن بنگرم. او در این ساز ایرانی، ایران را با تمام فرهنگهایش در
نظر گرفته و سازی چون کمانچه را که اتفاقاً در بافتهای مختلف فرهنگی بستر
دارد، با همین دیدگاه نواخته است.»
حالا باید امیدوار بود که بار دیگر این اساتید که البته این روزها هر
کدامشان، راه خودشان را میروند و برنامههای خودشان دارند، کنار یکدیگر
نشسته و اثری جدید خلق کنند. اما یکی از پرمخاطبترین و مهمترین آثار حاصل
همکاری محمدرضا شجریان و کیهان کلهر، آلبوم «شب، سکوت، کویر» است. این
آلبوم در آواز دشتی بوده، «کلهر» که خود ریشه کردی دارد، ترانههای این
مجموعه را براساس موسیقی مقامی شمال خراسان ساخته است.
یکی از مهمترین نکاتی که به جهانی شدن و در عین حال پرمخاطبشدن اثر کمک
کرد، حضور «حاجقربان سلیمانی» به عنوان نوازندهی دوتار است. مهمترین
چهرهی دوتارنوازی منطقهی خراسان که چهرهای جهانی شد و در یکی از
برنامههایش در فرانسه، حضار ده دقیقهی تمام به احترامش ایستاده او را
تشویق کردند. شاید به نظرتان افسانه بیاید، اما این واقعیت است که حاج
قربان که دوتار مینواخت، پرندهها روی دستهی سازش مینشستند.
زمانی که کلهر در مقام آهنگساز با «شجریان» همکاری میکرد، شاید گمان
خیلیها این بود که شجریان از آن دسته آوازخوانان ایرانی است که به اجرای
سنتی آواز علاقه و حتی اصرار دارد؛ اما همکاری چنین خوانندهای با حسین
علیزاده با آن روح بیقرار و همچنین کیهان کلهر آوانگارد، خط بطلانی بر این
نظریه کشید. شجریان با اجرای آلبومی چون «شب، سکوت، کویر» نشان داد که از
هر قریحهی خوشی استقبال میکند و با نوآوری تضادی ندارد.
کلهر هم در سالهای فعالیتش، چندان علاقهای به موسیقی آوازی نداشته و در
این میان همکاریهایش با شجریان یک استثنا است. خودش میگوید: «من کمتر از
آواز در کارم استفاده کردم. بیشتر دوست داشتم که کار سازی انجام دهم فقط در
مرحلههای خاصی در کارم با خواننده هم کار کردم که ترجیح اول من نبوده
است. برای این کار هم دلیل خاصی دارم؛ فکر میکنم به موسیقی سازی در فرهنگ
ما کمتر توجه شده است.»
اما در موفقیت تصنیف «بارون» نمیتوان از شعر لطیف و زیبای علی معلم
دامغانی گذشت. هر چند او این روزها، چندان میانهی خوشی با اهالی موسیقی
ندارد. برای مثال دربارهی شجریان، هنگامی که جایزهی شوالیه را گرفت، چنین
گفت: «افرادی مثل شجریان، مهرجویی و... که این جایزهها را دریافت
میکنند، یعنی اینکه نمیخواهند اینطرفی باشند؛ بلکه میخواهند آن طرفی
باشند و میخواهند از لشکر دشمن جایزه بگیرند.»
-
*** نگران منی
ترانهسرا: مهرزاد امیرخانی
آهنگساز: مرتضی پاشایی
تنظیمکننده: معین راهبر
خواننده: مرتضی پاشایی
تیتراژ برنامه «ماه عسل»
سال انتشار: 93
بخشهایی از ترانه: تو
به جای منم داری زجر میکشی/ یکی عاشقته که تو عاشقشی/ تو به جای منم پُرِ
غصه شدی/ نذار خسته بشم، نگو خسته شدی/ نگران منی که نگیره دلم/ واسه دیدن
تو داره میره دلم/ نگران منی مث بچگیام/ تو خودت میدونی من ازت چی
میخوام...
مرتضی پاشایی در دوران کاریاش، از جمله هنرمندان عرصه موسیقی بود که
تکقطعاتش موفقتر از آلبومش بود و باعث شد این خواننده خیلی زود به
محبوبیتی همگانی برسد. البته شکی نیست که در محبوبیت بیسابقه و غیرقابل
توصیف مرتضی پاشایی بیماری لاعلاج او تأثیر بهسزایی داشت و موج عظیمی از
همدردی و محبت را به سوی او روانه کرد. شاید همین مسأله هم بود که احسان
علیخانی را مجاب کرد که ترانه تیتراژ برنامه «ماه عسل»اش را به او بسپارد.
مهرزاد امیرخانی درباره این قطعه و داستان شکلگیری «نگران منی» روایت
جالبی دارد: «شمال بودم. مرتضی تهران بود. دو سه روز مونده بود به ماه
رمضون. صداش یهکم گرفته بود. عصر زنگ زد و گفت مهرزاد تیتراژ امسال ماه
عسلو دادن به ما. هم خوشحال بود و هم ناراحت. چون زمانی نمانده بود و صداشم
گرفته بود. بههرحال گفت تا شب ملودیو برات میفرستم. فرستاد. دوستش
داشتم. گفت روی همین گام تنظیم رو با معین شروع کردیم. فقط ترانه رو بنویس.
تو تراس ویلا نشسته بودم و مینوشتم.»
ترانهسرا سفر شمال را ادامه میدهد و از آمل به رامسر میرود: «علی رهبری
از گروه پازل بند هم کنارم نشسته بود، یعنی خوابیده بود. پشت فرمون بودم که
مرتضی زنگ زد. گفت اومدم پیش معین برای خوندن ماه عسل ولی ترانه رو گم
کردم. دوباره بگو بنویسم.» امیرخانی میزند کنار و کل ماشین را زیر و رو
میکند اما ترانه را پیدا نمیکند: «ملودیو حفظ بودم. حین رانندگی یک ترانه
دیگه گفتم و مرتضی نوشت. هیچجا ننوشتمش. واسه همین کاغذشو ندارم!»
داستان شکلگیری ترانه به قدری جالب و خواندنی بود که خود مرتضی هم بارها
پیش از فوتاش به آن در گفتگوهایش اشاره میکرد. تلخترین سرانجامِ این
ترانه هم زمانی بود که آن در روز تشییع پیکر پاشایی در تالار وحدت پخش شد
تا دهها هزار نفری که برای مراسم آمده بودند، آن را در روز تشییع پیکرش با
هم بخوانند. برای خوانندهای که دیگر در بینشان نبود.
-
*** گل آفتابگردون
خواننده: گروه آریان
ملودی: علی پهلوان
ترانه: علی پهلوان
تنظیم: نینف امیرخاص
سال انتشار: 1379
ناشر: ترانه شرقی
بخشهایی از ترانه: گل آفتابگردون هر روز به انتظار دیدن یاره/ اما خورشیدو پوشونده ابری که تاریکه و تاره/ چشمای آفتابگردون
باز نگران از ابرا/ داد میزنن این تنها طاقت دوری نداره/ تا بشه وقتی خورشید از دل ابرا پیدا/ باز کار آفتابگردون انتظاره انتظاره/
اصلاً با هرچه تا آن زمان منتشر شده بود، تفاوت داشت. ریتمش، ملودیاش،
صدای خوانندگانش و گروه کرش. از هر جایی هم شنیده میشد؛ اتومبیلها،
پاساژها و پارکها. یک تفاوت بزرگ دیگر هم با بقیه کارهای آن زمان داشت؛
کیفیت ضبط صدایش بسیار متفاوت بود. خیلی باکیفیتتر و شارپتر؛ یک صدای
بالاتر از استاندارد آن زمان.
از همه مهمتر، تیپ اعضای گروه بود. جوانانی خوشتیپ و خوشپوش و بهروز.
تیپ علی پهلوان و پیام صالحی و محمدرضا گلزار با تیپ خوانندگان آن روزها که
عموماً کت و شلواری بودند، فرق داشت. برای اولین بار، یک گروه کر و
نوازنده زن هم در یک گروه موسیقی پاپ حضور داشت. در این میان صدای کر در
قطعات ستاره، دونه دونه و گل آفتابگردون بیشتر به گوش میرسید.
محسن رجبپور اجرای این گروه را در قشم دیده بود. شم موسیقاییاش به او
میگفت این گروه قابلیتهایی دارد که یگانه است. به همین دلیل همان شب
کنسرت به آنها پیشنهاد قرارداد همکاری داد. خیلی از قطعات گروه آماده بودند
اما محسن رجبپور بعد از ساخت قطعه ستاره، آلبوم اول آریان را منتشر کرد؛
آلبومی به اسم «گل آفتابگردون» که نام قطعه اول آلبوم هم بود؛ قطعهای که
علی پهلوان سالها قبل از تشکیل آریان و در دوران دانشجویىاش ساخته بود.
علی پهلوان درباره داستان ساخت «گل آفتابگردون» به موسیقی ما میگوید: «یک
روز ظهر در اتاقم گیتارم را برداشتم و نواختم. ناگهان ملودى خوبى به ذهنم
آمد و همان لحظه ترانهاش را هم گفتم. همهچیز خیلى سریع اتفاق افتاد و
خودم خیلى از کار خوشم آمده بود.»
گذشت و سالها بعد که با پیام صالحى در دوران سربازى آشنا شد، این آهنگ را
برایش خواند: «پیام خیلى خوشش آمد. بعد که گروه را تشکیل دادیم، پیام
پیشنهاد کرد که یکسرى آوا به آهنگ اضافه کنیم تا کر بیشتر بتواند همراهى
کند و سیامک هم ملودى ویلن ابتداى آهنگ را به آن اضافه کرد. تنظیم نینف
امیرخاص بسیار زیبا و دلنشین بود. همیشه به او گفتهام که من هر بار
آفتابگردون را گوش مىدهم یک بار خود آهنگ را گوش میدهم یک بار زیر
صداهایى را که تو اجرا کردهاى.»
«گل آفتابگردون» ترانهاى شد که با آن اعضاى گروه آریان دور هم جمع شدند.
علی پهلوان از آن روزها میگوید: «اولین تمرینمان در زیرزمین خانه پیام
صالحى با این ترانه آغاز شد. به همین دلیل نام آلبوم اولمان هم شد: گل
آفتابگردون.»
«گل آفتابگردون» همچنان پس از گذشت ١٥ سال یکى از خاطرهانگیزترین ترانهها مخصوصاً براى متولدین دههى ٦٠ است.
-
*** مرو ای دوست
خواننده: محمد اصفهانی
آهنگ و تنظیم: آریا عظیمینژاد
ترانه: اهورا ایمان
آلبوم: برکت
سال انتشار: 1384
ناشر: ?
بخشهایی از ترانه: مرو
ای دوست، مرو ای دوست، مرو از دست من ای یار/ که منم زنده به بوی تو، به
گل روی تو/ مرو ای دوست، مرو ای دوست، بنشین با من و دل/ بنشین تا برسم مگر
به شب موی تو/ تو نباشی چه امیدی به دل خسته من؟/ تو که خاموشی، بی تو به
شام و سحر چه کنم با غم تو؟...
زلزله بم خیلیها را تکان داد. اهالی موسیقی را بیشتر. موسیقی ایران یکی از
بهترین استعدادهایش را از دست داده بود. استعدادی که پرویز مشکاتیان را به
روزهای جوانی و اوجش بازگردانده بود؛ ایرج بسطامی که با رفتنش، مشکاتیان
را در غمی بزرگ فرو برد. اهالی موسیقی هم بیکار نبودند؛ کنسرتهای زیادی
برگزار شد و کارهای عمرانی گستردهای هم آغاز. اما یکی از نمودهای آن زلزله
مهیب در جامعه موسیقی، قطعهای بود سوزناک و البته ماندگار.
قطعهای که محمد اصفهانی به زیبایی اجرایش کرد؛ اهورا ایمان ترانهسرای این
قطعه درباره پیشنهاد ساخت این قطعه میگوید: «بعد از زلزله بم یعنی سال ٨٣
محمد اصفهانی این پیشنهاد را مطرح کرد که در همدردی با همشهریانم ترانهای
بنویسم منتها بر اساس ملودی آریا عظیمینژاد. این اولین همکاری من و آریا
بود. ملودی را که محمد به من داد، متوجه شدم با یک کار معمولی مواجه نیستم.
ملودی هم تصنیف به حساب میآمد و هم ترانه. هم بر اساس ردیف بود و هم یک
جاهایی از چارچوب ردیف خارج میشد. تنظیمش هم که مدرن بود؛ با سهتاری که
واقعاً آتش به جان میزد.»
«یک ماهی رویش کار کردم و در نمیآمد. خصوصاً چون محمد اصرار داشت که بیشتر
مصراعها با حروفی که در نظر داشت تمام شود، کار خیلی سخت میشد. احساس
کردم باید بروم بم و به نیت تمام کردن کار، بار سفر بستم و راهی بم شدم.»
خانه پدری اهورا ایمان قبل از زلزله، خانهباغ بود و بعد از زلزله تبدیل
شده بود به کانکسی فلزی وسط باغ: «روزها داغ میشد و شبها سرد!» ولی انگار
طلسمی در کار بود. باز هم کار پیش نمیرفت: «متوجه شدم گره این کار به دست
استادم ایرج بسطامی باز میشود.»
اهورا سالها قبل شاگرد آواز زندهیاد ایرج بود و بسطامی از معدود
خوانندههایی بود که دشتی و شور و متعلقاتش را چنان میخواند که آتش به رگ و
پی مخاطب میانداخت: «با این نیت سر مزار ایرج و بر آوار خرابههای
خانهای که ایرج در آن جان سپرده بود و خرابههای باقیمانده از خانه
پدریاش حاضر شدم. ازش خواهش کردم کمک کند به اتمام کاری که برای خودش و
همشهریهایمان بود. واقعاً نمیدانم ایرج چطور کمکم کرد اما خواهش من
بیجواب نماند و «مرو ای دوست» همانجور که دلم میخواست تمام شد.»
جالب آن که اگر به متن ترانه دقیقتر گوش کنید، همه این داستان را
میشنوید؛ از زلزله و ویرانی شهری که زادگاه بعضی از ماندگارترین صداهای
قرن ماست تا خاموشی هنرمندی به اصالت ایرج بسطامی و مردم نجیبش.
ضبط کار در یک شب اتفاق افتاد. اهورا ایمان در این باره میگوید: «ماه
رمضان بود و یک شب از افطار تا سحر در برج افق بیتوته کردیم تا محمد بخواند
و کار را تمام کند که نشد. من آنجا جوان لاغراندامی را دیدم که ناظر ضبط
بود و با وسواسی شدید بر وکال نظارت میکرد.» این جوان لاغراندام که چند
قطعه ماندگار هم ساخته، کسی نبود جز علیرضا کهندیری آهنگساز خوشنام
امروز.
ناگفته نماند که بخشهایی هم به قطعه اضافه شد که ترانهسرای کار چندان آن
را نمیپسندید: «اگر اشتباه نکنم آریا و محمد میخواستند چهار جمله به
انتهای ترانه اضافه کنند یعنی همان جملات «چه کنم با دل تنها/ چه کنم با غم
دل/ چه کنم با این درد/ دل من ای دل من» من با این قضیه موافق نبودم و
گفتم که این جملات توجیه ادبی ندارند؛ اما در کمال تعجب کار با این اضافات
منتشر شد و محمد اعتقاد داشت که کارش در اضافه کردن این جملات درست بوده
است.»
چند سالی گذشت تا روزی در نشستی که اهورا ایمان با محمد اصفهانی داشت،
خواننده محبوب موسیقی ایران اعتراف کرد که زندهیاد قیصر امینپور به این
بخش از کار انتقاد داشته که چطور کسی که ابیاتی مثل «بنشین تا بنشانی نفسی
آتش دل/ بنشین تا برسم مگر به شب موی تو» را گفته، میتواند مؤلف چهار جمله
پایانی کار هم باشد؟!
ایمان میگوید: «دکتر اصفهانی گفت من هم اعتراف کردم که این چهار جمله
دستپخت من و آریا بوده و اهورا از همان اول با این الحاق مخالف بوده! البته
این اتفاق همین یک بار رخ داد و من و آریا الان چنان اتفاق نظری داریم که
کمتر زوج هنریای در موسیقی این همدلی را دارند.»
«مرو ای دوست» به پای ثابت بسیاری از مراسم سوگواری بزرگان مذهبی و سیاسی
تبدیل شد و هنوز هم روی بسیاری از سنگ قبرها و حتی ماشینها و کامیونها
نوشته میشود و برای اثبات هیت و فراگیر شدن یک اثر موسیقی چه گواهی بالاتر
از اینها؟ این ترانه تقریباً تا قبل از انتشار «سلام آخر» (با صدای احسان
خواجهامیری، موسیقی علیرضا کهندیری و باز هم ترانهای از اهورا ایمان) در
این مناسبتها بیرقیب بود. جالب اینجاست که اهورا ایمان، سلام آخر را
قبل از زلزله بم نوشته بود ولی مدتها بعد آهنگسازی و اجرا شد.
ایمان درباره «مرو ای دوست» میگوید: «من کارهای غمگین متعددی داشتم که
مورد توجه گستره عمومی قرار گرفتند؛ ترانههایی مثل «دلم گرفت» (حامی)،
«میم مثل مادر»، «معصومیت از دست رفته» (محمد اصفهانی)، «وفا» (عشق است و
آتش و خون)، «پریدخت» (سالار عقیلی)، «تموم شد ترانه» (مانی رهنما) و...
ولی «مرو ای دوست» این میان تنها اثری است که به خاطر غم زیادش و خاطره
همشهریان از دست رفتهام و کلاً زادگاهی که خاک شد و غبار شد و ایرج و
برادرم که در سالگرد زلزله پر کشید و رفت نمیتوانم به آن گوش بدهم و
شدیداً مرا منقلب میکند.»
برای خیلی از ما سوال است که ترانههایی که همیشه میشنیدیم و زمزمه
میکردهایم، در چه شرایطی ساخته شده و چگونه تا این حد فراگیر شدهاند.
«موسیقی ما» حین انتخاب و معرفی صد هیت برتر 4 دهه اخیر موسیقی ایران، در
مورد این قطعات به این دو سوال پاسخ میدهد که هر قطعه چگونه ساخته شده و
در چه شرایطی و به چه دلیلی هیت شدهاند.
بنابراین هر روز داستان شکلگیری و هیت شدن
10 قطعه را از میان این 100 قطعه برای شما منتشر میکنیم.
نکته: در انتشار این قطعات هیچگونه ترتیبی رعایت نشده است.
-
*** یار دبستانی من
ترانه: منصور تهرانی
آهنگ: منصور تهرانی
تنظیم: محمد شمس
اجرا: فریدون فروغی
بازخوانی: جمشید جم، منصور تهرانی، خشایار اعتمادی و...
بخشهایی از ترانه: یار
دبستانی من، با من و همراه منی/ چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی/ حک
شده اسم من و تو، رو تن این تخته سیاه/ ترکهی بیداد و ستم، مونده هنوز رو
تن ما/ دشت بیفرهنگی ما، هرزه تموم علفاش/ خوب اگه خوب، بد اگه بد، مرده
دلای آدماش/ دست من و تو باید این، پردهها رو پاره کنه/ کی میتونه جز من و
تو، درد ما رو چاره کنه؟/ یار دبستانی من...
منصور تهرانی فیلم «از فریاد تا ترور» را سال 58 ساخت، یعنی در دورانی که
هنوز تکلیف هنر در نظام سیاسی جدید ایران مشخص نشده بود. این فیلم در
هیاهوی ابتدای انقلاب گم شد اما میراثی از آن ماند که از خود فیلم معروفتر
و مانگارتر است.
«یار دبستانی من» ترانهای بوده که نهتنها در سالهای انقلاب، بلکه در
تمام بزنگاههای حساس تاریخی ایران در حدود 4 دهه گذشته، سر زبانها جاری
شده است. از این نظر «یار دبستانی» در دسته سرودهای ملی-میهنی به شمار
میآید، هرچند به دلیل محبوبیت خاص آن در میان دانشجویان، سرود جنبشهای
دانشجویی لقب گرفته است.
این ترانه هم مثل خیلی دیگر از ترانههای ماندگار، توسط خوانندگان متعددی
بازخوانی شده؛ اما نسخه اصلی که برای فیلم منصور تهرانی اجرا شد را «فریدون
فروغی» خوانده است. با این حال، به دلیل آغاز ممنوعیت فعالیت هنرمندان پیش
از انقلاب، «تهرانی» مجبور شد از صدای یک خواننده گمنام برای فیلمش
استفاده کند.
برخلاف «از فریاد تا ترور»، انتشار آلبوم موزیک متن و ترانه این فیلم با
استقبال خوبی مواجه شد. جو انقلابی آن روزگار، تشنه چنین ترانههایی بود و
حس نوستالژیک آلبوم تا سالها فروش این کاست را تضمین کرد. بعدها خود منصور
تهرانی هم در آلبومی دیگر این ترانه و چند شعر دیگرش را بازخوانی کرد.
تا سالها ترانه اصلی (با صدای فروغی) پخش محدودی داشت که به کپی نوار
کاستهای بیکیفیت خلاصه میشد و اغلب شنوندگان فقط همان اجرای آلبوم با
صدای «جمشید جم» را شنیده بودند. سال 1382، «جم» که خیال میکرد گذشتهها
به فراموشی سپرده شده و میتواند روایت خود را از ساخت این ترانه داشته
باشد، در گفتگویی مطبوعاتی اعلام کرد که دوست داشته «فریدون فروغی» هم
اجرایی از این ترانه داشته باشد و اجازه داده او هم «یار دبستانی» را
بخواند! (ماهنامه یکهفتم، پاییز 82)
این در حالی بود که 2 سال از مرگ فروغی میگذشت، اما منصور تهرانی زنده بود
تا پاسخ قاطعی به جم بدهد. این ترانهسرا و آهنگساز که در سوئد زندگی
میکند، ضمن سفری که به تهران داشت، در چند مصاحبه اعلام کرد که خواننده
اصلی «یار دبستانی» فریدون فروغی بوده ولی «از سر ناچاری» مجبور به استفاده
از صدای جمشید جم شده است.
همچنین «جم» در مصاحبهای که سال 1389 از تلویزیون پخش شد، گفت: «این ترانه
را برای یار دبستانیام (...) [یکی از شخصیتهای سیاسی مهم که البته در
سال 58 هنوز طلبه جوانی بود] خواندهام!» که طبیعتاً این ادعا هم توسط
منصور تهرانی به شدت تکذیب شد.
تهرانی در مورد ساخت ترانه گفته که متن آن را هنگام فیلمبرداری «از فریاد
تا ترور» و در 3 روز نوشته است. (مصاحبه با صدای آمریکا، مهر 1388) این
ترانه مهمترین و معروفترین کار او بوده، تا جایی که کتاب زندگی و
ترانههای منصور تهرانی به نام «یار دبستانی من» منتشر شده و صفحهای به
همین نام در سایت شخصی او وجود دارد که ویدئوی اجراهای متعدد این ترانه در
آن دیده میشود.
محبوبیت «یار دبستانی» چند باری هم مورد سوءاستفاده قرار گرفته؛ از جمله در
فیلم «کما» که خشایار اعتمادی با ریتم تند، آن را خواند (1382)؛ یا در
فیلم «اخراجیها» که بدون اجازه سازنده اثر و با نظارت جمشید جم سر صحنه
فیلمبرداری، از آن بهرهبرداری شد (1387). یا اجرای آن با شعری تغییر داده
شده توسط ستاد انتخاباتی «محمود احمدینژاد» در سال 88.
با وجود تمام اینها، «یار دبستانی من» همچنان محبوب قلبها مانده و هرجا
که پای عِرق ملی در میان است، زمزمهها بالا میگیرد تا وحدتبخش ایرانیان
باشد: «یار دبستانی من، با من و همراه منی...»
-
*** قدسیان آسمان
خواننده: علیرضا عصار
خواننده مهمان: محمد اصفهانی
شعر: مولانا
آهنگساز: علیرضا عصار
تنظیم: فواد حجازی
آلبوم: کوچ عاشقانه
سال انتشار: 1378
بخشهایی از ترانه: ای
کاروان! ای کاروان! من دزد شبرو نیستم/ من پهلوان عالمام، تیغ رویارو
زنم/ بر قدسیان آسمان من هر شبی یا هو زنم/ گر صوفی از «لا» دم زند/ من دم ز
«الا هو» زنم...
یکی از بزرگترین برگ برندههای تلویزیون در ایام نوروز 1378 که با عید
غدیر هم تقارن داشت، همین قطعه «قدسیان آسمان» با صدای «علیرضا عصار» بود؛
اثری در وصف حضرت علی (ع) با همصدایی دکتر «محمد اصفهانی» که شب عید غدیر
پخش شد و بازخورد خوبی در میان مخاطبان داشت.
علیرضا عصار در آن سالها به عنوان خواننده نسل دوم موسیقی پس از انقلاب
شناخته میشد و خیلیها شناخت دقیقی نسبت به او نداشتند. قاعدتاً برای جذب
مخاطب و حک شدن نام یک خواننده در ذهن مردم، باید حداقل یک آلبوم منتشر و
چند کنسرت برگزار شود. اما «قدسیان آسمان» برای علیرضا عصار یک اتفاق ویژه
بود.
پس از عید غدیر 78 در هر مناسبتی که با امیرالمؤمنین علی (ع) ارتباط داشت،
ترانه «قدسیان آسمان» شنیده میشد. هنوز هم اگر در شب عید غدیر -که به نوعی
بزرگترین عید شیعیان به حساب میآید- از خیابانها عبور کنید، شاید
افرادی را ببینید که در کنار میز توزیع شیرینی و شربت، بلندگویی قرار
دادهاند که این اثر را پخش میکند.
اما یکی از اتفاقات ویژه درباره قطعه «قدسیان آسمان»، اجرای دو نفره عصار و
اصفهانی است. کنسرتی که در خرداد 1389 برگزار شد و در زمانی که شایعاتی
مبنی بر اختلاف بین این دو خواننده شنیده میشد، آنها این اثر را کنار هم و
روی استیج تالار وزارت کشور خواندند. علیرضا عصار در آن کنسرت پیش از
اجرای «قدسیان آسمان» گفت: «حدود ۱۰ سال پیش آهنگی خواندم که به نوعی نقطه
عطف کارنامه کاری من محسوب میشود و این آهنگ بود که مسیر زندگی حرفهای
مرا تغییر داد. در این قطعه
دوست خوبم محمد اصفهانی هم من را همراهی میکرد و امروز میخواهم بعد از مدتها این آهنگ را دوباره دو نفره روی استیج برای شما اجرا کنیم.»
اما محمد اصفهانی پس از حدود 5 سال درباره آن اجرای خاطرهانگیز به «موسیقی
ما» گفت: «بعدازظهر همان روزی که قرار بود کنسرت علیرضا عصار برگزار شود،
فؤاد حجازی با من تماس گرفت و گفت که میخواهم تو را برای این اجرا دعوت
کنم. برای من و خانواده بلیت ارسال کرد و ما هم در سالن حاضر شدیم. هنگام
اجرای این قطعه، علیرضا روی استیج گفت که محمد اصفهانی هم در بین ما حضور
دارد و او در میان تشویقهای مردم از من دعوت کرد. بابت این قطعه با همدیگر
تمرین نداشتیم و به صورت ناگهانی روی استیج رفتم. اتفاقاً ارکستر تمپوی
این قطعه را خیلی تند گرفت. بخشهایی که علیرضا میخواند، تحریر ندارد و هر
قدر هم تمپو تند باشد او هم تندتر می خواند. اما آن بخش «خاقان اردودار
اگر/ از جان نگردد ایل من...» را با سختی خواندم. پس از کنسرت به علیرضا
گفتم که چرا تمپو کار اینقدر تند بود؟ او گفت که دیگر گذشته است.»
اصلیترین دلیل موفقیت «قدسیان آسمان» را شاید بتوان در محتوای شعر و تلفیق
درست شعر و ملودی آن دانست. ملودی و لحن حماسی عصار و سازبندی ضربی و زهی
این کار با آن صدای دفها با اقبال نسل جوان آن دوره مواجه شد. شعر این کار
هم جاذبه های زیادی داشت و مهمترین نقطه قوتش این بود که نوعی رجزخوانی
است که مولانا از زبان مولا علی (ع) بیان میکند. هرچند که برخی عبارات و
کلمات آن کمی برای مخاطبان عامه ثقیل بود.
از نقش ویدئویی که تلویزیون برای معرفی این اثر ساخت هم نباید غافل شد.
آنها قطعه «قدسیان آسمان» را روی صحنههای نبرد امام علی (ع) در فیلم
سینمایی «محمد رسول الله» (ص) تدوین کردند و هنوز هم گاهی از شبکههای
مختلف سیما پخش میشود.
-
***مسافر
خواننده: شادمهر عقیلی
ترانهسرا: نیلوفر لاریپور
آهنگساز: شادمهر عقیلی
تنظیمکننده: شادمهر عقیلی
آلبوم: مسافر
سال انتشار: 1377
ناشر: شرکت پیغام سحر
بخشهایی از ترانه: مسافر
خسته من بار سفر رو بسته بود/ تو خلوت آیینهها به انتظار نشسته بود/
میخواست که از اینجا بره/ اما نمیدونست کجا/ دلش پر از گلایه بود/ ولی
نمیدونست چرا
در آن سالها که خیلیها به دنبال تقلید از خوانندگان لسآنجلسی بودند و
موسیقی داخلی طرفدار چندانی نداشت، یک اتفاق باعث شد که ورق برگردد. این
اتفاق هم توسط موزیسین 26سالهای رقم خورد که آلبومش را در اسفند 77 روانه
بازار کرد. آن هم آلبومی که روی جلدش عکس یک خواننده با کت و شلوار و نگاه
خیره به افق دیده نمیشد! تصویر فوکوس ویلن و تصویر محو «شادمهر عقیلی» روی
جلد آلبوم «مسافر» در آن زمان یک سنتشکنی به حساب میآمد. سنتشکنیای که
فقط به این بخش مختص نبود و در سایر بخشهای آن آلبوم هم وجود داشت.
اما سرکاستی آن مجموعه یعنی قطعه «مسافر» با سایر آثار متفاوت بود. این
قطعه یک اثر ریتمیک یا عاشقانه محض نبود و اگرچه مثل کارهای آن دوره مدام
از تلویزیون پخش نمیشد، اما ماندگار شد. نهتنها ماندگار بلکه به الگویی
برای خوانندههای جوان زیادی تبدیل شد که آن اثر را دلیل حضورشان در دنیای
موسیقی میدانند.
نیلوفر لاریپور (ترانهسرای این آهنگ) درباره «مسافر» به سایت «موسیقی ما»
میگوید: «فروردین سال 77 از چهارراه استانبول رد میشدم. از کنار
مغازهای گذشتم که صدای موسیقی خاصی توجهم را جلب کرد. وارد شدم و پرسیدم
که این چه قطعهای است؟ صاحب مغازه گفت که این یکی از قطعات آلبوم بیکلامی
به نام «بهار من» است. نگاه کردم و دیدم که اسم «شادمهر عقیلی» روی آن
است. نوار را خریدم و طی چند روز به دفعات آن را گوش دادم.»
لاریپور میگوید که در آن زمان نمیدانسته که این آقای عقیلی خواننده هم
هست: «پس از انتشار قطعه «من باهارم تو زمین» خشایار اعتمادی گفتند که
آهنگسازش شادمهر عقیلی است. همان زمان با خودم گفتم که حتماً باید با این
آدم کار کنم. پیش از آن هم چند کار ترانه انجام داده بودم اما به سالها
قبل مربوط میشد.»
اما آشنایی با شادمهر چگونه رخ داد؟ «در اردیبهشت همان سال از سوی بنیاد
جانبازان سفارش یک کار به من داده شد. قرار بود که فیلمنامهی کلیپی را
بنویسم درباره جانبازان. در همان زمان پرسیدند که پیشنهاد شما برای
آهنگسازی کیست؟ من نام شادمهر عقیلی را مطرح کردم. البته شعر آن کار توسط
آقای «سهیل محمودی» سروده شده بود. شادمهر را پیدا کردند و هماهنگی قرار با
ایشان به عهده من گذاشته شد. یک قرار جمعی گذاشتند که عوامل کلیپ حضور
داشته باشند و برای اولین بار شادمهر را در اردیبهشت 77 دیدم و او موسیقی
زیبایی برای ترانه «وسعت سبز» ساخت که البته با صدای «حمید غلامعلی» اجرا
شد.»
«در همان جلسه به شادمهر گفتم که شعر میگویم و چند ترانه هم سرودهام. او
پیشنهاد داد که برای شروع کار ترانهای آماده کنم که با کلمه «مسافر» آغاز
شود. شادمهر گفت که این اثر برای تلویزیون است و اصلاً به فکر آلبوم هم
نبود. قرار بود این کار از شبکه «جام جم» (که در آن زمان فضای بازتری نسبت
به سایر شبکههای تلویزیون داشت) پخش شود. کلاً هم به نیت ایرانیان ساکن
خارج از کشور ساخته شده بود. همان شب ترانه را سرودم و روز بعد برای شادمهر
خواندم و شد شروعی برای همکاریهای ما. ابتدا شادمهر به فکر آلبوم نبود
اما پس از مدتی، او با شرکت «پیغام سحر» قرارداد بست و آلبوم «مسافر» آماده
شد.»
این ترانهسرای پرکار آن روزها درباره اثر «مسافر» در زندگی حرفهای خود
میگوید: «این آلبوم یک اتفاق خوب در زندگی من بود. همیشه زندگی خودم را به
قبل از مسافر و پس از مسافر تقسیم میکنم. انگار که مسافر فصل تازهای از
زندگی من است و جالب است بگویم که تقویم سال 77 هنوز هم پس از گذشت 17 سال
روی دیوار اتاقم هست. آلبوم مسافر هنوز هم حس عجیبی دارد و گوش دادن به آن
برایم آسان نیست. اگر جایی باشم که این کار پخش شود، باز هم با هجوم خاطرات
مواجه می شوم. یک بار یکی از دوستان گفت که ما از این آلبوم خاطره داریم و
من گفتم که شما از شنیدنش خاطره دارید ولی من با لحظه لحظه ساخته شدنش.
این اتفاقی است که بعید میدانم دیگر تکرار شود.«
لاریپور سپس نکتهای را میگوید که تاکنون کسی نمیدانسته: «مثلث من،
شادمهر و «بهروز صفاریان» خیلی خوب بود که متأسفانه ادامهدار نشد. تا
آنجایی که به یاد دارم، شادمهر میگفت که بهروز پشت کیبورد نشسته بود و
ملودی را زمزمه کرد و جرقه ساخت ملودی قطعه مسافر از آنجا زده شد. فکر
میکنم که ایده اصلی ملودی «مسافر» متعلق به بهروز است.»
او ادامه میدهد: «به نظر من مسافر همهچیز دارد. این قطعه در زمانی منتشر
شد که همه شرایط برای پذیرش یک موسیقی جدید آماده بود. مسافر یک قطعه شسته و
روفته است که میشود درباره جزء به جزء آن صحبت کرد. ترانه، موسیقی،
تنظیم، نوازندگی، صدای شادمهرو... حتی کاراکتر و تیپ شادمهر به عنوان یک
خواننده جوان با استقبال جامعه مواجه شد. جالب است که این آلبوم فقط مورد
علاقه جوانان نبود. افراد مسن هم در آن زمان این آلبوم را میشنیدند و دوست
داشتند. مسافر جادویی داشت که توانست با همه مردم ارتباط برقرار کند. بعید
است کسی با این اثر خاطره نداشته باشد و محال است دیگر چنین اتفاقی تکرار
شود.»
اصلیترین دلیل ماندگاری مسافر را شاید بتوان در این نکته دانست که به نوعی
حرف دل جوانان و خصوصاً دهه شصتیها بود. نسلی که اغلب آنها در همه ابعاد
زندگیشان با سردرگمی روبهرو بودند و درگیر ماندن و رفتنها. با اینکه
ملودی مسافر یک مقدار سخت بود اما به خوبی با ترانه هماهنگ شد و تنظیم این
قطعه هم یک سنتشکنی دیگر به حساب میآمد. زیرا با قطعات سرودگونهای که تا
پیش از آن به اسم موسیقی پاپ منتشر میشد، تفاوتهای زیادی داشت و یک
ترانه پاپ واقعی به حساب میآمد.
-
*** غزلک
خواننده: سعید شهروز
ترانهسرا: یغما گلرویی
آهنگساز: شادمهر عقیلی
تنظیم: بهنام ابطحی
آلبوم: غزلک
ناشر: همآواز آهنگ
سال انتشار: 1379
بخشهایی از ترانه: پشت
پلکام عکستو نقاشی کردم غزلک/ تو رو میبینم تا وقتی چشم میبندم غزلک/ یه
پیامه این تبسم که رو لبهای منه/ خیلی وقته که به گریههام میخندم غزلک/
غزلک چن تا غزل مونده تا اون لحظهی ناب/ پس کِی عکس یادگاری زنده میشه
توی قاب/ نگا کن واژه به واژه با منی مثل نفس/ مثل یک گل قدیمی لای برگای
کتاب...
یکی از خوانندههایی که اواخر دهه 70 در بازار موسیقی پاپ گل کرد، «سعید
شهروز» بود که با «پسرای مشرقی» پای به عرصه گذاشت و به خاطر آنکه قطعاتش
به جای فضایی که آن زمان «سرود» نامیده میشد، به فضای «ترانه» و موسیقی
«پاپ» نزدیک بود، خیلی زود به شهرت رسید. اتفاق بزرگ اما برای شهروز با
«غزلک» رخ داد. آلبوم متفاوتی که با حضور «شادمهر» و تنظیمهای «بهنام
ابطحی» و حضور افتخاری «ناصر عبدالهی» در یکی از قطعات آن، تولید شده بود و
در زمان خودش خیلی سر و صدا کرد.
فروش بالای این آلبوم، «غزلک» را در کنار «دهاتی» از شادمهر عقیلی و «مثل
هیچکس» از خشایار اعتمادی و... در زمره پرفروشترین آلبومهای موسیقی
ایران قرار داده است. نخستین قطعهی روی
B کاست این آلبوم، قطعه «غزلک» بود که جا پای سعید شهروز را به عنوان یک خواننده موفق در موسیقی پاپ کشور تثبیت کرد.
شهروز درباره روند ساخت «غزلک» به سایت موسیقی ما گفت: «شادمهر ترانهی این
قطعه را در دست داشت و قصد داشت خودش آن را بخواند. اما در عالم رفاقت، آن
را به من پیشنهاد داد و گفت که میخواهم تو آن را بخوانی. من هم به سراغ
دوستان در شرکت دارینوش -که آثار یغما گلرویی را در اختیار داشت- رفتم و
هماهنگیهای لازم را انجام دادم.»
«آن موقع اینطور نبود که کار را روی موبایل و کامپیوتر ضبط کنیم و با
ضبطصوتهای دستیِ کوچک این کار را میکردیم. راستش من هنوز هم گاهی به
همین روش ملودیها را ضبط میکنم! یک روز با یک ضبط و یک نوار کاست پیش
شادمهر رفتم. او ملودی «غزلک» را با گیتار ساخت و آن را خواند و من هنوز آن
صدا را به یادگار دارم. بعد من کار را برای تنظیم به «بهنام ابطحی» دادم و
اثری ساخته شد که حداقل برای خودم تا دنیا دنیاست، خاطرهاش ماندگار است.»
شهروز درباره دلیل هیت شدن این قطعه میگوید: «ما هنگام ساخت «غزلک»
نمیدانستیم قرار است معروف شویم یا بدرخشیم. از عواقبش بیخبر بودیم و
نمیدانستیم قرار است مورد تشویق قرار بگیریم یا انتقاد. کار را کاملاً
دِلی و درونی انجام دادیم و صرفاً آن را از روی عشق به موسیقی ساختیم. وقتی
فکر آدم درگیر نتیجه باشد، تمرکز کم میشود و شاید حس از بین برود. اما ما
هیچ دغدغه و نگاهی دربارهی آیندهی آن نداشتیم و نتیجهاش آن شد که
شنیدید. من هنوز هم هرگاه آن آلبوم را گوش میکنم، برایم تازگی دارد و فکر
میکنم به تازگی منتشر شده است.»
-
*** گلپونهها
خواننده: ایرج بسطامی
آهنگساز: حسین پرنیا
شعر: هما میرافشار
بخشهایی از ترانه: من
ماندهام تنهای تنها/ من ماندهام تنها میان سیل غمها/ من مرغک افسردهای
بر شاخسارم/ گلپونهها، گلپونهها چشمانتظارم/ میخواهم اکنون تا
سحرگاهان بخوانم/ افسردهام، دیوانهام، آزرده جانم...
آن زمستانِ نحس اگر نبود، آن زلزلهی ویرانگرِ بم، لابد حالا آواز ایران،
همچنان «ایرج بسطامی» را داشت؛ تنها خوانندهی چپ کوک مردش را. با تقدیر
اما نمیشود جنگید. خودِ بسطامی هم نتوانست؛ با آن همه استعداد و توانایی،
به خاطر فقر برگشت بم که زلزله آمد. فردایش بلیت سفر به هلند داشت. تقدیر
است دیگر؛ نمیشود کاریش کرد. مثل همین «گلپونهها» که بعد از مرگش این
چنین با استقبال مواجه شد و حالا آوازهاش دیگر ملی است.
همین تقدیر باعث شد تا ایرج بسطامی در اوج فعالیت هنری خود با مرگ برادرش
(نصرتالله بسطامی) روبهرو شود و از این رو برای سرپرستی خانواده برادرش
به بم بازگردد. او علاقه زیادی به برادر از دست رفتهاش داشت. زمانی که
برای تحصیل آواز به تهران رفته بود، برادر مخارج زندگیاش را تقبل کرده بود
و این بار نوبت ایرج بود که به بازماندگان برادرش ادای دین کند. بسطامی
هرگز ازدواج نکرد و با وجود این که در تنگنای شدید مالی بود، سرپرستی
خانواده برادر مرحومش را هم بر عهده گرفت.
زندهیاد بسطامی، از شاگردان محمدرضا شجریان بود و همکاریهای بسیاری با
پرویز مشکاتیان داشت. اولین آثارش را هم با زندهیاد مشکاتیان منتشر کرد.
-چه حیف که باید جلوی نام خیلی از بزرگان زندهیاد گذاشت- تصنیف «وطن من»
با شعری از ملکالشعرای بهار، یکی از مطرحترین آثاری است که از این همکاری
شکل گرفت و از طرف سازمان یونسکو سرود ملی اعلام شد. با این وجود
معروفترین تصنیف او «گل پونهها» است با آهنگسازی «حسین پرنیا» بر روی
شعری از «هما میرافشار».
«هما همایون» یا همان «هما میرافشار» بیشتر برای خوانندگان پاپ ساکن خارج
کشور شعر گفته؛ اما تصنیف «گلپونهها» نشان میدهد که اگر فعالیت بیشتری
در این حوزه داشت، میتوانست یکی از برترین تصنیفسرایان ایرانی باشد.
هرچند که نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که مرگ بسطامی و پخش چندین
بارهی آن از تلویزیون، عوامل موثری در فراگیری این قطعه هستند.
بسطامی از پنج سالگی به خواندن آواز علاقه نشان داد. پدربزرگ متوجه این
استعداد شد و گفت که او روزی خوانندهی بزرگی خواهد شد. پدرش اولین معلمش
بود و ردیفهای آوازی را در مکتب تهران، سبک استاد عبداللهخان دوامی نزد
عمویش یدالله بسطامی فرا گرفت و بعد از آن شاگرد شجریان شد. در همین زمان
انقلاب شد و تمرین آواز دشوار؛ اما او با تمام دشواریها به فعالیتهایش در
این زمینه ادامه داد و بعد از آشنایی با «پرویز مشکاتیان» در خانهی
شجریان، به گروه عارف راه پیدا کرد.
پرویز مشکاتیان درباره آشنایی خود با ایرج بسطامی گفته است: «اولین بار
بسطامی را در خانه شجریان دیدم. در آن زمان ما در کانون «چاووش» فعالیت
میکردیم و به خاطر شرایط اجتماعی آن زمان به خوانندههای بیشتری با صداهای
متفاوت نیاز داشتیم. من پشت در کلاس آواز استاد شجریان نشسته بودم تا
هنرجوها مرا نبینند. از آن جا بود که از صدای بسطامی خیلی خوشم آمد. ایشان
صدای خوبی داشتند و مثل همهی آدمهای کویرنشین خیلی مهربان و دوستداشتنی
بود. بعد از کلاس مدتی با او صحبت کردم تا با نقطه نظراتش راجع به هنر و
آواز و انگیزه خواندش آشنا شوم؛ ولی آن قدر ساده یافتماش که مصمم شدم تا
با او یک سالی در مورد قضایای پیرامونی سوای موسیقی به گپ و گفتگو بنشینم.»
در این مدت آثار متعددی در همکاری مشکاتیان با بسطامی ساخته شد؛ اما «حسین
پرنیا» دیگر آهنگسازی بود که با او آثاری خلق کرد از جمله «خانه بوی گل
گرفت»، «رقص آشفته» و «حال آشفته» و «آلبوم تصویری کنسرت بسطامی و گروه
همایون (گلپونهها ۱)». تصنیف «گلپونهها» در آلبوم «رقص آشفته» منتشر
شده است. این اثر تنها اثر تصویری انتشار یافته از ایرج بسطامی و حاصل
کنسرت او و گروه همایون در کرج (اجرا در زمستان ۱۳۷۸) است که کنسرت
گلپونهها نامیده شده. پرنیا میگوید که انتظار چنین استقبال پرشوری از
این اثر را نداشته؛ اگرچه حالا هر بار شنیدن آن یاد و خاطرهی خوانندهای
را برایش زنده میکند که یکی از برترینها بود.
-
*** پرواز
خواننده: گروه آریان
ترانهسرا: علی پهلوان / نینف امیرخاص
آهنگساز: سیامک خواهانی
تنظیمکننده: نینف امیرخاص
آلبوم: آریان 2 (... و اما عشق)
سال انتشار: 1380
ناشر: ترانه شرقی
بخشهایی از ترانه: گفتی
میخوام رو ابرا همدم ستارهها شم/ تو تکسوار عاشق من پری قصهها شم/
گفتم به جای شعر و قصههای بچگونه/ با هم بیا بسازیم زندگی رو عاشقونه/ ما
دو بال پرواز مرغ عشقیم/ پر میگیریم تا اوج آسمونها/ جای حسرت تو قلب ما
دو تا نیست/ نمیمونیم با غصه تک و تنها...
«پرواز» قطعاً محبوبترین و فراگیرترین آهنگ گروه آریان است. امکان نداشت
در کنسرتهای آریان، این قطعه دو بار خوانده نشود. همیشه تکرار میشد.
البته پس از آن دورهای که در کنسرتها مجوز اجرای این آهنگ داده نمیشد!
تا سالها زنگ موبایل خیلیها بود و حتی به سریالهای طنز تلویزیون هم راه
یافت.
در یکی از بخشهای سریال «چارخونه» رضا شفیعیجم و جواد رضویان زدند زیر
آواز و این قطعه را خواندند اما به جای مرغ عشق خواندند مرغ مهر. در حالی
که اینجا مرغ به مفهوم عمومی پرنده نیست و مرغ عشق خودش یک پرنده است.
این قطعه با ریتم بندری که به قول آریانیها «آریانیزه» هم شده بود، دلیل
اصلی موفقیت آلبوم دوم آریان یعنی «و اما عشق» بود. حجم بالای کنسرتها در
نقاط مختلف ایران و اجرای کنسرتهای خارجی آریان پس از این آلبوم کمسابقه
بود و آنها بعد از انتشار این آلبوم واقعاً بیرقیب بودند. با این قطعه
سیامک خواهانی هم موقعیت متفاوتتری در گروه آریان و اجراهای زنده آن پیدا
کرد. ویلن این قطعه کنسرتها را به هوا میبرد.
علی پهلوان درباره روزهای ساخت این قطعه که البته به چند ماه رسید،
میگوید: «آلبوم اول آریان به بازار آمده و حسابى ولوله به راه انداخته
بود. یکمیلیون و پانصدهزار نوار کاست رسماً به فروش رفته بود. در همان
روزها با سیامک و نینف نشسته بودیم و ساز میزدیم. من شروع کردم به نواختن
یکسرى آکورد با ریتم ششوهشت و سیامک هم ویولن را برداشت و بداههنوازى
کرد، ملودىها خیلى دلنشین بودند و گفتیم صبر کن تا ضبط کنیم. سیامک
مىساخت و مىنواخت و بعد از چند دقیقه، ما یک مجموعه ملودى بسیار دلنشین
با اجراى ویلن سیامک داشتیم که قرار شد بر رویش شعر بگذاریم. من و نینف
ملودىها را چندین بار گوش کردیم و دوباره پیش سیامک آمدیم و در آن جلسه
تصمیم گرفتیم که کدام بخش را ویلن اجرا کند و کدام قسمت را خواننده
بخواند.»
ترانه قطعه پرواز هم خیلی متفاوت از فضای آن روزها بود؛ ترانهای
واقعگرایانه که با فضای نسبتاً فانتزی و تینایجری آریان فاصله داشت. علی
پهلوان در این باره میگوید: «من و نینف قرار شد روى ترانه با هم کار کنیم.
تصمیم گرفتیم موضوع ترانه در مورد نگاه عقلانى به زندگى باشد. من بیت اول
را گفتم: «گفتى میخوام رو ابرا همدم ستارهها شم/ تو تکسوار عاشق من پرى
قصهها شم» روزها با نینف صحبت مىکردیم و پیشنهادهایمان را براى ابیات
دیگر به هم مىگفتیم. گاهى او نمىپسندید و گاهى من... ماه بعد نینف بیت
بعد را گفت و این داستان شش ماه به طول انجامید! جالب اینجاست که ابیات این
ترانه را یک در میان من و نینف گفتهایم.»
پکیج این قطعه واقعاً جور بود. تنظیم نوآورانه و زیباى نینف امیرخاص و
اجراى زیباى سیامک خواهانی این ترانه را جاودانه کرد: «با اینکه ١٥ سال از
عمر آن مىگذرد، هنوز زنده است و شنیده مىشود.»
پیش از کنسرتهاى تور آمریکای آریان هم یک ریمیکس از این آهنگ توسط
زندهیاد نیما وارسته تنظیم و به صورت تکآهنگ ارائه شد که باز هم مورد
استقبال مردم قرار گرفت: «آلبوم دوم گروه آریان که خیلىها آن را با آهنگ
پرواز مىشناسند، فروشى بیش از دو میلیون و هفتصد هزار نسخه دارد.» این را
علی پهلوان ادعا میکند.
نام این آهنگ در ابتدا «دو بال پرواز» بود که به پیشنهاد اعضاى گروه به «پرواز» تغییر داده شد.
-
*** رو در و دیوار این شهر
ترانهسرا: محمد زارع
آهنگساز: محمد زارع
تنظیم: امید حاجیلی
خواننده: محمد زارع
آلبوم: رو در و دیوار این شهر
سال انتشار: 1385
ناشر: چهره خندان / آواسازان ققنوس
بخشهایی از ترانه: رو
در و دیوار این شهر، همهش از تو یادگاره/ توی این کوچهی تاریک، منو تنها
نمیذاره/ یاد حرفای قشنگت، که تو قلبم لونه میکرد/ یاد دلتنگیِ چشمات،
که منو بهونه میکرد / میزنه آتیش به جونم، پس کجایی مهربونم / آخه من
ترانههامو واسهی کی پس بخونم...
نیمه اول دهه 80، دوران پرباری برای موسیقی پاپ ایران بود و تقریباً همهی
ستارههای امروز پاپ، در آن دوران ظهور کردند. «محمد زارع» از جمله
چهرههایی بود که در آن سالها با آلبوم «رو در و دیوار این شهر» قطعاتی
چون «رو در و دیوار این شهر» و «هوا بد شد» مطرح شد و کنسرتهایی نیز در
نقاط مختلف برگزار کرد، اما نتوانست نوار موفقیتهایش را حفظ کند. آثار او
در ابتدا با نام «کیارش قمیشی» در اینترنت پخش شد و گل کرد و خیلیها او را
فرزند سیاوش میدانستند. این قضیه تا حدی جدی بود که او مجبور شد روی کاور
آلبومش در کنار نام خود، عنوان «کیارش» را هم درج کند!
محمد زارع که چندی پیش آلبومی با نام «رو در و دیوار این شهر 2» را روانه
بازار کرده بود، درباره قطعه خاطرهانگیزش (رو در و دیوار این شهر) به سایت
«موسیقی ما» گفت: «این قطعه در سال 84 ساخته شد و آخرین قطعهای بود که به
آلبوم اضافه شد. وقتی دیدیم کار خوبی از آب در آمده، اسم آلبوم را هم «رو
در و دیوار این شهر» گذاشتیم. یادم هست ملودی این قطعه در حالی به ذهنم
رسید که مشغول قدم زدن در خیابان بودم.»
او ادامه میدهد: «آن زمان در یک تیم حرفهای که چهرههایی چون همایون
نصیری، امید حاجیلی، بابک ریاحیپور، اسماعیل حسینی و... در آن حضور
داشتند، مشغول همکاری بودیم که فکر میکنم دلیل موفقیت این قطعه همین بود.
همچنین «احسان خسروی» که تهیهکننده بسیار خوبی بود در کنارمان حضور داشت
که این برای یک هنرمند خیلی باارزش است و میتواند بدون دغدغه فقط روی ساخت
آثار خود متمرکز شود و در نتیجه کار خوب بسازد و اجرا کند.»
-
*** بیراههها (پیلههای پرواز)
خواننده: علی لهراسبی
ترانهسرا: روزبه بمانی
آهنگساز: بهروز صفاریان
تنظیمکننده: بهروز صفاریان
تیتراژ سریال «پیلههای پرواز» (سال 1384)
آلبوم: مثلث (سال 1385)
ناشر: همآواز آهنگ
بخشهایی از ترانه: اونی
که مدعی بود عاشقته/ تو رو توو فاصلهها تنها گذاشت/ بیخبر رفت و تو این
بیراههها/ رد پاشم واسه چشمات جا نذاشت/ آه دلو سوزوندی/ آه چرا
نموندی؟...
«پیلههای پرواز» سریالی بود که در 1384 به کارگردانی «حسین سهیلیزاده» از
شبکه دوم روی آنتن رفت و در مدت زمان کوتاهی توانست مورد توجه قرار بگیرد.
حضور بازیگرانی چون جمشید مشایخی، بهنوش طباطبایی، حسن جوهرچی، رامتین
خداپناهی و... در کنار قصه گیرا باعث شد خانوادههای ایرانی درگیر این
سریال شوند و یکی از پربینندهترین سریالهای دهه 80 لقب بگیرد.
اما غیر از اینها، ترانه تیتراژ این سریال هم در زمان خود به محبوبیت زیادی
رسید و در موفقیت سریال هم نقش عمدهای داشت. خواننده آن «علی لهراسبی»
بود که اگرچه پیش از آن کارهایی از او منتشر شده بود، اما این ترانه سکوی
پرتاب او به سمت موفقیت و محبوبیت شد. پس از این ترانه بود که ترانه
تیتراژهای تلویزیونی یکییکی به لهراسبی سپرده شد و او توانست در میان مردم
و به ویژه مخاطبان تلویزیونی طرفداران زیادی پیدا کند.
لهراسبی درباره قصه ساخته شدن این اثر به سایت «موسیقی ما» میگوید: «زمانی
که برای «پیلههای پرواز» به دفتر آقای سهیلیزاده رفتم، یک خواننده
تازهکار بودم که تمایل بسیاری به خواندن ترانه تیتراژ داشتم. او آن روز
علی لهراسبی را همانقدر مورد لطف خود قرار داد که وقتی برای «دلنوازان» به
دفترش رفتم؛ در صورتی که مذاکره برای تیتراژ «دلنوازان» مقطعی بود که من
به مردم معرفی شده بودم. انرژیای که حسین سهیلیزاده سرکار «پیلههای
پرواز» به من داد را هیچوقت فراموش نمیکنم. او به من انگیزهای داد که از
جان و دل برایش کار کنم. «پیلههای پرواز» برای من یک تجربه موفق بود.
آماری که من گرفتم، نشان میداد که خیلی از افرادی که ترانه «پیلههای
پرواز» را شنیده بودند، نمیدانستند که این ترانه، تیتراژ یک سریال است.
منظورم این است که در نهایت، خود آهنگ و ترانه تعیینکننده موفقیتاش است؛
هر چند نقش سریال و تیتراژ را هم نمیتوان نادیده گرفت.»
لهراسبی درباره رویه تولید این اثر نیز میگوید: «زمانی که توسط آقای
مشایخی خواندن تیتراژ «پیلههای پرواز» به من پیشنهاد شد، پذیرفتم. اما
وقتی که آهنگ آماده را شنیدم، مردد شدم. با ارادتی که به آقای مشایخی پیدا
کرده بودم، رویم نمیشد که بگویم آهنگ را با این شکل نمیخوانم. پیشنهاد
دادم که تست بزنیم. نصف کار را که ضبط کردیم، در فرصت دو ساعتهای که به
وجود آمده بود، با هم بسیار صحبت کردیم و آنجا بود که موضوع را انتقال دادم
و حرفم را گفتم و تأکید کردم که اتفاقی که کارگردان و تهیهکننده به
دنبالش هستند، با آن ملودی نمیافتد. وقتی که نظر من را خواستند، آهنگ
«اونی که مدعی بود» را پیشنهاد دادم. تا آهنگ را شنیدند، گفتند: «ما همین
را میخواهیم». بههرحال ما مجبور شدیم قسمتهایی را برای نزدیکی به فضای
سریال ادیت کنیم. از همه این حرفها میخواهم به این برسم که انتخابهای
غلط هستند که باعث شکست یک کار میشوند. خواننده نباید در هنگام انتخاب
شدن، جَوزده شود و چشم و گوش بسته تصمیم بگیرد.»
ادامه روند تیتراژخوانی او که عمدتاً در فضاهایی عاشقانه و غمگین بود، لقب
«سلطان غم» را برای او به ارمغان آورد. لقبی که او هرگز با آن موافق نبود و
اعتقاد داشت آثارش بیشتر عاشقانه هستند تا غمگین.
-
*** این چه حسیه
خواننده: سهراب پاکزاد
ترانهسرا: سهراب پاکزاد
آهنگساز: سهراب پاکزاد و امیر طبری
تنظیمکننده: نیما وارسته
آلبوم: زیر بارون
تاریخ انتشار: آبان 88
ناشر: آهنگ پارسیان
بخشهایی از ترانه: آروم
آروم تو گوشم بگو که میمونی/ هر شب هر روز هر لحظه به یادم میمونی/ ذره
ذره از عشقت من دارم میمیرم/ من تو فکرم چهجوری دستاتو بگیرم/ حالا دستات
تو دستام، نگاتم تو نگام/ این چه حسیه، چه حالیه، چرا من رو هوام...
همهچیز با یک آگهی دو کادره در سایت «موسیقی ما» آغاز شد: عکس دو جوان
ناشناس و خوش چهره و جملهای که در شلوغیهای سال 88 کلی علامت سوال برای
دوستداران موسیقی ایجاد کرده بود: «زیر بارون؛ منتظر یه آلبوم تازه
باشید...»
یک ماه پس از انتشار این آگهی آلبوم «زیر بارون...» با صدای سهراب پاکزاد و
امیر طبری، دو جوان گمنام که به نظر میرسید برای ارائه آلبومشان
انگیزههای زیادی هم دارند، وارد بازار موسیقی کشور شد. حضور مرحوم «نیما
وارسته» در این آلبوم به عنوان تنظیمکننده نکته اصلی و مهم آن بود.
هنرمندی که در آن سالها با حضور تأثیرگذارش در آلبوم «حمید عسکری» توانسته
بود به یک باره نامی برای خود دست و پا کند.
کلیه مراحل تولید و ساخت این آلبوم در استودیوی میدان فاطمی نیما وارسته
انجام شد. پدر «نیما وارسته» درباره آن سالها و مراحل تولید آلبوم
میگوید: «من بارها میدیدم که نیما چقدر برای تولید این آلبوم وقت و
انرژی صرف میکرد. خیلی این آلبوم برایش مهم بود و همین باعث شده بود بارها
شاهد جر و بحث بچهها با نیما درباره آلبوم باشم.»
آلبوم به محض انتشار به یک باره سر و صدا کرد و قطعه «این چه حسیه» روز به
روز فراگیرتر و پرطرفدارتر شد. سر از همه مهمانیها و حتی شبکههای
ماهوارهای در آورد تا «امیر و سهراب» پدیدههای جدید بازار موسیقی پاپ
باشند. کنسرت مشترک آنها با «محمدرضا گلزار» و بابک جهانبخش و مازیار فلاحی
(که در آن سالها هنوز چهرههایی نهچندان سرشناس بودند) باعث شد صدای
آثارشان بیشتر و بیشتر شنیده شود.
سهراب پاکزاد درباره لحظه تولد این قطعه میگوید: «کل آلبوم را با نیما
تمام کرده بودیم و من همچنان اعتقاد داشتم که باید یک اثر با نوعی
ساختارشکنی در آلبوم حضور داشته باشد. گفتم دوست دارم که یک قطعه در این
آلبوم داشته باشم و اصلاً هم مهم نیست که شنیده نشود. ولی میخواهم آن را
بر اساس استاندارهای جهانی بسازم. با همین دید ترانه را نوشتم و کلمههایی
را هم انتخاب کردم که زمزمهپذیر باشند. اوورتور هر قطعه تا زمانی که به
صدای خواننده میرسد معمولاً بین 20 تا 30 ثانیه است ولی در این قطعه حدود
یک دقیقه و نیم اورتور گذاشتیم. همان داستان ساختارشکنی و این حرفها. کل
ترانه هم سه خط بود که تکرار میشد. حدود 5 ماه هم تنظیم آن طول کشید. ولی
خیلی زودتر از زمانی که فکرش را میکردیم گرفت و همهگیر شد. یک شب بعد از
انتشار آلبوم از استودیو با نیما بیرون که میآمدیم، دقیقاً در مقابل
استودیو از داخل یک ماشین کار را با هم شنیدیم که از دور دارد به ما نزدیک
میشود. باور نکردنی بود ولی این اتفاق افتاده بود.»
«نیما به قدری روی کیفیت این اثر تعصب داشت که همیشه در جمعهای موسیقی هر
وقت بحثهای محتوایی پیش میآمد، میگفت هر قطعهای که در ایران و جهان
دارید را از لحاظ کیفیت و «کوالیتی» کنار این قطعه بگذارید و مقایسه کنید.
شک نکنید «این چه حسیه» بهتر و بالاتر است.»
در مورد این ترانه شنیده میشود که نیما وارسته بو میبرد که «این چه حسیه»
هیت خواهد شد و به همین دلیل تلاش زیادی میکند که آن را از امیر و سهراب
گرفته و به یک خواننده معروفتر بسپارد تا حتماً شنیده شود. اما این ماجرا
با مخالفت امیر و سهراب مواجه شده و در نهایت این ترک با صدای سهراب پاکزاد
منتشر و هیت میشود.
محسن رجبپور درباره این قطعه در جمعی خصوصی گفته است: «این آلبوم را نیما
برای انتشار پیش من آورد. اما در اولین جلسه آشنایی از آن دو جوان حرکت
کوچکی دیدم که به مذاقم خوش نیامد و باعث شد اصلاً کار را گوش نکنم. «این
چه حسیه» جزو معدود قطعاتی است که همیشه حسرت میخورم که چرا من آن را
منتشر نکردم؛ چون کاری میکردم که این آهنگ در سطح جهانی سر و صدا کند.»
«این چه حسیه» جزو معدود قطعاتی بود که در کلابهای خارجی هم پخش میشد و
انتشار برخی ویدئوها از آن در کلابهای خارجی، دردسرهایی را هم برای «امیر و
سهراب» در پی داشت. هر چند تیم آنها دوام زیادی نیاورد و یکی دو سال بعد
از انتشار این آلبوم، از هم جدا شدند و «امیر طبری» آلبوم شخصی خود را با
نام «زیر بارون 2» روانه بازار کرد تا عملاً آن تیم موفق سال 88 از هم
بپاشد.
-
*** زیر آسمون شهر
خواننده: امیر تاجیک
ترانهسرا: محمدعلی شیرازی
آهنگساز: مهدی غفوریان
تنظیم: امید تاجیک
میکس و مسترینگ: زندهیاد نیما وارسته
آلبوم: زیر آسمون شهر
سال انتشار: 1379
ناشر: پیام اسلام
بخشهایی از ترانه: آدما
با هم و تنهان، هر کدوم یه جور معمان/ بعضی واژهها یه رازن، بعضی واژهها
بیمعنان/ آدما نقشای رنگین، گاهی شادن گاهی غمگین/ آخه زندگی بنا نیست که
سراسر باشه شیرین/ زیر آسمون این شهر، چرا دشمنی چرا قهر؟/ وقتی که میشه
تهی کرد، جام زندگی رو از زهر...
«زیر آسمان شهر» از جمله محبوبترین سریالهای طنز صدا و سیما در تمام
سالهای پس از انقلاب است. مجموعهِای به تهیهکنندگی و کارگردانی «مهران
غفوریان» که هر شب بینندگان زیادی را پای تلویزیون میکِشاند تا آن را از
شبکه سوم سیما ببینند. شاید تیتراژ این سریال را هم بتوان به اندازه خود آن
موفق دانست. قطعهای با صدای «امیر تاجیک» که حسابی گل کرد و بعدها در
قالب آلبومی با نام «زیر آسمون شهر» هم منتشر شد.
امیر تاجیک در خصوص همکاریاش با این سریال و ساخت قطعه «زیر آسمون شهر» به
سایت «موسیقی ما» گفت: «قطعه «زیر آسمان شهر» محصول سال 1379 است و پخش
سریال تا سال 83 ادامه داشت. در ابتدا از شعر آقای رضا عطاران استفاده شده
بود، اما بعد از قسمت دوم شعری از استاد محمدعلی شیرازی مورد استفاده قرار
گرفت. پیشنهاد همکاری با این سریال از سوی مهران و مهدی غفوریان عزیز به من
داده شد. مهدی و برادرم -امید- در آن روزها با هم همکاری داشتند و مهران
هم از دوستان من بود. ابتدا قرار بود قطعهای در فضای آثار فرهاد و فریدون
فروغی بسازیم، اما بعد ملودی این قطعه ساخته شد و دیدیم که ملودیِ خوبی است
و بعد هم کار تنظیم و اجرا شد. این قطعه را در استودیوی «نیما وارسته»ی
عزیز ضبط کردیم و در واقع اولین قطعهی رسمیای بود که نیما آن را ضبط
کرد.»
امیر تاجیک درباره فضای این قطعه گفت: «سریال طنز بود ولی ما یک موسیقیِ
جدی برای آن ساختیم، در حالی که شاید همه منتظر بودند تیتراژ آن سریال هم
فان باشد اما یک کار جدی و بااحساس ساخته شد. حقیقتاً من هم کار را با
احساس و انرژیِ بالایی اجرا کردم. شعر زیبای آقای شیرازی، ملودی دلنشین
مهدی غفوریان، تنظیم و فضاسازی مناسب امید تاجیک و میکس و مسترینگ نیما
وارستهی عزیز، دست به دست هم داد و باعث شد فضای دلنشینی برای این قطعه به
وجود بیاید که به دل مردم بنشیند. یادم هست بعد از همان چند قسمت اول
دوستان تماس میگرفتند و میگفتند ما منتظر مینشینیم تا سریال تمام شود و
تیتراژ را بشنویم! این قطعه نوستالژی زیبایی ایجاد کرد و خاطرات قشنگی در
آن دوران که دوران طلایی موسیقی پاپ بود، رقم زد.»
موفقیت این قطعه باعث شد امیر تاجیک عنوان آلبوم بعدیاش را هم زیر آسمون شهر انتخاب کند و این قطعه هیت را در آن بگنجاند.
برای خیلی از ما سوال است که ترانههایی که همیشه میشنیدیم و زمزمه
میکردهایم، در چه شرایطی ساخته شده و چگونه تا این حد فراگیر شدهاند.
«موسیقی ما» حین انتخاب و معرفی صد هیت برتر 4 دهه اخیر موسیقی ایران، در
مورد این قطعات به این دو سوال پاسخ میدهد که هر قطعه چگونه ساخته شده و
در چه شرایطی و به چه دلیلی هیت شدهاند.
بنابراین هر روز داستان شکلگیری و هیت شدن
10 قطعه را از میان این 100 قطعه برای شما منتشر میکنیم.
نکته: در انتشار این قطعات هیچگونه ترتیبی رعایت نشده است.*** عجب رسمیه خواننده: رسول نجفیان
ترانهسرا: رسول نجفیان
آهنگساز: رسول نجفیان
تنظیمکننده: رسول نجفیان
آلبوم: بیبیجان
سال انتشار: 1375
ناشر: دارینوش
بخشهایی از ترانه: عجب
رسمیه رسم زمونه/ قصهی برگ و باد خزونه/ میرن آدما، از اونا فقط/
خاطرههاشون به جا میمونه/ کجاس اون کوچه؟ چی شد اون خونه؟/ آدماش کجان؟
خدا میدونه...
«ترانه «رسم زمونه» عصاره 50 سال زندگی من است. گوشهگوشه تهران برای من پر
از خاطرات است که هیچگاه فراموش نمیکنم. آدمهایی در زندگیام نقش
داشتهاند که برخی از آنها دیگر در جمع ما نیستند، از پدر و مادر و
پدربزرگ و مادربزرگ گرفته تا دوستان و آشنایان. اما شاید جرقه اصلی سرودن
این شعر زمانی در من زده شد که خانه دوره کودکی من را ویران کردند و به
جایش ساختمان نویی ساختند. ما در آن خانه بزرگ تنها دو اتاق داشتیم و
همسایههای دیگری هم در کنارمان زندگی میکردند.»
این نخستین جملههایی است که «رسول نجفیان» درباره چگونگی شکلگیری این
ترانه خاطرهانگیز میگوید. بازیگر باسابقه سینما و تلویزیون که مدتهاست
به نقشآفرینی میپردازد و علاوه بر فعالیت در حوره بازیگری، دستی هم در
موسیقی دارد.
ماجرای همهگیر شدن قطعه «رسم زمونه» هم داستان جالبی دارد: «با وجود شرایط
مالی نهچندان خوب در کلاسهای استاد مهرتاش حاضر میشدم و ردیفهای آوازی
را میآموختم. همه این تجربیات باعث شد که من پیشینه خوبی از موسیقی و
اشعار بزرگان داشته باشم. روزی رسید که بالاخره آن اتفاقی که منتظرش بودم،
افتاد. در شبکه پنج پخش یکسری برنامههای زنده شروع شده بود که البته
اعتراف میکنم خیلی سخت بود و بسیاری از مجریان برای حضور در این
برنامهها، استرس زیادی داشتند. حتی مهمانان هم برای حضور در این برنامه
چندان راغب نبودند. در یکی از همین برنامهها بود که متأسفانه مهمان ما
نیامد و مدیر شبکه هم نگران بود و میگفت حالا که مهمان نیست، میخواهی
چطور برنامه را پر کنی؟ من ولی انرژی خوبی داشتم و گفتم یکسری نواها و
آواهای قدیمی دارم که میتوانم آنها را اجرا کنم. مطمئن هستم که مورد توجه
قرار میگیرد. با چند مخاطب برنامه هم که مستقیم روی خط ما میآیند صحبت
میکنیم و برنامه بالاخره پر میشود.»
نجفیان ادامه میدهد: «از آنجایی که خداوند باید بخواهد تا یک اتفاقی
بیفتد، من «رسم زمونه» را اولین بار در آن برنامه خواندم. یعنی اگر مهمان
من در آن روز میآمد، شاید اصلاً همه این اتفاقات هرگز برای من نمیافتاد.
من خواندم و اصلاً هم انتظار نداشتم که تا این حد مورد توجه قرار بگیرد.»
خواننده آلبوم «بیبیجان» درباره بازخوردهای آن اجرا میگوید: «آن روز
گذشت و فردای آن برنامه با من تماس گرفتند و با یک لحن ترسناکی گفتند که
مگر تو در آن برنامه چه کار کردهای؟! من برق از چشمانم پرید و ترسیدم.
گفتم نکند که حرف نامربوطی زده باشم که صلاح نبوده. ولی پرسوجو که کردم،
متوجه شدم مردم به تلفنهای سازمان هجوم آوردهاند و کلی درخواست برای پخش
این برنامه شده است. در همان روزها هم عزیزی از دنیا رفت که بهانهای شد تا
این کار دوباره به مناسبت مرگ ایشان پخش شود و خلاصه این داستان همهگیر
شدن آن ترانه با صدای من بود. بعدها برادران «معظمی» سراغم آمدند و به لطف
هنر آقای حمیدرضا صدری، آلبوم «بیبیجان» با صدای من منتشر شد.»
-
*** باران تویی
گروه چارتار
خواننده: آرمان گرشاسبی
ترانهسرا: احسان حائری
آهنگساز: آرش فتحی
تنظیمکننده: آیین احمدیفر
آلبوم: باران تویی
سال انتشار: 92
ناشر: تصویرگستر پاسارگاد
بخشهایی از ترانه: باران
تویی، به خاک من بزن/ بازآ ببین، که بی مَهِ تو من، هوای پر زدن ندارم/
باران تویی، به خاک من بزن/ بازآ ببین، که در ره تو من نفسبریده در
گذارم...
شاید داستان شکلگیری گروه «چارتار» به خودیِ خود جذابترین بخش فعالیتهای
هنری آنهاست. آرمان گرشاسبی درباره شکلگیری این گروه میگوید: «یک دوستی
قدیمی میان من و آرش وجود داشت و همینطور من و احسان. از طرفی آرش هم با
آیین دوست بود. آرش ساز میزد و من هم آواز کار میکردم. ولی آرش از این
موضوع بیخبر بود. یک روز خیلی اتفاقی آرش ساز زد و من هم خواندم. آرش که
از تمرینهای من بیخبر بود، گفت تو چقدر خوب میخوانی، صبر کن به تو خبر
میدهم. نمیدانستم چه تصمیمی دارد. بعد هم آرش یک ملودی سنتی ساخت و آیین
هم آن را الکترونیک تنظیم کرد. بعد یک روز با من تماس گرفت و قرار گذاشتیم و
موسیقی را برای من پخش کرد و گفت برای تکمیل کار به یک شاعر نیاز داریم،
کسی را سراغ نداری؟ من هم احسان را معرفی کردم، احسان پذیرفت و روی ملودی،
ترانهای نوشت و وقتی هر چهار نفر روی شعر توافق کردیم، من هم آن قطعه را
خواندم. آنجا بود که دیدیم پکیج خوبی از کار درآمده و بدون اینکه حرفی
بزنیم، کار روی قطعه دوم را شروع کردیم.»
چند قطعه از «چارتار» که منتشر شد، به یکباره موجشان همهجا را گرفت و
«باران تویی» به انتخاب بسیاری از علاقهمندان به موسیقی تبدیل شد. آنها
هنوز خودشان را جدی نگرفته بودند و موضوع، زمانی برایشان جدیتر به نظر آمد
که حضورشان در برنامه زنده رادیویی رادیو جوان خبرساز شد و آنها توانستند
رکورد SMSهای آن برنامه را بشکنند. حالا «چارتار» دیگر یک نام شناخته شده
بود که پیش از انتشار رسمی آثارش مورد توجه قرار گرفته بود.
آرش فتحی درباره روزهایی که قطعه «باران تویی» در مرحله تولید بود میگوید:
«ساختن ملودی نو و در عین حال آشنا، دشوار است. علت این اتفاق این است که
من دانشآموخته موسیقی غربی هستم و از دیدگاه و دریچههای این موسیقی به
دستگاههای ایرانی نگاه میکنم. برای همین دستم بازتر است که موسیقی شرقی
را بسط و گسترش دهم و خودم را در دستگاههای موسیقی ایرانی محصور نکنم.
مثلاً در قطعه «باران تویی» با استفاده از هارمونی غربی دستگاهم را در
موسیقی ایرانی تغییر دادم، یعنی از دستگاه دشتی وارد دستگاه اصفهان شدم.
حداقل تا آنجایی که من میدانم، تاکنون نشنیدهام که چنین چیزی در جای
دیگری باشد که یک نفر آهنگ را بسازد و یک شاعر و تنظیمکننده و خواننده
مجزا در گروه حضور داشته باشد. به نظر من یکی از جنبههای نو بودن صدای
چارتار به دلیل همین نوآوری در تشکیل گروه بوده است. اول ملودی ساخته
میشود ولی این به عنوان یک اصل در گروه نیست. برای شروع کار و آلبوم اول
این اصل را پیش گرفتیم که ملودی اول ساخته شده و بعد روی آن کلام قرار
میگیرد. طی صحبتهای من و احسان و صحبتهای گروهی به این نتیجه رسیدیم که
برای آلبوم اول این تجربه میتواند جواب بدهد. ولی برای آلبومهای بعدی
شاید راههای دیگری را انتخاب کنیم. من ملودی را میسازم و چون که من قدم
اول هستم، تمام بچهها باید با ملودی من ارتباط برقرار کنند. احسان و آیین و
آرمان قدمهای بعدی من هستند و باید حتماً ارتباط برقرار کنند تا بتوانند
کلام بیافرینند و تنظیم و اجرا کنند. بنابراین آنها در مورد ملودی حتماً
باید نظر بدهند و از فیلترشان رد شود که این مسأله بسیار مشکلی است. من
احساس میکنم کار من کیفیت بالایی دارد، چون هم از فیلتر خودم که آدم
وسواسی هستم رد میشود و هم از فیلتر سه آدمی که سه سلیقه مختلف راجع به
موسیقی دارند و باید آن سه نفر را ارضا کنم. باید از فیلتر آنها هم رد شود و
به قدمهای بعدی برسیم. این راجع به احسان هم اتفاق میافتد که باید من را
ارضا کند و آرمان و آیین هم همینطور هستند. یعنی مدام از فیلتر یکدیگر رد
میشویم و بنابراین خروجی چارتار یک اثر باکیفیت است.»
از سوی دیگر خیلیها اعتقاد دارند حضور «مهناز افشار» در تیزر تبلیغاتی این
آلبوم در زمان انتشارش بسیار در فراگیر شدن این اثر نقش داشته است. «باران
تویی» حالا به نماد «چارتار» تبدیل شده و همه انتظار آلبوم جدید این گروه
را میکشند. آلبومی که میتواند موفقیتهای گروه را دوچندان کند. هرچند
تاریخ موسیقی در ایران بعد از انقلاب نشان داده که بسیاری از هنرمندانی که
در آلبوم اول بهشدت همهگیر شدهاند، در آلبومهای بعدی کمتر توانستهاند
آن موفقیت نخست را تکرار کنند.
-
*** دروغه
ترانهسرا: مازیار فلاحی
آهنگساز: مازیار فلاحی
تنظیمکننده: مازیار فلاحی
آلبوم: قلب یخی
سال انتشار: 1390
ناشر: تصویر دنیای هنر
بخشهایی از ترانه: همه
میگن که تو رفتی/ همه میگن که تو نیستی/ همه میگن که دوباره دل تنگمو
شکستی/ دروغه.../ چهجوری دلت میومد/ منو اینجوری ببینی/ با ستارهها چه
نزدیک/ منو تو دوری ببینی/ همه گفتن که تو رفتی/ ولی گفتم که دروغه...
ترانه «دروغه» را مازیار فلاحی برای پدرش مینویسد. پدری که دیگر در کنارش
نیست و او هم نمیخواهد این دوری را باور کند. چند سال بعد هم روی این
ترانه ملودی میسازد و تنظیم میکند و معروفترین ترانه «مازیار فلاحی» شکل
میگیرد. قطعه «دروغه» برای اولین بار در یکی از قسمتهای سریال «قلب یخی»
شنیده شد و مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. اتفاقاً این اثر روی یکی از
بخشهای «قلب یخی» پخش شد که «حمید گودرزی» معشوقه خود را از دست داده بود و
در میانههای ترانه میگوید: «نگام با نگاهش جون گرفته بود.»
در سال 89 برخلاف امروز چندان مرسوم نبود که خوانندهها بلافاصله پس از پخش
قطعه خود در یک سریال، نسخه اصلی آن را هم از طریق اینترنت منتشر کنند. به
همین دلیل برخی از مخاطبان «دروغه» را از روی سریال «قلب یخی» که در شبکه
نمایش خانگی پخش میشد ضبط کردند و صدای حمید گودرزی هم روی آن ضبط شده
بود. تا اینکه در خرداد 1390 نسخه باکیفیت این قطعه در آلبوم «قلب یخی» -که
اولین حضور رسمی مازیار فلاحی در بازار موسیقی به شمار میرفت- منتشر شد.
فلاحی در آن آلبوم قطعات ریتمیک و ششوهشت هم داشت اما ترجیح داد که برخلاف
روال معمول، این قطعه غمانگیز را برای سرآلبومیِ «قلب یخی» انتخاب کند.
فلاحی درباره ساخت قطعه دروغه به مجله «زندگی مثبت» گفت: «دروغه اولین قطعه
آلبوم «قلب یخی» برای پدرم بود، ولی من تا به حال این مسأله را ذکر
نکردهام. بین سن 16 تا 17 بودم که پدرم را از دست دادم. این سن شاید
سختترین دوره برای یک فرزند باشد که پدرش او را تنها بگذارد. درست لحظهای
که شما احتیاج دارید یک فرد قوی در خانواده هوای شما را داشته باشد، دیگر
او را ندارید. آنجاست که تنها میمانید و باید روی پای خودتان بایستید؛
زیرا خانوادههای ایرانی معمولاً متکی به پدر هستند.»
او در یک گفتگوی دیگر با سایت «موسیقی ما» هم توضیح میدهد: «ترانه «دروغه»
در قصه یکخطی، داستان آدمی است که عزیزی را از دست داده اما نمیخواهد آن
را باور کند.»
مازیار فلاحی در پاسخ به سوال خبرنگار نشریه «یکشنبه» درباره اینکه آیا فکر
میکرد که «دروغه» هیت شود، میگوید: «نه هیچوقت! این آهنگ قصه کسی است
که یک نفر را از دست داده و نمیخواهد این ماجرا را باور کند. شما واقعاً
میتوانید از قبل فکر کنید که آهنگی با چنین سوژهای هیت شود؟ بنابراین
مطمئن باشید وقتی داشتم این آهنگ را میساختم، اصلاً به هیت شدن آن فکر
نمیکردم و فقط میخواستم کاری بسازم که نشاندهنده احساس خودم باشد و بعد
با دل آدمهای دیگر احساس نزدیکی کند. همین!»
اصلیترین دلیل مطرح شدن قطعه «دروغه» شاید همان ضربالمثل معروف «هرچه از
دل برآید لاجرم بر دل نشیند» باشد. زیرا این اصطلاحاً یک کار دلی است و
ترانهاش هم به گونهای سروده شده که هرکسی میتواند خودش را جای راوی قرار
دهد. در همهگیر شدن این قطعه نباید نقش فصل اول سریال «قلب یخی» به
کارگردانی «محمد حسین لطیفی» را هم نادیده گرفت. مجموعهای که در ماههای
اول توزیع با استقبال ویژهای از سوی مخاطبان روبهرو شد ولی در ادامه
اولین سریال شکستخورده نمایش خانگی لقب گرفت.
-
*** مِی عشق
شاعر: فخرالدین عراقی
آهنگساز: علی تفرشی
تنظیمکننده: علی تفرشی
آلبوم: دیوانه شو (1379)
بخشهایی از ترانه: من
مست میعشقم هشیار نخواهم شد/وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد/امروز چنان
مستم از بادهٔ دوشینه/تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد/تا هست ز نیک و بد
در کیسهٔ من نقدی/در کوی جوانمردان عیار نخواهم شد
«علی تفرشی» درباره ساخت قطعه «می عشق» به سایت «موسیقی ما» گفت:«من در سال
78 این قطعه را ساختم و شعر آن از «فخرالدین عراقی» است. این اثر را در
دستگاه «نوا» ساختم. قطعه تلفیقی یعنی تلفیق موسیقی پاپ و سنتی با ریتم لنگ
در میزان پنج هشتم بود. به خاطر دارم که تولد حضرت علی (ع) بود و از چند
وقت قبل دیوان عراقی را برای انتخاب یک شعر و ساخت قطعه جدید میگشتم. چهار
یا پنج غزل را انتخاب کرده بودم اما باز هم به نیت حضرت علی (ع) بر دیوان
عراقی تفأل زدم. در آن لحظه غزل من مست میعشقم در برابر من ظاهر شد. تعجب
کردم که چرا تا کنون این غزل را ندیده یا از روی آن رد شده بودم. بلافاصله
به اتاق کار خودم رفتم و پشت پیانو نشستم و نواختم و این قطعه را خواندم.
زمانی که چشم باز کردم دیدم دقایقی است که این غزل را تا پایان خوانده ام.
فهمیدم که این ملودی از جای دیگری رسیده و لطفی بوده است. ورق نت برداشتم و
گفتم که سریع بنویسم زیرا برای خودم نیست و فراموش میکنم! یادم هست که
عجله زیادی برای نوشتن نت داشتم. به دنبال انتخاب دستگاه و شکل و شمایل خاص
برای شروع و پایان ملودی نبودم. این ملودی واقعا از آن کارهایی بود که
خودش ساخته شد و خدا را شکر تا امروز هنوز خودم دوست دارم و مردم هم دوست
دارند.»
در دهه هفتاد کلا فضا برای ارائه هر نوع موسیقی مناسب بود و مخاطبان آثار
مختلف را به راحتی میپذیرفتند. از جمله قطعاتی که پاپ سنتی بودند. آثار
زیادی در این سبک با صدای خوانندگان مختلف منتشر شد که هم مشخصههای یک اثر
پاپیولار را داشتند و هم ویژگیهای یک قطعه سنتی را میشد در آنها یافت.
علی تفرشی هم در آلبوم دیوانه شو به سراغ این نوع موسیقی رفت و برایش
بازخوردهای خوبی هم داشت. اما دومین قطعه آن آلبوم یعنی میعشق بیشتر مطرح
شد. دلیل اصلی هیت شدن میعشق در بخش موسیقایی و خصوصا ملودی آن است. ملودی
ای که حفظ آن برای مخاطبان راحت و قابل مرور بود. شعر عراقی هم در عین
دارا بودن این سادگی، عمیق و پرمغز بود. تلویزیون هم نقش به سزایی در بیشتر
شنیده شدن این کار داشت. زیرا برای قطعه میعشق ویدئویی تولید کرده بودند
که اغلب در عصرهای جمعه پخش میشد.
-
*** تصنیف «اندک اندک»
خواننده: شهرام ناظری
آهنگساز: شهرام ناظری
شاعر: مولانا
تنظیم و سرپرستی گروه: جلال ذوالفنون
آلبوم: گل صدبرگ
سال انتشار: 1360
ناشر: خوشنوا
بخشهایی از ترانه: اندک اندک جمع مستان میرسند/ اندک اندک مِیپرستان میرسند/ دلنوازان نازنازان در رهاند/ گلعذاران از گلستان میرسند...
«شهرام ناظری» در سالهایی که آواز میخوانَد، قطعهی هیت کم ندارد. یکی از
آنها هم همین «اندک اندک» از آلبوم «گل صدبرگ» اثر جلال ذوالفنون. این
قطعه را اما خود ناظری که در آن زمان بسیار جوان بود، ساخته و با وجود آنکه
حالا درست 34 سال از انتشارش میگذرد، همچنان بر لب مردم زمزمه میشود.
این اثر بارها از صدا و سیما پخش شده، نمونهاش آن زمان که اولین گروه
آزادگان به ایران آمدند و این تصنیف در مراسم استقبالشان میان آن همه شور و
اشک شنیده شد. «گل صدبرگ» را زندهیاد «جلال ذوالفنون» به مناسبت هشتصدمین
سالروز تولد مولانا در بیات ترک به صورت گروهنوازی برای سهتار نوشت.
بسیاری این اثر را برگ زرینی در تاریخ موسیقی ایران میدانند، به خصوص
اینکه تا پیش از انتشار این اثر، کمتر آهنگسازی تمایل به استفاده از ساز
سهتار در آثارش داشت؛ به خصوص آنکه سهتار در همنوازیها مورد استفاده
قرار نمیگرفت و بیشتر جواب آواز میداد یا نوازنده در قطعهای، تکنوازی
میکرد.
با «گل صد برگ» بود که به نوعی انقلاب در ساز سهتار صورت گرفت که همچنان
هم میتوان تأثیرات آن را مشاهده کرد و بسیاری عقیده دارند که سیل گرایش
جوانان به سهتار به دنبال موفقیت این اثر صورت گرفته است. «شهرام ناظری»
در این اجرا، مثل همیشه نوآوریهای خاص خودش را داشته و با چنان جسارتی در
آوازش تغییر به وجود آورده که پیش از آن نمیتوان نمونهای برایش سراغ
گرفت.
کافی است بار دیگر آن قطعهی آوازی را که با سهتار «رضا قاسمی» اجرا کرده
است، گوش کنید. گفته میشود نخستین اجرای این آواز به سال ۱۳۵۴ در منزل
دکتر نظامزاده نایینی بازمیگردد؛ جایی که شهرام ناظری جوان به درخواست
استاد غلامحسین بنان شروع به خواندن میکند: «چه دانستم که این سودا مرا
زین سان کند مجنون/ زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد» بنان از شعری
که ناظری جوان انتخاب کرده شگفتزده میشود و به او توصیه میکند که: «این
شعری که انتخاب کردهای پر از خون است و تختهپاره و موج و دریا و نهنگ
و... هر چهقدر خوش بخوانی، این الفاظ و وزنِ شعر مانع اثرگذاری آواز تو
میشوند.»
اما سالها پس از آن، ناظری همان آواز را روی ساختهای از رضا قاسمی اجرا
کرد. بعد از این اثر بود که آهنگسازان و خوانندگان بیشتر از ساز سهتار
استفاده کردند.
-
*** از کرخه تا راین
آهنگساز: مجید انتظامی
خواننده: -
موسیقی فیلم «از کرخه تا راین»
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
سال انتشار: 1371
موسیقیهایی که از فیلمهایشان سبقت گرفتهاند، کم نیستند. کافی است نگاهی
داشته باشیم به فعالیتهای «انیو موریکونه» یا «جان ویلیامز» و... متوجه
شویم که موسیقیای که برای فیلمهای گوناگون ساختهاند، گاهی از خود اثر
قابل تأملتر و شناخته شدهتر است. در فیلمهای ایرانی هم میتوان این
مسأله را مشاهده کرد و در این میان، «از کرخه تا راین» ساختهی «مجید
انتظامی» با آن سوت دلنشین زندهیاد «علیرضا خورشیدفر» نمونهی خوبی است.
این اثر یکی از هیتترین آثاری است که در موسیقی فیلم شنیده شده و هنوز که
هنوز است، صدا و سیما در مناسبتهای گوناگون به خصوص عزاداریها از آن بهره
میگیرد. استفاده از آن سوت هم خودش حکایت جالبی دارد.
انتظامی دربارهی این اثر میگوید: «علیرضا خورشیدفر در کنار اینکه به شدت
انسان خوب و خندهرویی بود، توانمندیهای دیگری داشت. من و علیرضا ۳۰ سال
در کنار هم کار کردیم و متوجه سوت زدنهای قوی او شدم. زمانی به او گفتم
روزی موسیقیای مینویسم که تو در آن سوت بزنی. علیرضا حرف من را به شوخی
گرفت و زمانی که موسیقی «از کرخه تا راین» را نوشتم، او را غافلگیر کردم.
بعد از اینکه موسیقی فیلم مورد استقبال مردم قرار گرفت، خیلیها تمایل
داشتند بدانند این سوت توسط دستگاه زده شده یا سوت زنده انسان است. زمانی
که متوجه شدم اغلب آهنگسازان به سمت استفاده از سوت انسان رفتهاند، کار را
کنار گذاشتم؛ اما علیرضا با دوستان دیگری چون زندهیاد بابک بیات در این
زمینه همکاری کرد. اما مردم او را با «از کرخه تا راین» و «بوی پیراهن
یوسف» میشناسند.»
هرچند که بعد از درگذشت زندهیاد «خورشیدفر» وقتی از ابراهیم حاتمیکیا
نظرش را دربارهی خالق آن سوت پرسیدند، پاسخ داد که کسی با نام خورشیدفر
را نمیشناسد که با واکنش خانوادهی مرحوم خورشیدفر همراه شد! این فیلم با
موسیقی متن زیبا و دلنشین به یکی از کارهای ماندگار سینمای ایران در دهه 70
از از آن یاد شود.
انتظامی از آن دست آهنگسازانی است که بیشتر به ساخت موسیقی فیلم شهرت دارد و
ملودی بسیاری از آثار مطرح سینمای ایران را ساخته و توانسته چندین بار،
سیمرغ بلورین این رخداد سینمایی را دریافت کند. اولین تجربهی موسیقی
تصویری او با ساخت موسیقی فیلم کوتاه «زال و سیمرغ» در سال ۱۳۵۶ همراه بود و
با ساخت موسیقی فیلم «سفر سنگ» بهطور حرفهای کار ساخت موسیقی فیلم را
آغاز کرد. او نزدیک به ۱۰۰ موسیقی فیلم و حدود ۱۰ موسیقی صحنهای نوشته که
در اجرای بعضی از آنها به عنوان نوازنده حضور داشته و یکی از فعالترین
آهنگسازان موسیقی فیلم پس از انقلاب است. او البته سالهاست که دیگر در این
زمینه فعالیت چندانی ندارد و میگوید که فیلمهای این روزها چنان سخیف
هستند که دیگر تمایلی به ساخت موسیقی برایشان ندارد.
-
*** غیرمعمولی
خواننده: محسن چاوشی
ترانهسرا: علی بحرینی
آهنگساز: محسن چاوشی
تنظیمکننده: کوشان حداد
آلبوم: حریص
سال انتشار: 89
ناشر: تصویر دنیای هنر
بخشهایی از ترانه: دوستی
ساده ما غیرمعمولی شد/ نمیدونم اون روز تو وجودم چی شد/ نمیدونم چی شد
که وجودم لرزید/ دل من این حسو از تو زودتر فهمید/ تو که باشی پیشم دیگه چی
کم دارم/ چه دلیلی داره از تو دست بردارم/ بین ما کی بیشتر عاشقه من یا
تو/ هر چی شد از حالا همه چیزش با تو...
اینکه «محسن چاوشی» برای یکی از آثار آلبوم «حریص» -که جزو موفقترین
آلبومهایش است- فضای ششوهشت را انتخاب کند، به خودی خود میتواند جذاب و
جالب باشد. چاوشی درباره داستان تولد این ترانه اعتقاد دارد که شعر را چند
باری خوانده و بعد توانسته با آن ارتباط برقرار کند و ملودیاش همانجا به
ذهنش رسیده و داستان شکلگیری این قطعه به همین راحتی بوده است.
علی بحرینی ترانهسرای این قطعه نیز درباره شکلگیری این همکاری گفته:
«مهران خالصی با من تماس گرفت و از من خواست برای یکی از خوانندههایش یک
ترانه «تینایج» بنویسم. از او خواستم به خواننده بگوید با من تماس بگیرد
اما مهران گفت احتیاجی به این تماس نیست. من «غیرمعمولی» را نوشتم. مهران
از آن خوشش آمد اما فردای آن روز تماس گرفت و گفت خواننده با قسمتهایی از
آن مشکل دارد و باید آن را اصلاح کنم! آنقدر غرق دردسرهای مالی بودم که با
عصبانیت از مهران خواستم این همکاری را منتفی کند. ترانه روی دستم ماند تا
اینکه چند روز بعد محسن چاوشی آن را پسندید. سرانجام این همکاری موفق شد و
روزی که آلبوم «حریص» بیرون آمد، خیلیها ناراحت شدند.»
چاوشی بارها و بارها نشان داده که از تجربه فضاهای مختلف در موسیقی و آثارش
ابایی ندارد و شاید همین نگاه باز به ژانر کاریاش باعث شده که حتی آلبوم
«من خود آن سیزدهام» که از اشعار کلاسیک ادبیات ایران در آن استفاده شده
بود، بتواند موفقیتهای زیادی را برای این خواننده رقم بزند.
-
*** ای ساربان
خواننده: مهرداد کاظمی
شعر: سعدی
آهنگساز و تنظیمکننده: دکتر حسن (بهمن) ریاحی
اجرای ارکستر سمفونیک تهران به رهبری نادر مرتضیپور
اجرا: پاییز 1366
آلبوم: ساربان
بخشهایی از ترانه: ای
ساربان آهسته ران کآرام جانم میرود/ وان دل که با خود داشتم با
دلسِتانام میرود/ محمل بدار ای ساربان تندی نکن با ساربان/ کز عشق آن سرو
روان گویی روانم می رود من ماندهام مهجور از او، بیچاره و رنجور از او/
گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود...
باید در آن عصر دلگیر یک روز جمعه پاییزی اواسط دهه شصت، مقابل یک تلویزیون
خالی از برنامه نشسته بوده باشید تا با شنیدن یک آهنگ ارکسترال آبرومند که
جلوی تماشاگران در تالار وحدت خوانده میشد، از جای بپرید و فکر کنید
موسیقی و هنر تلویزیون و مملکت وارد عصر تازهای شده است.
سالهایی که آنچه شنیده میشد یا در فضای صرفاً دستگاهی و سنتی بود یا
مارشهایی در توصیف جنگ و همچنین موسیقیهای مناسبتی. در این فضا، تلویزیون
ارکستر بزرگی را نشان داد و خواننده خوشسیما و بلندبالایی که با ارکستر
بزرگ یک آهنگ با شعری مناسب را میخواند. گویا به مناسبت خاصی برنامهای در
تالار وحدت برگزار شده بود و اجرای ارکستر سمفونیک یک میانبرنامه از یک
برنامه بزرگتر بود. اجرای آهنگ اینگونه است:
ارکستر و کر با هم وارد می شوند و گروه کر می خواند: «بگذار تا بگریم چون
ابر در بهاران/ کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران» و بعد از چند لحظه که
ارکستر می نوازد، گروه کر با نوایی محزون ملودی را پی میگیرند و بعد صدای
صاف، شیک و اصولی مهرداد کاظمی وارد میشود: «ای ساربان آهسته ران کآرام
جانم میرود/ آن دل که با خود داشتم با دلستانم میرود» و کر همین بند را
تکرار میکند. بلافاصله بعد از تمام شدن صدای کر و در حالی که ارکستر
اوورتوری نزده، صدای مهرداد کاظمی برمیگردد: «او میرود دامنکشان من زهر
تنهایی چشان/ دیگر مپرس از من نشان، کز دل نشانم میرود/ من ماندهام مهجور
از او درمانده و رنجور از او/ گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود»
و باز بلافاصله کر همین که خواننده خوانده را تکرار میکند و کاظمی
میخواند: «در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن/ من خود به چشم خویشتن
دیدم که جانم میرود/ ای ساربان آهسته ران کآرام جانم میرود/ وان دل که که
با خود داشتم با دلستانم میرود» و این بار کر در اوج این بند را
میخواند: «بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران/ کز سنگ ناله خیزد روز وداع
یاران» و آهنگ تمام میشود.
همانطوری که مشخص است، ساز و موسیقی کمترین نقش را دارد و بیشتر پرکنندهی
فضا است و کل بار آهنگ روی دوش گروه کر و صدای خواننده است.
شعر سعدی بندهای دیگری هم دارد؛ یعنی شعر کاملاً در یک فضای عاشقانه است
اما با حذف بندهایی که عاشقانه صرف هستند، آنچه به عنوان کلام آهنگ شنیده
میشود، تبدیل شده به مفهومی که میتواند در ارتباط با عزیزانی که به
جبههها میرفتند باشد. شعری از زبان مادران و پدرانی که فرزندان خود را به
جبههها میفرستند و البته مفهوم عاشقانه انتظار و فراق را هم دارد و مگر
فضای آن سالها و روزها چه چیزی بود جز غم فراق. این آهنگ (که البته از تیغ
تند تندروان مذهبی در امان نماند) به شدت مورد استقبال قرار گرفت و
راهگشای ورود آهنگهای دیگری در این ژانر در صدا و سیمای آن سالها شد و
برای عواملش هم شهرت فراوان به همراه آورد.
خواندن این آهنگ و شهرت بینظیر بعد از آن باید به مهرداد کاظمی میرسید.
کسی که زیر نظر بزرگان موسیقی از قبیل شادروان ادیب خوانساری -چهره نامدار
شیوه آوازی مکتب اصفهان- کار کرد و پس از آن به هنرستان عالی موسیقی رفت و 4
سال هم از مکتب زندهیاد استاد محمود کریمی بهره برد و حدود 2 سال هم
نزد استاد محمدرضا شجریان برای بالا بردن دانش آوازی خود آموخت و قبل و بعد
از آن همه ردههای کاری در انواع ارکسترها را طی کرد و از هر لحاظ هم موجه
بود.
-
*** مدارا
خواننده: شهرام شکوهی
ملودی: شهرام شکوهی
ترانه: شهرام شکوهی
تنظیم: امیرحسین کاشانیان
آلبوم: مدارا
سال انتشار: 1390
بخشهایی از ترانه: بیا
با من مدارا کن که من مجنونم و مستم/ اگر از عاشقی پرسی بدان دلتنگ آن
هستم/ بیا با من مدارا کن که دلغمگین و جانخستهم/ اگر از درد من پرسی
بدان لب را فرو بستم
قطعه مدارا، امضای شهرام شکوهی است. شاید بعضی از علاقهمندان موسیقی، قطعه
«دلم خونه»، «دل دیوونه» یا «اسیری» را با صدای او بپسندند اما «مدارا»
قطعهای است که هم سرنوشت شهرام شکوهی را تغییر داده و هم اغلب علاقهمندان
موسیقی پاپ آن را شنیدهاند و با آن خاطره دارند. خیلیها فکر میکنند
شهرام شکوهی این قطعه را برای مسابقه «نکست پرشین استار» ساخته و اجرا کرده
ولی واقعیت چیز دیگری است.
خود شکوهی در این باره میگوید: «ملودی این قطعه را سال 81 ساختم. با گیتار
میزدم و برای دل خودم و دوستانم میخواندمش. آن زمان قصد نداشتم به شکل
حرفهای وارد عرصه موسیقی شوم. شعرش هم با آنچه بعداً منتشر شد، کمی تفاوت
داشت.»
تا اینکه بحث جایزه فرهاد با مدیریت فریدون شهبازیان مطرح شد؛ مسابقهای که
خوانندگان غیرحرفهای قرار بود یک قطعه کامل و جدید را به دبیرخانهاش
بفرستند و هیأت داوران بین آثار ارسالی، بهترینها را انتخاب کند: «حیف که
این مسابقه لغو شد. آن زمان شور و حالی بین من و دوستانم ایجاد کرده بود.»
اگر این مسابقه برگزار می شد، شاید اصلاً بحث تی.وی پرشیا هم پیش نمیآمد.
شکوهی درباره آن زمان میگوید: «من و دوستانم در یک استودیوی خانگی این
قطعه را ضبط کردیم. رضا چشمشب گیتار کار را زد و فرزان غفاری هم با ما
همکاری کرد. با امکانات بسیار کم و ابتدایی کار را ضبط کردیم و به جشنواره
فرستادیم. فکر میکنم سال 85 بود.»
متأسفانه به دلایل مختلف این مسابقه برگزار نشد و شهرام شکوهی هم قید حضور
حرفهای در حوزه موسیقی را زد. پس از مدتی اما یکی از دوستانش که کار ضبط
شده «مدارا» را شنیده بود و در آن رگههای خلاقیت و تازگی میدید، به او
پیشنهاد جالبی داد: «دوستم گفت بیا یک آلبوم جمع کنیم. همان زمان هم کلیپ
«مدارا» و «اسیری» را هم ضبط کردیم که همراه با آلبوم منتشر کنیم که کلیپ
مدارا هم پخش شد.»
قطعه مدارا در قالب کلیپ به شدت مورد توجه مردم قرار گرفت و نام شهرام
شکوهی را بر سر زبانها انداخت. به همین دلیل هم او با وجود قطعات اکتیوتر
در آلبوم اولش نام آلبوم را «مدارا» گذاشت. هرچند شعر مدارا مثل شعر اسیری
با کمی تغییرات در آلبوم قرار گرفت.
تلفیق تحریرهای ایرانی با موسیقی مبتنی بر گیتار که به سبک اسپانیش نواخته
میشد، باعث شد تا تجربیات تلفیقی عمیقتر و تجاریتر شود. «خودم موسیقی
جیپسی کینگز را خیلی دوست داشتم. بدون اینکه بفهمم چه میخوانند، با شنیدن
کارهایشان پرواز میکردم. چون موسیقی سنتی هم کار میکردم و کلاس آواز هم
رفته بودم، با خودم گفتم امتحان کنم و ببینم ترکیب موسیقی اسپانیش و آواز
ایرانی به چه محصولی منتهی میشود.»
آلبوم مدارا جزو پرفروشترین آلبومهای سال بود. موفقیت آلبوم به حدی بود
که در همان سال اول انتشار و فقط با یک آلبوم، شهرام شکوهی بارها و بارها
در تهران و شهرستانها روی صحنه رفت.
-
*** فاصلهها
خواننده: علی لهراسبی
ترانهسرا: حدیث دهقان
آهنگساز: فواد غفاری
تنظیمکننده: فواد غفاری
تیتراژ سریال «فاصلهها»
سال انتشار: 89
بخشهایی از ترانه: اگه
فاصله افتاده، اگه من با خودم سردم/ تو کاری با دلم کردی که فکرشم
نمیکردم/ چه آسون دل بریدی از دلی که پای تو گیره/ که از این بدترم باشی
واسه تو نفسش میره...
حسین سهیلیزاده (گارگردان سریال «فاصلهها») پیش از این سریال هم امتحانش
را پس داده و نشان داده بود که رگ خواب مخاطباش را به خوبی میشناسد. این
کارگردان پس از تجربههای موفقی چون «دلنوازان» و «ترانه مادری» این بار و
در تابستان سال 89 با توجه و دقت بیشتری نسبت به مسائل جوانان و رویارویی
آنان در برابر بزرگترها و اختلاف نسلها، «فاصلهها» را ساخت و روی آنتن
فرستاد.
تیتراژ این سریال همچون سریال قبلی به علی لهراسبی واگذار شده بود و با
توجه به استقبال گسترده از «دلنوازان» که حتی باعث شد آلبوم «14» این
خواننده یکی از پرفروشهای سال قبلاش باشد، پیشبینی میشد این خواننده
امسال هم بتواند نظر مخاطبان را به خود جلب کند.
لهراسبی درباره داستان ساخته شدن این قطعه میگوید: «بعد از «دلنوازان» به
سهیلیزاده قول دادم که کار دیگری کار نکنم تا «فاصلهها». من باید برای
«فاصلهها» کاری میکردم که موفقتر از دو کار قبلی باشد و مورد پسند مردم
قرار گیرد؛ چراکه معتقدم میزان ارزیابی هر هنرمند، اثر قبلی اوست. حتی اگر
در یک بازه زمانی آثار موفقی خلق کرده باشد، همه او را با اثر قبلیاش
مقایسه میکنند و میزان موفقیتاش را بر اساس آن میسنجند. برای «فاصلهها»
حساسیت بسیار بالایی به خرج دادم. جالب است بدانید چهار آهنگساز مطرح برای
تیتراژ این سریال ملودی ساختند و سه ترانهسرا ترانه نوشتند و ماهها برای
این تیتراژ کار کردیم. در نهایت، خودم تصمیم گرفتم که این ترانه و این
ملودی انتخاب شود که البته این انتخاب هم به سادگی نبود. چرا که چندین
تنظیم روی همین آهنگ لحاظ شد و ترانه توسط خانم حدیث دهقان چندین بار
ویرایش شد و در نهایت آن چیزی شد که شنیدید.
-
*** نابرده رنج
حواننده: احسان خواجهامیری
ترانهسرا: روزبه بمانی
آهنگساز: علیرضا افکاری
تنظیم: هومن نامداری
تیتراژ سریال «نابرده رنج»
آلبوم: عاشقانهها
سال انتشار: 1391
ناشر: صوت آوای هنر
بخشهایی از ترانه: برام
هیچ حسی شبیه تو نیست، کنار تو درگیر آرامشم/ همین از تمام جهان کافیه،
همین که کنارت نفس میکشم/ برام هیچ حسی شبیه تو نیست، تو پایان هر جستجوی
منی/ تماشای تو عین آرامشه، تو زیباترین آرزوی منی/ منو از این عذاب، رها
نمیکنی/ کنارمی به من، نگاه نمیکنی/ تمام قلب تو به من نمیرسه/ همین که
فکرمی، برای من بسه...
این اولین همکاری «احسان خواجهامیری» با تیم «روزبه بمانی» و «علیرضا
افکاری» و «هومن نامداری» بود که منتشر میشد و اولین حضور این خواننده پس
از مدتها در قاب تلویزیون. همه این اولینها دست به دست هم داد و نهایتاً
در اولین جشن سالانه «موسیقی ما»، قطعه «نابرده رنج» تندیس طلایی بهترین
قطعه موسیقی پاپ از دیدگاه کارشناسان را کسب کرد.
اما «نابرده رنج» به نوعی اولین رونمایی از ششمین آلبوم احسان خواجهامیری
هم بود. این قطعه در تیتراژ سریالی به همین نام از شبکه سوم سیما پخش شد و
مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. کمتر از 4 ماه بعد بود که آلبوم «عاشقانهها»
با ترانههای بمانی و ملودیهای افکاری و تنظیمهای نامداری روانه بازار
شد و «نابرده رنج» آخرین قطعه آن بود.
خیلیها گفتند که خواجهامیری به دلیل استقبال مخاطبان، «نابرده رنج» را
باز هم در آلبوم خود قرار داده اما خود او در گفتگو با سایت «موسیقی ما»
نظر دیگری داشت: «آن کار تیتراژ نبود، این اشتباه است. تنها کاری که آن
سریال برای ما کرد به عنوان یک کاتالیزور بود. آن آهنگ اصلاً یکی از
قطعههای آلبوم «عاشقانهها» بود. به ما زنگ زدند و گفتند که یک آهنگ
میخواهیم برای سریالی که قرار است فردا شب پخش شود. البته دو ماه قبل به
من گفته بودند و من قبول نکرده بودم. حتی رفته بودند با یک خواننده دیگر
کاری را تولید کرده بودند ولی خوب نشده بود. اصرار میکردند که اینگونه
شده است. من گفتم یک کار آماده داریم و فضایش به این شکل است و میتوانیم
در آن تغییراتی اعمال کنیم.»
برای جستجوی دلیل ماندگاری و هیت شدن این قطعه هم باید به ترانهاش رجوع
کنیم. سرودهای عاشقانه با چاشنی پررنگ دلتنگی که به خوبی با ملودی محزون
علیرضا افکاری چفت شد. هومن نامداری هم در این قطعه توانایی خود را به خوبی
نشان داد. همین مسیر غمانگیز موجود در ترانه و ملودی را در تنظیم هم طی
کرد و سبک تنظیمش هم به گونهای بود که در کنسرتها هم بازخورد خوبی داشت.
خواجهامیری هم به خوبی از خواندن قسمت اوج این ملودی که نتهای بالایی را
شامل میشود، برآمد.
-
*** تمنای وصال
آهنگساز و خواننده: سید عبدالحسین مختاباد
شعر: شیخ بهایی
تنظیم: حسین فرهادپور
تکنواز تار: استاد زندهیاد جلیل شهناز
آلبوم: تمنای وصال
ناشر: گلنوای هنر
سال انتشار: 1370
بخشهایی از ترانه: تا
کی به تمنای وصال تو یگانه/ اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه/ خواهد به
سرآید غم هجران تو یا نه/ ای تیر غمت را دل عشاق نشانه/ جمعی به تو مشغول و
تو غایب ز میانه...
سالهای اول بعد از جنگ. کمکم این مسئله مطرح شده که مردم به شادی نیاز
دارند و باید در دوران سازندگی جامعهای بانشاط داشت و جا برای کسانی که به
شکلی منطقی و حسابشده به این مسأله میپردازند، باز شده است. یکی از این
افراد، یک جوان لاغراندام و موجه مازندرانی است که نزد استادان آواز و
آهنگسازیِ موسیقیِ دستگاهیِ ایران شاگردی کرده و خود نیز از خانوادهای
فرهنگی و هنری است.
سید عبدالحسین مختاباد علیرغم جوانی، آنقدر باهوش و باشناخت هست که در همان
آلبوم اولش استاد جلیل شهناز را برای کارش دعوت کند. کارش را خودش
آهنگسازی کرده و تنظیم آن به عهده حسین فرهادپور است. (مرحوم حسین فرهادپور
فرزند مرحوم پروین سلیمانی و دایی ماهچهره خلیلی است.) علاوه بر استاد
شهناز، جمعی دیگر از بهترین نوازندگان هم در ضبط این آلبوم همراه فرهادپور و
مختاباد بودهاند: حسن ناهید (نی)، محمد ساعد(سنتور)، جمال جهانشاد (عود)،
حسین فرهادپور (قیچک)، شهریار فریوسفی (تار و سهتار)، مهیار فیروزبخت
(کمانچه)، منوچهر باستانسیر (قیچک باس)، محمود فرهمند (تنبک) و کامبیز
گنجهای(دف).
کار از همه لحاظ حرفهای است اما ریتم و روند شاد و فرحبخشی دارد و اینطور
است که در همان اولین شبی که خواننده جوان و ناآشنایش آن را در تلویزیون
میخواند، به سرعت مورد توجه قرار میگیرد و فردا و فرداهای دیگر بارها و
بارها از صدا و سیما پخش میشود و نام خواننده و آهنگساز جوانش سر زبانها
میافتد. این قطعه با وجود آنکه ربع قرن از ساخت آن میگذرد، هنوز شنیدنی و
پرمخاطب و شاید یکی از پرشنوندهترین آثار در ژانر موسیقی اصیل ایرانی
است.
خود مختاباد گفته که ملودی اصلی این آهنگ در سال ۱۳۶۸ و در دوران سربازی در
ذهن او بود و ابتدا میخواسته ملودی این آهنگ را روی شعر «از خواب گران
خواب گران خواب گران خیز» اقبال لاهوری اجرا کند؛ اما هنگامی که به شعر «تا
کی به تمنای تو وصال یگانه» از شیخ بهایی برخورد کرد، نظرش عوض شد و این
شعر را مناسبتر دید.
-
*** آلبوم «بهار من»
تنظیم مجدد قطعات خاطره انگیز قدیمی برای ارکستر و ویلن
تنظیم: شادمهر عقیلی
ناشر: طنین صوت
سال انتشار: ١٣٧٦
هرچه شادمهر معروفتر شد، «بهار من» بیشتر شنیده شد. شادمهر تا همین چند
سال پیش هم روی ویلنیست بودنش تأکید میکرد و اصلاً همه او را به عنوان یک
خواننده موفق که نوازنده هم هست، میشناختند و این مسأله برای او اعتبار
بیشتری هم به وجود میآورد ولی وقتی چند سال پیش در یک گفتگوی تلویزیونی
اعلام کرد که دیگر چندان وقت و حوصله تمرین نواختن ویلن ندارد، انتظارها هم
از او کم شد. «بهار من» اما مهمترین دلیل بود برای علاقهمندان او که
نوازندگی پرقدرت و تکنیکیاش را به رخ رقیبان بکشند.
«بهار من» مجموعهای بود از قطعات بیکلام ساخته خود شادمهر به اضافه
آهنگهای نوستالژیکی که با محوریت پیانو و ویلن تنظیم مجدد شده بودند و
هنوز هم در برنامههای رادیو و تلویزیون شنیده میشوند. البته «بهار من»
یکی از محبوبترین آلبومهای شرکتهای تولید و نصب آسانسور در ایران هم
هست! به ویژه خود قطعه «بهار من»، «جان مریم»، «الهه ناز» و... که برای
اغلب ایرانیها آشنا و نماد یک زمزمه دستهجمعی و عمومی است.
شادمهر «بهار من» را قبل از اینکه با آلبوم «مسافر» به عنوان یک خواننده،
آهنگساز و تنظیمکننده مطرح شود، از طریق شرکت «طنین صوت» به مدیریت بهرام
بحرینی در سال ٧٦ منتشر کرد که آلبوم هم خیلی با استقبال روبهرو شد اما
پس از موفقیت فوقالعاده «مسافر» در سال ٧٧، بیش از گذشته فروش کرد و شنیده
شد.
نامهای مطرحی در این آلبوم به نوازندگی پرداختهاند؛ خود شادمهر، ویلن،
گیتار، پیانو و کیبورد زده و تکنوازیهای پیانو با فواد حجازی بوده است.
شهرام رکوعی (فلوت)، مهران جمالی (سازهای الکترونیک) و بابک امینی (ناظر
ضبط آلبوم) از دیگر عوامل آلبوم بودهاند. شادمهر در گفتگویی اعلام کرده که
در سال ٧٦ برای این آلبوم ٨٠٠ هزار تومان دستمزد گرفته است.
-
*** تصنیف «رهایی» (از نگاه یاران به یاران)
آهنگساز: استاد جلال ذوالفنون بر مبنای ملودی کُردی «حریره حریره»
خواننده: صدیق تعریف
شاعر: فریدون مشیری
آلبوم: شیدایی
بخشهایی از ترانه: از
نگاه یاران به یاران ندا میرسد/ دورهی رهایی رهایی فرا میرسد/ این شب
پریشان پریشان سحر میشود/ روز نو گلافشان گلافشان به ما میرسد
بعضی آدمها نباید این همه زود بمیرند. بعضی آدمها زود که میمیرند، زود
که میروند، یک داغی را روی سینهی زندهها میگذارند که سالهای سال با
آنها میماند. زود رفتنِ جلال ذوالفنون هم یکی از همین داغهاست. آهنگسازِ
خوشقریحهی مهربان که آدم هر فکری میتوانست دربارهاش بکند، جز اینکه این
همه زود قلبش بگیرد و برود. او در سالهای عمرش، آثار بسیاری خلق کرد که
خیلیهایش در خاطرهی موسیقایی مردم سرزمینش برای همیشه ماندگار شد.
یکی از این قطعات، قطعهی «از نگاه یاران» است که در دستگاه بیات ترک اجرا
شده. ذوالفنون این قطعه را بر مبنای ملودی کردی «حریره حریره» ساخت. آنهایی
که دههی 60 در خاطرشان هست یا به نوستالژیهای این دهه اعتقاد دارند، این
قطعه را خوب یادشان مانده است.
شعر اثر را «فریدون مشیری» گفته و گروه «سهتارنوازان» نیز اجرای آن را بر
عهده داشته. قطعه در آلبوم «شیدایی» منتشر شد و میتوان آن را هیتترین
قطعهی «تعریف» هم دانست که در کنار تیتراژ سریال «امام علی» این خوانندهی
کمکار را محبوبِ بسیاری کرده است.
تعریف، خوانندهی گزیدهکاری است. او که از شاگردان استاد محمود کریمی
بوده، اولین اثرش را با آهنگسازی «محمدرضا لطفی» و به یاد استاد طاهرزاده
منتشر کرد. تعریف با وجود اینکه اصالتاً کُرد است، فقط یک آلبوم به زبان
کردی با نام «کُردانه» منتشر کرده است. شاید بتوان یکی از دلایل موفقیت
تصنیف «از نگاه یاران» را همین ملودی کردی آن دانست.
آلبوم «شیدایی» را میتوان با آثاری همچون «گل صدبرگ» و یا «آتش در نیستان»
مقایسه کرد. سهتار در این اثر نقشی مهم دارد و نکتهی جالب همین
گروهنوازی این ساز است. دف نیز به عنوان ساز کوبهای در این آلبوم حضوری
پررنگ دارد. آلبوم «شیدایی» که در اواخر دهه ۶۰ انتشار یافت، تجربهای بود
که صدیق تعریف دیگر دست به تکرار آن نزد.
-
*** پرنده
خواننده: مانی رهنما
ترانهسرا: مرحوم شهین حنانه
آهنگساز: زندهیاد بابک بیات
تنظیمکننده: بهرام دهقانیار
آلبوم: فصل پرواز
سال انتشار: 1378 (به سفارش ستاد مبارزه با مواد مخدر)
بخشهایی از ترانه: پرنده
همقفس همخونه من/ زمستون رفت و شد فصل پریدن/ همین دیروز تو از این خونه
رفتی/ ولی از اومدن چیزی نگفتی/ تو را در حنجره یک دشت آواز/ تو را در سر
هوای خوب پرواز...
در دهه هفتاد بر خلاف این روزها، کسی با تیتراژ مطرح نمیشد. برای «مانی
رهنما» هم تقریباً چنین اتفاقی رخ داد. او با تیتراژ فیلم سینمایی «مرسدس» و
آلبوم موسیقی آن توانست خودش را به بخشی از جامعه معرفی کند. مانی رهنمای
24ساله به یک سکوی پرش احتیاج داشت تا بتواند راه خود را در بازار موسیقی
هموار کند. قطعه «پرنده» از آلبوم «فصل پرواز» برایش در حکم همان سکوی پرش
بود. اثری به آهنگسازی مرحوم بابک بیات که هنوز هم پس از گذشت حدود 16 سال،
پای ثابت ترانههای رادیو و بعضاً تلویزیون است.
رهنما در مورد این ترانه میگوید: «قطعه «پرنده» توسط زندهیاد بابک بیات
ساخته و در مجموعهای که به سفارش کمیسیون مبارزه با مواد مخدر در دست
تولید بود، قرار داده شد. در آن آلبوم، چهار قطعه با صدای من و دو قطعه هم
با صدای آقای «علی سهراب» گنجانده شده بود. قطعه «پرنده» را هم خیلی راحت و
ساده ساختیم. با مرحوم بیات ضبط را در استودیو آغاز کردیم و کلاً هم حدود
یک ساعت و چهلوپنج دقیقه طول کشید.»
یکی از مهمترین دلایل هیت شدن «پرنده»، ترانه و ملودی آن بود؛ ترانهای
روایی که در آن استعاره و تعابیر جالبی وجود داشت. بابک بیات هم موزیسینی
بود که به خوبی ترانه و زیر و بم صدای مانی رهنما را میشناخت. به همین
دلیل ملودی شیرینی برایش ساخت که قابل زمزمه و حفظ کردن برای مخاطبان عادی
بود. البته باید به آن قانون نانوشتهای که میگوید معمولاً اولین آثار هر
خواننده جزو بهترین کارهایش میشود هم رجوع کرد تا به دلیل هیت شدن «پرنده»
دست یافت.
-
*** آفتاب مهربانی
خواننده: محمد اصفهانی
ترانهسرا: مرحوم قیصر امینپور
آهنگساز: شهرام حسنزاده
تنظیمکننده: فؤاد حجازی
آلبوم: حسرت
تاریخ انتشار: 1377
ناشر: پیام کاست
بخشهایی از ترانه: آفتاب مهربانی، سایه تو بر سر من/ ای که در پای تو پیچید ساقهی نیلوفر من/ با تو تنها با تو هستم/ ای پناه خستگیها...
دومین آلبوم رسمی و مستقل «محمد اصفهانی» دو قطعه هیت داشت. یکی همان
«حسرت» که سرکاستی آلبوم بود و دیگری هم «آفتاب مهربانی» که در زمان خودش
با استقبال جوانان علاقهمند موسیقی مواجه شد. با اینکه ترانه این اثر
عاشقانه محض نبود، اما توانست در بین مخاطبانی که پاپ را فقط با
عاشقانههایش قبول داشتند، طرفداران زیادی را جذب کند.
محمد اصفهانی درباره روند ساخت «آفتاب مهربانی» به سایت «موسیقی ما»
میگوید: «من دوست داشتم یک ملودی اسپانیش را بخوانم. یکی از دوستان پزشک
من به نام آقای «شهرام حسنزاده» -که اکنون رییس یکی از مراکز درمانی شهر
ساری هستند- کیبورد مینواختند و آهنگساز باذوقی هم بود. به ایشان گفتم که
اگر امکان دارد، آهنگی با این مختصات برای من بسازید. ایشان هم ملودی را
برای بنده فرستادند و من هم روی ملودی یک مِعر گذاشتم. مِعرِ تمام این
ملودی هم «سایه تو بر سر من» بود. یعنی از ابتدا تا پایان آن «سایه تو بر
سر من» بود. در جاهایی هم که وزن و هجای ملودی تغییر میکرد، «سایهات بر
سر» یا «سایه بر سر باد» میگفتم. یعنی تمام آن با «سایه» بود. ساخت این
اثر با قطعه «فرصت بدرود» که برای واقعه عاشورا خواندم همزمان شد و آشنایی
من با مرحوم دکتر «قیصر امینپور» شکل گرفت. این ملودی را در اختیار ایشان
قرار دادم و مرحوم امینپور هم «آفتاب مهربانی سایه تو بر سر من» را سرودند
و ادامه دادند. سپس این کار را در اختیار فواد حجازی قرار دادم و «آفتاب
مهربانی» تنها قطعه آلبوم «حسرت» است که ملودیاش را خودم نساختهام. پس از
تنظیم آقای حجازی به استودیو پژواک رفتیم و سازهای زهی را ضبط کردیم. در
یک بعد از ظهر که حتی صدابردار هم در استودیو پژواک حضور نداشت، آقای حجازی
پشت میز نشست و آواز این قطعه را ضبط کردیم.»
دکتر اصفهانی درباره دلایل هیت شدن این کار هم اعتقاد دارد: «آفتاب مهربانی
قطعهای است که در آن نمیتوان از یک ویژگی شاخص نام برد. این اثر در دوره
موسیقایی خودش از معدل بالایی برخوردار بود. ملودی، شعر و تنظیم قوی داشت و
همین مسأله باعث شد که با استقبال مردم مواجه شود. اورتوری هم که فؤاد
حجازی برای آفتاب مهربانی ساخت و در آن سازهای مختلفی نظیر قانون وجود
داشت، به اینتروی کنسرتهای ما در آن زمان تبدیل شد. یعنی اعضای ارکستر با
اینتروی «آفتاب مهربانی» وارد صحنه میشدند. اگر در سال 76 تکنولوژی الان
وجود داشت و قطعات را تبدیل به آهنگ پیشواز میکردند، مطمئن باشید که یکی
از پرفروشترین پیشوازها همین آفتاب مهربانی بود.»
-
*** لکنت
خواننده: بنیامین
آهنگساز: بنیامین
تنظیمکننده: زندهیاد نیما وارسته
ترانهسرا: فرید احمدی
تاریخ انتشار: اسفند 84
آلبوم: 85
ناشر: شرکت ترانه شرقی
بخشهایی از ترانه: اگه
یه وقت بغض میکنم، گاهی تبسم میکنم/ میخوام بگم عاشقتم، دست و پامو گم
میکنم/ میخوام بگم جون منی، آتیش به جونم میگیره/ میخوام بگم دوسِت
دارم، اما زبونم میگیره/ من اگه تو رو دوباره نبینمت میمیرم...
بین عوامل تولید آلبوم 85، بحث و جدل بود که قطعه اول کدام باشد. «دنیا
دیگه مث تو نداره» همان اوایل کار رد شد. چون تقریباً همه، کار را شنیده
بودند. حتی با وجود تغییرات کوچکی که در تنظیم و میکس و مستر و اجرای مجدد
کار روی آن اعمال شده بود، تصمیم بر این شد که آلبوم 85 هویت مستقلی از
«خاطرهها» داشته باشد. بحث اصلی سر «آدم آهنی» و «لکنت» بود. یکی میگفت
«آدم آهنی» هیت میشود و دیگری میگفت «لکنت».
نهایتاً «لکنت» رأی بیشتری آورد و اولین قطعه آلبوم اول بنیامین شد؛
قطعهای بدون اورتور که همان ثانیه اول با کلام آغاز میشد و وقتی به
ترجیعبندش میرسید، مخاطب را شگفتزده میکرد. خیلیها تعریف میکنند که
بار اول فکر کرده بودند کاست مشکل دارد. کار اما منتشر و خیلی خوب شنیده
شد. نمیتوان گفت به «خاطرهها» رسید، اما بسیار بسیار هیت شد و همچنان
دومین قطعه محبوب بنیامین در کنسرتهایش همین قطعه «لکنت» است.
«لکنت» از همان ابتدا حاشیه هم داشت. به دلیل استفاده بنیامین و زندهیاد
نیما وارسته از افکتهای صوتی و همچنین اتوتیون در خیلی از آهنگهای آلبوم
85، این بحث راه افتاد که بنیامین «لکنت» را با لکنت نمیخواند و با ساوند
افکت صدا به این شکل درآمده است. طوری که بنیامین در یکی از اجراهایش به
مخاطبان کنسرتش گفت: «وقتی قطعه «لکنت» منتشر شد، بعضی از دوستان گفتند
فلانی با استفاده از نرمافزارهای کامپیوتری بود که توانسته این قطعه را
اجرا کند، اما وقتی دیدند که من این قطعه را همراه با شما در کنسرتهایم
میخوانم، دیگر چیزی نگفتند و حالا هم از شما میخواهم این قطعه را با من
بخوانید تا آنها بدانند که عاشقها همیشه سختترین ترانهها را میخوانند.
حالا من دوست دارم همه شما امشب آن خوانندهای باشید که میگفتند
نمیتواند بخواند.» او در یکی از تاکشوهای تلویزیونی هم در پاسخ به این
سوال که آیا میتوان «لکنت» را زنده بخواند هم به این مسأله اشاره
دوبارهای کرد.
حتی محسن رجبپور تهیهکننده آلبوم «85» با اشاره به سه سال دوری بنیامین
از اجرای صحنهای و ایجاد شایعاتی که میگفتند صدای بنیامین در آلبوم بیشتر
نرمافزاری است و او در اجرای زنده فالش میخواند، گفته بود: «این اتهام
که بنیامین نمیتواند بخواند، بهتر از این بود که بگویند اجازه ندارد
بخواند. البته این فاصله سه ساله باعث شد که پایه و اساس کارهای بعدی
بنیامین را بهتر بریزیم و نقشه راه بلندمدت فعالیتهای هنریاش را بهتر
ترسیم کنیم.»
خود بنیامین هم در این باره در همان گفتوگو گفته بود: «آدمهای عادی که
خواننده نیستند هم میتوانند این قطعه را بخوانند و همه آدمها میتوانند
خواننده شوند. 6 دنگ صدا دیگر اهمیتی برای خواننده شدن ندارد و خوانش و
محتوا مهمتر است.»
اما نکته جالب این است که لکنت گرفتن بنیامین در ترجیعبند قطعه، از ابتدا
قرار نبود اتفاق بیفتد. ناگفته جالب درباره آلبوم 85 بنیامین این است که
تنظیمکننده ابتدایی آن، امیر توسلی بود که خیلی از قطعات را هم تنظیم کرده
بود. در تنظیم او اصلاً «لکنت» اینگونه ضبط نشده بود اما با تغییر
تنظیمکننده آلبوم و اضافه شدن نیما وارسته، او با نبوغ ویژهاش این
پیشنهاد را مطرح کرد که پس از اجرا رأی مثبت همه عوامل آلبوم را پیدا کرد و
خیلی هم کار نو و متفاوتی شد و نیما وارسته، «لکنت» را به یکی از
محبوبترینهای بنیامین تبدیل کرد.
-
*** گمگشته
خواننده: مجید اخشابی
شاعر: علی معلم دامغانی
آهنگساز: مجید اخشابی
تنظیمکننده: مجید اخشابی
تیتراژ سریال گمگشته
سال انتشار: 1381
آلبوم: گمگشته
بخشهایی از ترانه: هرکی
با آیینه روبهروست/ تو هست و نیست زل میزنه/ یه چشم سرخ آتشین/ توی
چشاش زل میزنه/ میگن فرشته روزهشو با گریه افطار میکنه/ فرشته میدونه
که نور ظلمتو بیدار میکنه...
«رامبد جوان» که بیشتر با کارهای طنز شهرت دارد، در ماه رمضان 1380 سریال
«گمگشته» را برای شبکه سوم سیما تولید کرد. اثری با ژانر جدی و تقریباً
تخیلی که در زمان خودش توانست با استقبال فوقالعاده مردم همراه شود. اما
چندان مورد پسند و رضایت منتقدان نبود.
سریال «گمگشته» در دو بخش جریانساز شد. تا پیش از این مجموعه، پخش سریال
ویژه ماه رمضان در میان شبکههای سیما مرسوم نبود. از سال 81 شبکههای یک،
دو، سه و تهران تصمیم گرفتند که سریال مناسبتی رمضان داشته باشند و به نوعی
میتوان گفت که «گمگشته» بنیانگذار مسیری بود که هنوز هم پس از 14 سال
شاهد تداوماش هستیم. همچنین تا قبل از رمضان 80 هر سریالی که در ایام ماه
رمضان یا محرم پخش میشد، تیتراژ بدونکلام داشت. اما میزان استقبال از
تیتراژ «گمگشته» به حدی بود که مسئولان وقت سیما را مجبور کرد قانون
نانوشته بیکلام بودن تیتراژهای سریالهای این دو ماه را نادیده بگیرند.
قطعه 146 ثانیهای «گمگشته» با صدای خوانندهای تولید و منتشر شد که در آن
زمان مشهور نبود و اثرش از طریق نوارهای کاست و بدون نام در میان مخاطبان
دست به دست میشد. «مجید اخشابی» با این اثر توانست با یک گام چند پله را
طی کند و هنوز هم خیلیها با نام خواننده گمگشته او را میشناسند.
بازخوردهای این اثر به حدی بود که اخشابی نام اولین آلبوم رسمی خود را هم
از همین سریال برگرفت و قطعه گمگشته سرکاسِتی آن مجموعه شد.
موفقیت قطعه «گمگشته» بیش از هر چیز مدیون پخش در یک سریال مناسبتی است که
حتی در زمان شبهای قدر و عزاداری هم پخشش متوقف نشد. از سوی دیگر قطعه
گمگشته یکی از معدود آثار ماه رمضان است که متن ترانه آن با این ماه
همخوانی دارد.
-
*** منو رها کن
خواننده: مهدی یراحی
ترانهسرا: روزبه بمانی
آهنگساز: مهدی یراحی
تنظیمکننده: بهزاد رئیسی و مهدی یراحی
آلبوم: منو رها کن
ناشر: تصویر دنیای هنر
سال انتشار: 1390
بخشهایی از ترانه: من
و انتظار و کابوس تنهایی/ من و حس اینکه هر لحظه اینجایی/ دارم آینهها رو
گم میکنم کمکم/ تو رو هر طرف رو میکنم میبینم/ نگو از تو چشمام چیزی
نمیخونی/ تو که لحظه لحظه حالم رو میدونی/ اگه این بهارم برنگردی خونه/
دیگه چیزی از من یادت نمیمونه/ منو رها کن از این فکر تنهایی/ تو نرفتی،
نه، تو هنوزم اینجایی...
تا پیش از سال 85 اغلب مخاطبان موسیقی، «مهدی یراحی» را به عنوان آهنگساز
میشناختند. موزیسین خوزستانی که در آلبومهای مختلف با این سمت حضور داشت،
«منو زیر سایه خودت بگیر» اولین تیتراژ او بود. این قطعه در زمستان 85 از
شبکه تهران با صدای یراحی و «نیما مسیحا» و «روزبه بمانی» منتشر شد. در این
اثر نام یراحی زیر نام نیما مسیحا و روزبه بمانی قرار گرفت اما او در سال
86 توانست با قطعه «منو رهاکن» تواناییهای خودش را در قاب تلویزیون به
مخاطبان عرضه کند. این اثر تیتراژ پایانی برنامه «شب شیشهای» با اجرای
«رضا رشیدپور» بود. تاکشوی پرمخاطبی که رشیدپور در پایان هر قسمت آن و پیش
از خداحافظی میگفت: «منو رها کن از این فکر تنهایی». چند شب هم در تیتراژ
پایانی این برنامه ویدئویی با تم سیاه و سفید پخش میشد که مهدی یراحی هم
در بخشهایی از آن حضور داشت.
مهمترین شاخصه «منو رها کن» در ملودی و ترانهاش بود که باعث موفقیتاش شد
و یراحی اولین آلبوم رسمی خود را هم با همین نام روانه بازار کرد. در
مضمون ترانه یک بلاتکلیفی همراه با غم از زبان ترانهسرا نقل میشود و مهدی
یراحی توانست با مُهر و امضای همیشگی خود در آهنگسازی، این نکات را به
خوبی منتقل کند. در اولین آلبوم این خواننده، ریمیکس «منو رها کن» هم قرار
گرفت که تنظیم مجدد آن هم با واکنش مثبت طرفداران یراحی همراه شد.
-
*** ایران
خواننده: روزبه نعمتاللهی
ترانهسرا: مسرور نعمتاللهی
آهنگساز: روزبه نعمتاللهی
تنظیمکننده: پیام قربانی
آلبوم: هفته عاشقی
ناشر: آوای باربد
تاریخ انتشار: 1386
بخشهایی از ترانه: ای
خطهی خاک دلیر، ای وطن من/ ای گشته به مهره تو عجین جان و تن من/ آبی قلب
تو خلیجِ فارس و هرمز/ سینه به سینهات سلسله کوهِ البرز/ وسعت نام تو
وسعت نام خورشید/ جلوهی خاک تو قرمز و سبز و سپید/ این نه منم من، نه من
منم من/ ذرهی خاک وطنم من/ ذرهی خاک وطنم من، ااای...
«ایران» ترک ششم آلبوم «هفته عاشقی» از «روزبه نعمتاللهی» است که ترانه آن
را پدر او سروده است. اثری که بسیاری از مردم آن را با نام «این نه منم من
نه من منم من» میشناسند و آن را با همین نام جستجو میکنند. این قطعه طی
سالیان گذشته و به مناسبتهای مختلف از شبکههای صدا و سیمای جمهوری اسلامی
ایران پخش شده و یکی از دلایل هیت شدن آن در میان مردم را هم شاید بتوان
همین نکته دانست.
روزبه نعمتاللهی خواننده و آهنگساز این اثر در رابطه با چگونگی ساخت و
استقبال آن به «موسیقی ما» گفت: «این قطعه قبل از انتشار آلبوم «هفته
عاشقی» به صورت تکآهنگ منتشر شد. قطعهای که روند صدور مجوز آن دو سال به
طول انجامید که در نهایت طی جلسهای حضوری و دفاع از این قطعه در شورای شعر
و موسیقی از تلویزیون پخش شد.»
نعمتاللهی ادامه میدهد: «به دلیل علاقهام به کشورم ایران از ابتدای
فعالیتم قرار بر این بود که در هر آلبوم قطعهای وطنی را منتشر کنم و به
همین خاطر حتی اولین آلبوم من نیز «سرزمین مادری» نام گرفت. زمانی که پدرم
این قطعه را سرودند و در اختیار من قرار دادند، این ترانه حال من را دگرگون
کرد؛ به شکلی که ترجیعبند این ترانه درست همان تمی بود که من برای یک کار
حماسی و وطنی در ذهن داشتم.»
خواننده «ایران» درباره استقبال مردم از آن میگوید: «زمانی که این قطعه از
تلویزیون پخش شد، به قدری در تمامی مناطق ایران و بسیاری از شهرستانها از
آن استقبال شد که تبدیل به محبوبترین قطعه من شد و حتی از بسیاری از
کارهایی که به سفارش صدا و سیما با مضمون ملی میهنی تولید میشود، بیشتر
مورد توجه مردم و مسئولین صدا و سیما قرار گرفت.»